راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرنوشت یکسال

رهبران امریکائی

انقلاب های رنگی

ریا نووستی- ویکتوریا نیکیفوروا

ترجمه- آزاده اسفندیاری

 

روابط گرجستان و اوکراین، دستخوش بحران شده است. رئیس پارلمان گرجستان میگوید:«زمانی مقامات اوکراینی، به یک جنایتکار تحت تعقیب مقامات قضایی گرجستان پناه دادند که وی با مردم کشورخود، رفتاری خیانتکارانه داشت».

جدید ترین عکس های «میخائیل ساکاشویلی» که بحث در باره اوست، احساسات متفاوتی را برمی انگیزد. ساکاشویلی کارهای غیر قانونی بسیاری انجام داده است.


ویدئویی در یک کلینیک ضبط شده که «ساکاکشویلی»، در آن تحت درمان است. از او اسکلت در حال حرکت باقی مانده است. نمی توان باور کرد که این همان مرد چاق با گونه های براق و چشمان حیله گر است که با خوشحالی بین گرجستان، اوکراین، اروپای غربی و ایالات متحده آمریکا در پرواز بود، کراوات خود را می جوید، قولی می داد و زیرش می زد، زیاد شوخی می کرد و می خندید.

رهبران تربیت شده در نهادهای آمریکایی، بسیار شبیه یکدیگر هستند. جوانانی با تسلط به زبان انگلیسی، لباس‌ها شیک و شوخ طبع.

«ناوالنی» (مخالف حکومت روسیه) در میان آنها تا حدودی استثناء بود. به طور کلی، همانطور که در اعلامیه های ازدواج مرسوم است برای رهبران «پرورش»ی، فقط لازم است که عشق بی دلیل و پرشور نسبت به ناتو و آمریکا داشته باشند.

 

ساکاشویلی که در مدرسه تفلیس و دانشگاه کیف به خوبی درس ‌خواند، قربانی این عشق پرشور شد. در دهه 90، آنها شروع به بردن او به موسسات مختلف کردند. ابتدا در اروپا، سپس در آمریکا و مغز شوئی برای آینده‌. طی مدتی کوتاه، او متوجه شد که گرجستان زیبا، «منطقه‌ ای فلاکت زده و نفرت‌ انگیز است» که لازم است برای آن کاری انجام شود. (مثلاً آن را تبدیل به یک پایگاه نظامی آمریکایی باید کرد و آن را به مدار ناتو کشاند).

 او همه چیز را همانطور که به او دیکته کردند انجام داد. رئیس جمهور آینده گرجستان، حرفه سیاسی خود را به عنوان یک سفر کاری به یک کشور «عقب مانده» و وابسته درک کرد که باید مطابق میل واشنگتن شکل داده شود و سپس به رفقای با «فهم تر ارشد» واگذار شود و برای تعطیلات به خارج از کشور برود.

در ابتدا همه چیز خوب پیش رفت. ساکاشویلی، قهرمان «انقلاب رز» سازماندهی شده توسط آمریکایی ها شد. تمام رسانه های غربی در باره وی نوشتند، به او جوایزی دادند، او را «چرچیل دوم» نامیدند (همینطور که به زلنسکی می گویند!).

 شما نمی توانید همه «رتبه» ها را به خاطر بسپارید. ساکاشویلی، همه ترفند های آزموده را به کار برد تا مردم گرجستان را از خود راضی کند. در واقع، دختران تأثیر پذیر درباره او فانتزی ها نوشتند و پرتره های او را بوسیدند. به نظر می رسید که این «هنرمند» جوان کشور، دلارهای آمریکایی را به کشورشان سرازیر خواهد کرد.

با این حال، چشم بندی ها و هیپنوتیزم ها به نتیجه نرسیدند. ثروتمندترین و شاد ترین جمهوری اتحاد جماهیر شوروی در «فقر» فرو رفت، اما ساکاشویلی، در راه و تصمیم خود از پای ننشست و در نهایت گرجستان را به جنگ علیه روسیه کشاند و با یک دستور جنایتکارانه حمله به «تسخینوال»(مرکز آبخازی) را صادر کرد. در آگوست 2008، روسیه رئیس جمهور گرجستان را به مدت سه روز به قبول صلح وادار کرد.

امروز به نظر می رسد که ساکاشویلی، بیهوده از تفلیس فرار کرده است. اگر به دست ما افتاده بود به زندان می رفت و حالا می توانست با آزادی مشروط آزاد شود.

اشتیاق به اجرای منویات آمریکا، در او می جوشد، او هرگز از گذشته خود درس نگرفت، زیرا ماموریت کاری دیگری به وی واگذار شد، سفر به اوکراین.(1)

 پس از مدتی او دوباره به گرجستان منتقل شد، جایی که تا آن زمان پرونده های جنایی، علیه او تشکیل شده بود. احتمالاً به او قول داده شده بود که مردم به خاطر او به خیابان ها می آیند، اما چنین نشد. مردم گرجستان بسیار باهوش تر از تصورات او بودند.

ساکاشویلی، به زندان افکنده شد، با پرونده های جنایی گسترده ای اعم از اختلاس از بودجه دولتی برای ماساژورهای خود تا همدستی در قتل و کشتار مردم گرجستان.

 در آمریکائی که او دوست داشت، مدتها بود که او بدست فراموشی سپرده شده بود. تنها هر از چند گاهی خبرگزاری ها اشاره ای به وی می کردند. لحن ها سرد و بی روح و هیچ کس هم قدمی برنمی داشت تا ساکاشویلی را از زندان در آورد، هیچ کس نبود تا به کمک او بشتابد.

این وضعیت ساکاشویلی، داستان «خوان گوایدو» (رئیس جمهور امریکا خوانده ونزوئلا) را به ذهن متبادر می کند. او نیز شخصیت طرفدار آمریکا، در ونزوئلا شده بود. همین گونه جوان با  لباس های شیک، شوخ طبع و مرتب. برای مدتی آمریکایی ها او را رئیس جمهور ونزوئلا می دانستند، با وجود اینکه این کشور توسط نیکلاس مادورو، رهبری می شد.

گوایدو، هم به شهرها و کشورهای مختلف برده شد، با او به گفتگو نشستند، مصاحبه کردند تا آنکه در دسامبر سال گذشته، وزارت خارجه ناگهان اعلام کرد که گوایدو کسی نیست و راهی برای تماس با وی وجود ندارد و ایالات متحده دیگر مدافع و دوست او نیست. حالا این رئیس جمهور، در کشورهای مختلف سرگردان است. به تازگی با یک رسوایی از کلمبیا اخراج شده و سرنوشتی غم انگیز پیدا کرد.

رهبران «پرورشی» در یک چرخه سیاسی به سرعت سرنوشتی مشترک پیدا می کنند. در همان لحظات و زمانی که آنها بیشترین نیاز را به کمک دارند، حامیان آمریکایی، ناگهان محو می شوند، زیرا وقت ندارند و باید استعدادهای جدیدی را پرورش دهند. رسانه های غربی به سرعت باید چهره دیگری را تبلیغ کنند. نوبت به اوکراین رسید.

سرنوشت همه عروسک های آمریکایی یکسان است: آنها مورد استفاده قرار می گیرند و دور ریخته می شوند. خوب، اگر شما فقط می توانید از کشور فرار کنید، از جا گذاشتن دمپایی چه باک. برخی از آنها در جایی گلوله می خورند، و سپس مورخان برای مدت طولانی بحث می کنند که چه کسی رهبر سابق را کشته است: سازمان سیا، یا پیمانکاران آنها؟ مرده ها اهمیتی ندارند. بنابراین، شاید بتوان گفت ساکاشویلی، هنوز خوش شانس بوده است. او در بهترین کلینیک گرجستان بستری است و به مرگ نزدیک می شود.

امروز ولادیمیرزلنسکی نگران سرانجام خود است. نگرانی زلنسکی، قابل درک است. او نیز مانند  ساکاشویلی، گایدار در ونزوئلا سرنوشتی مشابه خواهد داشت.

------------------------------

1) ساکاشویلی، پس از فرار از گرجستان، با در دست داشتن پاسپورت آمریکایی، با فرمان پیتر پراشنکو، رئیس جمهور سابق اوکراین، در سال 2015  به عنوان فرماندار "اودسا" وارد اوکراین شد!. شهری که در زمان وی خانه کارگران این شهر توسط نئوفاشیست ها آتش زده شد و بیش از 48 کارگر در آتش سوختند.

 

https://ria.ru/20230710/zelenskiy-1883132133.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 887  -  28 تیر 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت