راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شاه سقوط کرد

زیرا مردم

دیگر به هیچ

حرف و عمل او

اعتماد نداشتند!

  

 سال پس از کودتای 28 مرداد 1332، رژیم کودتا غرق بحران اقتصادی، فساد حکومتی و  ناتوانی در اداره کشور شد. نبود آزادی ها، جلوگیری از فعالیت احزاب سیاسی شناسنامه دار و مقابله با مطبوعات به یکه تازی چپاولگرانی که مصون از افشای عملکردشان، اعم از نظامی و غیر نظامی بودند میدان داد و در راس همه آنها دربار شاهنشاهی و شخص شاه.

تظاهرات و اعتصابات 8 سال پس از کودتا آغاز شد. هم در دانشگاه ها، هم در کارخانه ها و هم در میان اصناف. در این میان پرشمار ترین لشکر، یعنی دانش آموزان مدارس نیز به خیابان ها آمدند. کشته شدن یکی از معلمان بنام خانعلی در جریان تظاهرات خیابانی دانش آموزان هیجان دانش آموزان را به اوج رساند.

وام های پیاپی امریکا به ایران سر از حساب های بانکی دربار و وابستگان به آن در می آورد. کشوری که 9 سال پیش از آن با قرضه ملی نخست وزیر وقت – دکتر مصدق- و در محاصره اقتصادی و فروش نرفتن نفت اداره می شد، حالا 8 سال پس از کودتا و تولید سرشار نفت و حضور شرکت های بزرگ نفتی جهان در ایران و وام های پیاپی امریکا که عملا ایران را به زیر سلطه اقتصادی، همزمان با سلطه نظامی امریکا می برد با بزرگترین بحران اقتصادی روبرو شده بود. رئیس جمهور امریکا "جان اف کندی" از حزب دمکرات امریکا، یگانه چاره جلوگیری از یک قیام انقلابی در ایران را بر سر کار آوردن یک نخست وزیر مستقل از شاه و ایجاد یک رفرم و اصلاحات که مبارزه با فساد اقتصادی و سیاسی اساس اولیه آن باشد تشخیص داد. این نخست وزیر علی امینی بود که چندین سال سفیر ایران در امریکا بود و سابقه حضور در کابینه مصدق را هم داشت. شاه زیر فشار امریکا سرانجام تسلیم شد و در یک بازی ماهرانه نمایندگان وابسته به دربار در مجلس را علیه دولت شریف امامی تحریک کرد. او میدانست شریف امامی زود عصبانی خواهد شد و چنین نیز شد. با پرخاش رئیس مجلس به شریف امامی، او مجلس را ترک کرد و به امید حمایت شاه به دربار نزد او رفت و بعنوان اعتراض به مجلس استعفا داد. شاه که خود سازماندهنده ماجرا بود و از آن آگاه، استعفای شریف امامی را پذیرفت و بر خلاف انتظار وی، بار دیگر او را مامور تشکیل کابینه نکرد، بلکه علی امینی را بعنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کرد!

علی امینی به محض سکاندار شدن، نخست فاصله خود را از شاه و دربار به نمایش گذاشت و سپس شماری از ژنرال های ارتش که در کودتای 28 مرداد و سرکوب های پس از آن نقش مستقیم داشتند را برکنار و حتی بازداشت کرد. البته به اتهام فسادهای مالی و نه سیاسی و جنایاتی که مرتکب شده بودند. سپهبد تیمور بختیار و سپهبد فرماندار نظامی کودتا و سپهبد آزموده رئیس دادگاههای کودتا برجسته ترین چهره های نظامی این تصفیه بودند. مطبوعات و احزاب تا حدودی آزاد شدند و میدان برای فعالیت جبهه ملی باز شد، اما سران وقت جبهه ملی که چند تظاهرات بزرگ را توانستند در تهران برگزار کنند، نتوانستند تضاد شاه و امینی و نقش کاخ سفید را دراین میانه درک کنند و عملا در مقابل دولت امینی قرار گرفتند و این همان چیزی بود که شاه می خواست.

امینی اصلاحات ارضی را شروع کرد و نام آن را "انقلاب سفید" گذاشت. 14 ماه نخست وزیری امینی توام است با تظاهرات خیابانی که در اغلب آنها تحریک دربار و وابستگان به آن نقش آفرین بودند و چپ روی های جبهه ملی مسبب آن، کارشکنی مجلس که امثال "رشیدیان" جاسوس مستقیم انگلستان در کودتای 28 مرداد که حالا نماینده مجلس بود، تهدید نظامی ها و ضعف ترکیب کابینه و سرانجام بی تجربگی خود علی امینی و ناتوانی اش برای مانور سیاسی در این بحران ها.

شاه سرانجام توانست در جریان سفر به امریکا نظر موافق کندی رئیس جمهور امریکا را برای برکناری علی امینی بگیرد. البته با این تعهد که اصلاحاتی را که امینی آغاز کرده خود او شخصا دنبال کرده و رهبری آن را برعهده بگیرد. کندی به شاه گفته بود "امینی آخرین شانس شماست" اما شاه تصور دیگری از توان و امکانات خویش داشت. تصوری که 16 سال با یک جنبش انقلابی کاملا نقش بر آب شد. بحران سیاسی و اقتصادی سال های 1339 تا 1342 به یک شورش تبدیل شد اما توسط ارتش درهم کوبیده شد، همین شورش در سال 1357 تبدیل به یک توفان انقلابی شد.

شاه در سال 57 یکبار دیگر به یاد مانور افتاد. ابتدا با علی امینی که سالها مغضوب دربار بود چند ملاقات کرد و با او در دربار شام و نهار خورد اما امینی زیر بار بازگشت به صحنه نرفت و پیری را بهانه کرد. شاه مانور را ادامه داد و با سپردن سکان نخست وزیری به شاپور بختیار که از ملیون باقی مانده از دوران مصدق بود تاج و تخت خویش را نجات داده و پس از فروکش کردن شرایط انقلابی بار دیگر یکه تازی را با برکناری بختیار آغاز کرد، اما از شهریور 1320 تا نیمه دوم 1357 مردم ایران آنقدر دو روئی، نیرنگ، خود کامگی آلوده به بی لیاقتی از شاه دیده بودند که دیگر نه او را می خواستند و نه هیچ وعده و حرف او را قبول داشتند.

اخبار این سال و این دوران را در "مرور رویدادهای ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57" در همین شماره راه توده بخوانید.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 914  - 27 دیماه 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت