راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

راه ابریشم نوین – بخش چهاردهم

افسانه پایگاه های

نظامی چین در آفریقا

برگردان: م. مهرجو

 

کمربندابریشم دریایی، ادامه (2)

آبراه "مالاکا"میان سوماترا و مالزی پیوند دهنده دریای چین جنوبی و اقیانوس هند است. با اینهمه، این آبراه همچنین یک تنگه و گلوگاه است که هرگونه نابسامانی و آشفتگی در آن پیامدهای سنگین راهبردی در پی دارد و باید از هرگونه هرج ومرج در آن پیشگیری شود. تنگه آبی "مالاکا" و آبراه "سوئز" پر رفت و آمدترین آبراه های کشتیرانی در جهان هستند. همچنین در سالهای گذشته بارها و بارها، رفت و آمد کشتی ها میان دریای سرخ و و دریای مدیترانه دچار هرج و مرج و نابسامانی شده است.برای نمونه، در دوران  جنگ دوم خلیج فارس در آغاز دهه 1990، در هنگام  اوج  گیری دزدی دریایی در شاخ آفریقا در سال های 2000 تا 2011 و پس از بسته شدن آبراه "سوئز" به دلیل به گل نشستن یک کشتی کانتینری آسیب دیده در سال 2021، رفت و آمد کشتیها در این مسیر دریایی باز ایستاد. در آن هنگام بسیاری از شرکتهای حمل و نقل بر آن شدند که قاره آفریقا را دور بزنند که این کار نه تنها مسیرجابجایی کالاها را دورترکرد، بلکه به افزایش هزینه حمل و نقل نیز افزود که در قیمت کالاها برای مصرف کنندگان نیز بازتاب یافت. افزون بر آن، به دلیل سیستم "تولید به هنگام"، که در آن انبار و انبارداری وجود ندارد، با تنگناهای بوجود آمده در جابجایی کالاها، تولید نیز در کارخانه ها کاهش یافت.

بسته شدن تنگه مالاکا یا هرمز، یعنی دروازه خلیج فارس که در حال حاضر 20 درصد نفت جهان از آن می گذرد، نه تنها به افزایش جهانی قیمت کالاها و نفت منجر می شود، بلکه به اقتصاد چین نیز زیان سنگینی وارد می کند. از همین روی جمهوری خلق چین همانند دیگر کشورهای صنعتی غرب علاقه ویژه ای به ایمنی مسیرهای کشتیرانی دارد.

با افزایش دزدی های دریایی در کرانه های شرقی آفریقا، بنگاه های دولتی کشتیرانی غربی از چین به عنوان یکی از مهمترین کاربران این آبراه ها درخواست کردند تا در پاسداری و امنیت نظامی این مسیرهای دریایی شرکت کند.

پکن این درخواست غرب را پذیرفت و در سال 2015 یک پایگاه نظامی را در جیبوتی راه اندازی کرد، همان جایی که پیش تر، ایالات متحده، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و آلمان سال ها بود که در آنجا پایگاه نظامی داشتند. اکنون غرب نمی خواهد که این درخواست خود را به یاد بیاورد و به چین به دلیل گسترش نظامی و داشتن پایگاه در جیبوتی می تازد.

از سوی دیگر، پکن خود را از سوی دریا در تیررس خطرهای فزاینده ای می بیند. کرانه های چین از" دالیان" در شمال تا جزیره"هاینان" در جنوب، نه تنها بندرها، بلکه کانون های صنعتی این کشور را نیز در خود جای داده اند. از هنگامی که ایالات متحده به سیاست "چرخش به آسیا"[1]روی آورده است، دست به گسترش پایگاه های نظامی خود و متحدانش در این منطقه زده است. ایالات متحده آشکارا نیروهای نظامی خود را در این منطقه برای لجام زدن به هماورد تازه خود افزایش می دهد و همان راهبردی را در پیش گرفته است که در دهه های چهل و پنجاه میلادی در اروپا با هدف زیر فشار نهادن اتحاد شوروی،  پیش از عقب نشینی بکار برد و توانست ناتو را تا مرزهای شرقی اتحاد شوروی گسترش دهد.

زنجیره پایگاه های ایالات متحده از جزیره های ژاپن و کره جنوبی آغاز می شود و ازتایوان و فیلیپین می گذرد و به اندونزی می رسد. آمریکایی ها تلاش می کنند تا پایگاه های نظامی بیشتری نیز در کشورهای تایلند، سنگاپوروهمچنین ویتنام، یعنی در همان کشوری که پنجاه سال پیش در آن جنگی وحشیانه برافروختند، بر پا سازند.

در برابر این تهدیدهای نظامی فزاینده، رهبری چین به گونه ای راهبردی واکنش نشان داده است. نخستین راهکار، کوچ دادن هر چه بیشتر کانون های صنعتی به داخل کشوراست. برای نمونه بنگاه های صنعتی تازه ای در استان شین جیانگ، در شمال غربی چین ساخته می شود که همزمان به بهبود زندگی مردم در آن منطقه نیز می انجامد. دومین راهکار ساخت  و گسترش مسیرهای جایگزین برای حمل ونقل کالا ها است . ابتکار "کمربند ـ جاده"، کوششی در همین راستاست. آخرین راهکار راهبردی چین، افزایش و گسترش نیروی دفاعی خود، بویژه نیروی دریایی است.

نیروی دریایی چین تاکنون بر نگهبانی از آب های ساحلی این کشور پرداخته بود، ولی با افزایش توان اقتصادی، می تواند اکنون نیروی نظامی خود را فراتر از مرزهای چین نیز گسترش دهد و پرچم خود را بر روی هفت دریا برافراشته کند. به این ترتیب جمهوری خلق چین از یک سو به امنیت همگان در کشتیرانی یاری می رساند (مانند مبارزه با یورش های دزدان دریایی در شاخ آفریقا) و از سوی دیگر از مرزهای خارجی خود در دریاها دفاع خواهد کرد. با این هدف، جمهوری خلق چین در آغاز یک ناو هواپیمابر از رده خارج شده  را از اوکراین خریداری و آن را بازسازی کرد و سپس زیردریایی های تازه و ناوشکن های پیشرفته ای را ساخت و ناوگان دریایی خود را گسترش داد. هم اکنون چین به عنوان یک قدرت اتمی، دو ناو هواپیمابر دارد و دو ناو دیگر نیز در دست ساخت هستند. نیروی دریایی چین همچنین دارای زیردریایی های هسته ای و کشتی های جنگی رادارگریز است. اولین و تنها پایگاه دریایی خارج از کشور چین، در جیبوتی، نه تنها برای دفاع  نظامی بلکه برای خدمت به آزادی کشتیرانی به کار گرفته شده است. این پایگاه همچنین برای ماموریت های صلح آمیز سازمان ملل متحد یعنی سربازان چینی "کلاه آبی" به کار گرفته می شود. هم اکنون نزدیک به 90 هزار نظامی و پلیس چینی از سوی سازمان ملل در چهارده ماموریت، بویژه در آفریقا و خاورمیانه  به خدمت گرفته شده اند.

شاید اکنون شمار یگان های دریایی چین بیش از شمار یگان های دریایی ایالات متحده آمریکا باشد، ولی چین در هر حال دست پایین را دارد زیرا آمریکا می تواند بدون هیچ سد بازدارند ای ازهر دو سوی کرانه های شرقی و غربی خود به اقیانوس ها دسترسی داشته باشد، در حالی که چین توانایی این کار را ندارد و دسترسی این کشور به آسانی بوسیله آمریکا لجام زده می شود و آنها هرکاری می کنند تا این برتری  پایدار بماند. به همین دلیل هم مسلح کردن همپیمانان آمریکا در منطقه روندی افزایشی دارد. به یاد بیاوریم سازش آمریکا در پاییز 2021 برای واگذاری زیر دریایی های هسته ای به استرالیا را که در آن ماجرا، ایالات متحده از زیر پا نهادن پیمانی که پیشتر میان فرانسه و استرالیا بسته شده بود نیز، پروا نکرد.

بنابراین هنگامی که رسانه های غربی تیتر می زنند: «چین به شدت در حال مسلح شدن است» و یا «چین در حال به چالش کشیدن برتری نظامی ایالات متحده است»، باید بیندیشیم که دارند «نعل وارونه می زنند» و مانند همیشه، معلول را جایگزین علت می کنند.

هزینه های دفاعی آمریکا همچنان سه برابر چین است. افزایش هزینه های نظامی چین در سال 2020در مقایسه با سال  2019 تنها 1.9 درصد بوده است این اندازه، کمتر از افزایش تولید ناخالص داخلی این کشور بود. از همین روی، چین تنها کشور بزرگیاست که هزینه های نظامی آن ، در سنجش با تولید ناخالص داخلی آن (1.67 درصد) کاهش یافته است. در برابر، هزینه های نظامی در ایالات متحده 4.4 درصد و در آلمان تا 5.2 درصد افزایش یافته است.

تهدیدی که چین از سوی ایالات متحده  احساس می کند، تنها از هزینه های نظامی  و نیروی دریایی آن کشور نیست. مهمتر از همه، حضور نیروهای آمریکایی در آسیا و کرانه های آبی چین است. نیروی دریایی آمریکا نزدیک به 300 کشتی جنگی و 342.000 سرباز دارد. بیشتر کشتی ها در شش ناوگانی که در سراسر جهان سفر می کنند پخش شده اند. ناوگان ششم در اقیانوس هند و ناوگان هفتم در اقیانوس آرام و در نزدیکی مرزهای آبی جمهوری خلق چین رفت و آمد می کنند. ناوگان هفتم آمریکا با 50 تا 60 کشتی، 350 هواپیما و حدود 60000 سرباز، بزرگترین سازمان در نیروی دریایی  آمریکا است و پس ازسیاست اوباما در"چرخش به آسیا" ناوشکن‌ها و کشتی‌های جنگی آبی خاکی بیشتری دریافت کرد و اکنون بیشتر در آب‌های پیرامون چین گشت می زند.

افزون بر این، آمریکا می کوشد تا گفتگوهای امنیتی  چهار جانبه ای به نام "چهارگانه"[2]  را با هند، استرالیا و ژاپن برای پایه گذاری یک گروهبندی در برابر چین به پیش ببرد. در سپتامبر 2021، واشنگتن از بنیانگذاری گروه "آوکوس"[3] رونمایی کرد که آمریکا، استرالیا و انگاستان را در بر می گیرد. این گروهبندی نظامی نوین برای منطقه  هند واقیانوس آرام است. پیوندها و همکاری های امنیتی این سه کشور، همراه با کانادا و نیوزلند از سالهای دور در چارچوب سرویس مخفی «پنج چشم»[4] در جریان بوده است.

ایالات متحده، دست به هر کاری می زند تا یک سازمان نظامی (و اقتصادی) گسترده به زیان چینپایه گذاری کند و تا آنجا که می تواند کشورهای هر چه بیشتری را با خود همراه کند. همسانی این تلاش ها، با کوشش های  واشنگتن برایبر پا کردن گروهبندی های ضد کمونیستی، بر علیه اتحاد جماهیر شوروی در اروپای پس از جنگ جهانی دوم را نمی توان نادیده گرفت.

افزون بر این، آمریکا 35000 سرباز و 130 هواپیمای جنگنده را در"آکیناوا"[5]ی ژاپن و 45000 سرباز را در یک ناو هواپیمابر درکره جنوبی جای داده است که پیوسته در دریای زرد به گشت زنی می پردازند. در سال 2021، ایالات متحده بارها یگان هایی از ناوهای هواپیمابر"نیمیتز"[6] و "تئودور روزولت"[7] را به دریای جنوبی چین فرستاد. اینکار از سوی  جمهوری خلق چین، تلاشی برای بستن راه های بازرگانی  و داد و ستد چین ارزیابی می شود. برای نمونه، ناوشکن "جان اس مک کین"[8] که با موشک های جنگی مسلح است، از تنگه تایوان که بخشی از آب های سرزمینی چین است گذشت. سیاست چین واحد، که از سوی ایالات متحده آمریکا نیزبر پایه هنجارهای بین المللی پذیرفته شده است، جزیره تایوان را بخشی از سرزمین چین می داند و از این رو گذرگاه آبی میان چین و تایوان نیز بخشی از آبهای چین است.  از سوی دیگر، بر پایه  ساز و کارهای جهانی، کشتی های جنگی بیگانه تنها با پذیرش کشور میزبان می توانند در آبهای یک کشور رفت و آمد کنند. این قانون در همه جهان رایج است. ایالات متحده زیر پا نهادن ساز و کارهای جهانی دریانوردی را اینگونه توجیه می کند که گویا آنها تنها از "آزادی دریانوردی" در آب های دریایی مورد ادعای چین دفاع می کنند.

اینگونه به نظر می رسد که ایالات متحده کوشش می کند که محاصره نظامی چین را با گشت زنی همیشگی نیرو های نظامی خود در آب های چین عادی سازی کند.

از آنجایی که چهار پنجم بازرگانی فرامرزی چین به اروپا و آفریقا از آبهای دریای زرد و دریای چین شرقی انجام می شود، از دیدگاه پکن این گذرگاه باید در آرامش و از خطر دور بماند. از این رو چین در سالهای گذشته پایگاه هایی در جزیره های "پاراسل" و" اسپراتلی" و در ریف" اسکاربرو"[9] با باند های پرواز و فرود هواپیما و ایستگاه های تدارکاتی ساخته است که واکنش خشماگین آمریکا را برانگیخته است، در حالی که سایر کشورهای همسایه مانند فیلیپین، ویتنام و مالزی چندین دهه است که چنین پایگاه های نظامی و غیر نظامی همانندی را در آنجا دارند.

هیچیک از کشورهای ساحلی حضور نیروی دریایی آمریکا ویا افزایش حضور نیروی دریایی چین را دوست ندارند. آنها خواهان بیطرفی منطقه هستند  و می خواهند که چالش ها در چارچوب پیمان نامه های بازرگانی مانند "سازمان همکاری های فراگیر اقتصادی منطقه ای" حل بشود. استفاده نظامی از جزیره ها و صخره ها، بناچار به چالش و ناسازگاری میان کشورهای همسایه می انجامد که آمریکا و هم پیمانانش نیز به آنها دامن زده و برای رسیدن به هدف های سیاسی خود بکار می بندند.

چین خواهان بازپس گیری حقوق تاریخی خود در منطقه ای در دریای جنوبی چین است که "خط 9"[10] نامیده می شود. این منطقه چندین جزیره و صخره  و تپه های شنی را در بر می گیرد که پس از تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم، بر پایه پیمان "پوتسدام"[11]، که کشورهای پیروز در جنگ در تابستان 1945 امضا کردند، به چین واگذار شد.  در سال 1947، دولت ملی"کومینتانگ"[12] 172 تا از این جزیره ها را بررسی، ثبت و تغییر نام داد و "وزارت کشور چین" آن ها را در نقشه جغرافیایی دریاهای چین چاپ و منتشر کرد. در آن زمان  هیچکدام از کشورهای ساحلی همسایه و یا آمریکا بر آن خرده نگرفتند، و این به معنی به رسمیت شناختن آن بود. در سال 1949 انقلاب چین پیروز شد و جمهوری خلق چین، جانشین قانونی دولت ملی کومینتانگ شد که به تایوان گریخته بود.

در 12 ژوئیه 2016، یک هیئت داوری که از سوی "کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد قانون دریاها"[13] تشکیل شده بود، به این جمعبندی رسید که ادعاهای تاریخی هیچگونه پایه قانونی ندارند واز این رو جمهوری خلق چین حق ندارد  که این جزیره ها و صخره ها را به خود پیوست کند. چین وهمچنین تایوان این حکم را نپذیرفتند و رد کردند.

چین این داوری را به رسمیت نمی شناسد، زیرا چارچوب کاری کنوانسیون سازمان ملل  در مورد دریاها، رسیدگی به حقوق در دریاها است و نباید در کشمکش هایی که درباره حاکمیت کشورهاست، دخالت کند. این داوری هیچگونه پیوندی با پیمانهای جهانی حقوق دریایی نداشت و آشکارا برای مشروعیت بخشی به رفت و آمد کشتی های ایالات متحده  در آن منطقه دریایی بود. به باور من هدف چین پیشگیری از همین پدیده است. آنان نمی خواهند که کشتی های جنگی کشورهای بیگانه را در این دریا ببینند و یا دست کم می خواهند بدانند که چه کسی با کشتی های توپدار به سوی کشورشان می آید.

همسایگان جمهوری خلق چین این نگرانی ها را درک می کنند. در کنفرانس آسه‌آن در پاییز 2021، رئیس‌جمهور فیلیپینگفت که کشورهای آسیای جنوب شرقی با جمهوری خلق چین براییافتنراهکارهایی بر پایه "آیین نامه رفتارها"ی[14] کنوانسیون بین المللی حقوق دریاها برای ایمنی کشتیرانی در دریای چین جنوبی، همکاری می‌کنند. جمهوری خلق چین نیز چنین رویکردی را پذیرفته است، زیرا این کنوانسیون را در سال 1996 امضا کرده است. این کنوانسیون درباره حقوق دریاها است و هر گونه بهره برداری از دریا ها را قانونمند می کند.

با چنین رویکردی، چین توانسته است که چالشهایی را که با فیلیپین بر سر ماهیگیری داشته است، دوستانه سر و سامان بدهد و با کشورهای "آ سه آن" درباره بهره برداری چند جانبه از ذخیره های کانسار دریای جنوبی چین رایزنی و گفتگوهای سودمندی را به پیش ببرد.

این تهدیدهای واقعی روشن می کند که چرا چین پیوسته تلاش می کند تا با ساخت راه های جاده ای و راه آهن به بندرهایی در خارج از سرزمین خود راه یابد. این بندرها "سرپل" نامیده می شوند و بر کرانه های آبراه مالاکا، خلیج بنگال و دریای عمان بنا شده اند و در پیوند با آسیای جنوب شرقی هستند.

راه آهن چین از راه" دالان اقتصادی چین ــ پاکستان"[15]با هم پیوند می یابند. این دالان چندین پروژه را با هدف پیشرفت و بهبود زیرساخت های حمل و نقل و انرژی کشور پاکستان و همچنین افزایش همکاری های اقتصادی میان دو کشور چین و پاکستان را در بر می گیرد. این دالان، یکی از شش دالان زمینی، بازرگانی و زیرساختی جاده ابریشم نوین است که از گذرگاه "کونجیراپ" با ارتفاع 4700 متر بین هندوکش و قراقوروم شروع می شود و از سراسر کشور پاکستان می گذرد وبه شهر بندری"گوادر" در دریای عمان می رسد.


 

[1] Pivot to Asia

[2] Quad

[3] AUKUS

[4] Five Eyes

[5] Okinawa

[6] Nimitz

[7] Theodore Roosevelt

[8] John S. McCain

[9] Paracel, Spratly, Scarborough

[10] Nine-Dash-Line

[11] Potsdam

[12] Kuomintang

[13] United Nations Convention on the Law of the Sea(UNCLOS)

[14] Code of conduct

[15] China-Pakistan Economic Corridor (CPEC)

 

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 887  -  21 تیر 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت