نسل جوان و میانه ایران چقدر نمی دانند! |
نسل جوان از پیچیدگی های تحولات اجتماعی و پیامد های برخی حوادث بزرگ جهانی کمتر خبر دارند. از انقلاب هلند و جنگ های متقابل اسپانیا و مردم هلند که سرانجام بعد از 50 – 60 سال جنگ و خونریزی به دموکراسی بورژوائی هلند منتهی شد. از انقلاب پیوریتن های انگلیس و جنگ های کرامول علیه چارلز اول پادشاه معدوم انگلستان در سال های 1642 – 1647 و بویژه انقلاب باشکوه و جنگ های انگلیکن ها علیه جیمز دوم در سال های 1688 - 1689 که استقرار دائمی دموکراسی را – دستکم تا امروز- در بریتانیا بدنبال داشت. جنگ های 30 ساله مردم قفقاز به رهبری "شیخ شامل" با دولت نیکلای اول امپراتور روسیه تزاری که منتهی به تشکیل حکومت مردم در مناطقی از قفقاز شد. جنگ داخلی امریکا درسال های 1861– 1864که دموکراسی را در تمام امریکا گسترش داد. جنگ مردم فیلیپین به رهبری امیلیو آگی نالدو علیه دولت استعمارگر امریکا که جمهوری مستعجل مردمی فیلیپین را به همراه داشت (این جمهوری با کشتار صدها هزار نفر از مردم فیلیپین بدست ارتش امریکا در خون خود غرق گردید.) جنگ های استقلال طلبانه مردم "ریف" در شمال مراکش علیه استعمارگران اسپانیائی و فرانسوی در سالهای دهه بیستم قرن گذشته به رهبری "شیخ عبدالکریم خطابی ریفی" که منتهی به تشکیل جمهوری روستائی در منطقه شد. استقبال شور انگیز میلیونها اسپانیائی جمهوریخواه و دموکراسی طلب در جنگ با ارتش فرانکو و فاشیست های تحت حمایت ایتالیای موسولینی و آلمان هیتلری دهها رویداد ریز و درشت مشابه دیگر بی خبرند و بدین ترتیب حکم قاطع می دهند که جنگ ، دشمن لیبرال دمکراسی است. قصد این یادداشت پاسخ به این تصورات و خیالات نیست. آن به اصطلاح آزادیخواهان ضد کمونیست همان بهتر که مخالف جهان چند قطبی باشد. همان بهتر که متحد بوریس جانسون و جو بایدن و زلنسکی باشند . اینان جامعه جهانی را نه به تامل در باره آینده ای که در پیش رو مشهود است، بلکه به نظاره خنثی و بی اندیشه درباره چنین آینده ای دعوت می کنند. سرگذشت تلخ جامعه ملل (که پس از جنگ دوم تبدیل به سازمان ملل متحد شد) بیش از هر چیز دیگری حاصل خودداری دموکراسی ها از تعرض به فاشیسم بود. این دموکراسی ها به چند انگیزه از همه اقدامات دولت های فاشیستی ایتالیا و آلمان و اسپانیا و پرتغال علیه صلح و علیه کشورها و ملت های دیگر چشم پوشی کردند. یکی از بدترین انگیزه های آن به اصطلاح دموکراسی ها، جلوگیری از پیشرفت شوروی و جنبش بین المللی کارگری و سوسیالیستی و مبارزات ضد استعماری بود. این دموکراسی ها، جمهوری دموکراتیک چکسلواکی را زیرپای فاشیسم هیتلری قربانی کردند و ان را به طرزی مسالمت آمیز میان آلمان و متحدان ایتالیا و آلمان تقسیم نمودند. همین دموکراسی های مسالمت طلب، ورود مسالمت آمیز ارتش آلمان نازی را به اتریش و تصرف مسالمت جویانه آن کشور را به دولت آلمان نازی خوش آمد گفتند. همین دموکراسی ها با محاصره اسپانیای جمهوریخواه و جلوگیری از ورود اسلحه و ملزومات جنگی به این کشور، پیروزی مسالمت آمیز خونین و خونخوارانه کفتارهای فاشیست اسپانیائی را بدان اهدا کرد. همین دموکراسی ها حتی از محکومیت بمباران های هوائی مناطق مسکونی لیبی و اتیوپی توسط ارتش ایتالیا خودداری کردند. همینان در شمال هند و شمال عراق مشغول بمباران هوائی مناطق مسکونی استقلال طلبان بودند. یکی از کثیف ترین تمهیدات مسالمت جویانه که توسط دولت امریکا در میانه قرن بیستم به اجرا در آمد، جنگ به ظاهر قانونی جامعه بین المللی علیه استقلال طلبان و اتحادگرایان کره از سال 1950 تا 1953 بود. به نوشته آندره فونتن در کتاب تاریخ جنگ سرد ( ج 2 ، ص 12 – 18) ساعاتی پس از عملیات متقابل ارتش جمهوری خلق کره علیه ارتش کره جنوبی که در نخستین ساعات صبحگاهی روز 25 ژوئن 1950 شهر صنعتی هائه چو را در خاک کره شمالی اشغال کرده بود. امریکا به حمایت از کره جنوبی برخاست و ژنرال دوگلاس مک آرتور را به فرماندهی ارتش امریکا در منطقه منصوب کرد و جنگ کره 3 سال ادامه یافت و قریب 3 میلیون کشته بر جای گذاشت. همین حملات جنگی در ویتنام هم تکرار شد و سرانجام به جنگ تمام عیار امریکا با مردم ویتنام و شبه جزیره هندوچین منتهی گردید . جنگ ویتنام با شکست و عقب نشینی ارتش امریکا تمام شد، اما جنگ طلبی و هژمونی امریکا در عراق و لیبی و افغانستان و سوریه و اکنون اوکراین ادامه دارد. به این هژمونی طلبی باید خاتمه داد و این ممکن نیست مگر با برپائی جهان چند قطبی! (در این نوشته از اطلاعات تاریخی آقای کامران پورصفر استفاده شده است.)
تلگرام راه توده:
|