راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با کدام نیروها می توان

دست به تحول زد

  

ایران ما روزبروز در بحران هایی جدی تر و عمیق تر فرو می رود. مجموعه ای از تحریم ها و فشارهای خارجی و حتی خطر جنگ همراه شده با تسلط مافیا و قدرت های مالی و تجاری و رانتی و بانکی بر زندگی مردم که موقعیت کشور ما را در عرصه داخلی و جهانی بیشتر از همیشه آسیب پذیر و شکننده کرده است. طبیعی است همه نیروهای میهندوست، اعم از مذهبی، ملی، چپ و از جمله هواداران حزب توده ایران نیز از این اوضاع نگرانند و نسبت به آینده کشور احساس خطر می کنند.

هر قدر که همه میهندوستان در این نگرانی ها مشترک هستند، اما در زمینه نحوه برخورد و برونرفت از بحران وحدت نظر وجود ندارد و ضرورت گفتگوی ملی در این زمینه ها هرچه بیشتر احساس می شود. دو دیدگاه اساسی در زمینه دلایل و نحوه مقابله با این خطرات وجود دارد.

1- یک دیدگاه بدون آنکه خواست مردم برای تغییر و نقش حکومت در ایجاد وضع کنونی را منکر باشد، مسئله اصلی را مسئله جهانی و خطرات و توطئه های آمریکا و اسراییل می داند که وحدت سرزمینی ما را هدف گرفته است. بنابراین نوک تیز حمله در این شرایط باید متوجه توطئه های جهانی باشد و علاوه برآنکه باید از آن بخش از اقدامات حکومت که در جهت مقابله با این توطئه هاست پشتیبانی کرد، به هیچوجه نباید وارد ارتباط ها و همکاری با نیروهایی شد که بنحوی از انحا در مسیر همکاری یا کسب حمایت از قدرت های جهانی عمل می کنند.

2- دیدگاه دیگر بدون آنکه منکر خطرات خارجی یا تهدیدهایی که وحدت سرزمینی ما امروز با آن مواجه است را رد کند، براین باور است که خطراتی که کشور را تهدید می کند عمدتا از داخل و از حکومت است. این حکومت جمهوری اسلامی است که شرایط را برای موثر شدن توطئه های جهانی فراهم کرده است. بنابراین مسئله اصلی در شرایط کنونی برای نجات کشور عبارت از آن است که بتوان هرچه سریع تر وسیع ترین جبهه ای را از همه نیروهای خواهان تحول، حتی اگر با این یا آن رشته به برخی جریان های جهانی هم متصل باشند بوجود آورد، زیرا مسئله اصلی عبور از وضع خطرناکی است که حکومت کشور را بدان وارد کرده است. این دو دیگاه هریک بر زمینه ای میهندوستانه متکی هستند و توجیهات و دلایل خود را دارند و هر کدام بخشی یا گوشه ای از واقعیت را بیان می کنند.

برای هرگونه بررسی این دیدگاه ها و تحلیل شرایط کنونی باید از چند واقعیت بنیادین آغاز کرد:

1- فساد و بی عدالتی در کشور بیداد می کند و مردم وسیعا و بیش از پیش خواهان تحول هستند.

2- این خواست تحول، درون حکومت به این یا آن شکل نیز بازتاب پیدا کرده و بیشتر هم بازتاب پیدا خواهد کرد.

3- این بازتاب به صورت شکافی عمیق در حکومت درآمده که روز بروز هم گسترش می یابد.

4- شکل و نحوه تعمیق شکاف حکومتی بر سمت و سوی تحولات آینده تاثیری تعیین کننده دارد.

با عزیمت از این واقعیت های بنیادین است که می توان شرایط سیاسی جامعه و از جمله دو نگرش فوق را تحلیل و بررسی کرد. از این نظر، هر دیدگاه، هر سمتگیری، هر مشی سیاسی را باید بطور خلاصه از دو منظر مورد توجه قرار داد:

 

1- تا چه اندازه خواست مردم و نیاز جامعه برای تحول و تغییر را بیان می کند.

2- تا چه اندازه سمتگیری های آن در جهت تعمیق شکاف درون حکومت است.

هر حزب یا گروه یا سیاستی که نتواند این دو واقعیت را در نظر بگیرد و با هم لحاظ کند به این یا آن شکل به بیراهه می رود.

تکیه یکجانبه بر روی خواست مردم برای تحول می تواند این گمان را بوجود آورد که سرنوشت جامعه قرار است در اتحادها و ائتلاف هایی در خارج از جامعه و پشت به تاثیرات و پیامدهای آن بر روی حکومت شکل گیرد. یعنی این گمان که مسئله اصلی آن است که مثلا ائتلافی از طرفداران سوسیالیسم یا دموکراسی خواهان یا جمهوریخواهان شکل گیرد و در انصورت راه برای تحولات باز شده است. این نگاه هرچند از واقعیت و خواست تحول آغاز می کند ولی در واقع با کم بها دادن به پیامدهای آن بر روی حکومت و توان آن برای ایجاد شکاف در حاکمیت، نشان می دهد که ابعاد بحران و نیرومندی خواست تغییر و تحول را دست کم می گیرد.

برعکس، کم بها دادن به خواست مردم برای تحول می تواند این گمان را بوجود آورد که بدون بیان خواست مردم، بدون توجه به نیاز به تغییر، می توان جامعه را در جهت مقابله با مشکلات و خطرات کنونی بسیج کرد و بحران را از سر گذراند. این در واقع می تواند بدین گرایش منجر شود که هر گونه همکاری، هرگونه نزدیکی با نیروهای خواهان تحول که عینا مانند ما نمی اندیشند ممنوع دانسته شود و حتی به تایید سیاست بگیر و ببند و انداختن گناه همه مشکلات کنونی به حساب قدرت های خارجی بیانجامد، بدون آنکه نقش جمهوری اسلامی در ایجاد وضع کنونی و مقاومت آن دربرابر اصلاحات و تغییرات در نظر گرفته شود.

از سوی دیگر، تکیه یکجانبه بر روی شکاف درون حکومت و این گمان که این شکاف بازتاب بحران و خواست تغییر نیست، می تواند این گمان را بوجود آورد که بدون بیان خواست مردم و صرفا با جابجایی مهره ها یا بندبازی در شکاف های حکومتی می توان از بحران کنونی عبور کرد. در اینصورت جهتی که این شکاف باید در سمت آن تعمیق شود و دلایل آن و نیروهایی که باید موردپشتیبانی یا مبارزه قرار گیرند به کلی نامعلوم می شود.

بدینسان بحث امروز نه بر سر سلطنت طلبی است، نه جمهوری خواهی، نه دموکراسی خواهی. بحث بر سر آن نیروهایی است که درکی مشترک برای گذار از این مرحله را دارند. در این شرایط منطقی ترین کار آن است که خواست های مردم را تشخیص داد و عمده ترین آنها را برای این مرحله تدوین کرد و دید از درون حکومت چه نیروهایی، خواه و ناخواه، برای تحولات به مردم می پیوندند. یعنی شکافی را که اکنون در حکومت هست فقط بیان نکنیم بلکه بگوئیم و با صدای بلند اعلام کنیم که این شکاف باید در جهت خواست های مردم تعمیق شود. ضعف بزرگ اصلاح طلبان که موجب تضعیف و پراکندگی آنان شده است همین است که قادر به تشخیص و بیان خواست مردم نیستند و در نتیجه نمی توانند در جهت تعمیق و سمت و سو دادن به شکاف های درون حکومت عمل کنند. آنها وحشت دارند و نمیخواهند بگویند باید خصوصی سازی ها متوقف شود. نمی خواهند و نمی گویند بازرگانی خارجی باید تحت نظارت دولت قرار گیرد. نمی گویند از دولت الکترونیکی باید حمایت شود، دست تجار و رانت خوارها کوتاه شود و مطالباتی مشابه آن که هم بیان خواست مردم است و هم مردم آنها را خوب متوجه می شوند.

یک نتیجه این ناتوانی در آن است که چون مردم بیان خواست های خود را از زبان اصلاح طلبان نمی شنوند بدین نتیجه می رسند که همه این اختلاف ها بر سر قدرت و جانشینی یکی بجای دیگریست. نتیجه بسیار منفی دیگر برآمده از ناتوانی در بیان خواست های مردم و ارئه راهی برای تامین آنها آن می شود که جامعه، ناتوان از ترسیم چشم اندازی برای آینده، بسرعت به عقب می رود و طرفدار گذشته پیش از انقلاب می شود. وقتی خواست ها و مطالبات مردم دیده و شنیده نمی شود، وقتی مبارزه و نیروی آنها دست کم گرفته می شود، وقتی به بازتاب و پیامدهای این مبارزه درون حکومت توجه و بهای لازم داده نمی شود، جامعه در انصورت، ناامید از خود، ناامید از وجود گوش شنوایی برای خواست های خود، به امید قدرت هایی خارج از مرزها نیز می نشیند یا به توان اثرگذاری نیروهای سیاسی موهوم دل می بندد. در اینجاست که راهی جز تدوین و بیان خواست های مردم برای تغییر، ایجاد امید با نشان دادن بازتاب آن در حکومت و کوشش برای جمع کردن همه نیروهای در حول این خواست ها وجود ندارد

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 914  - 27 دیماه 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت