سرمقاله 889 دولت رئیسی توان و ظرفیت سیاست نگاه به شرق را ندارد! |
امضای بیانیه وزیر خارجه فدراسیون روسیه با شورای همکاری خلیج فارس با اشاره به حل و فصل مسالمت آمیز اختلاف ایران با امارات متحده عربی با دو واکنش روبرو شد. یک واکنش از سوی تلویزیون های سه قلوی لندن وبراندازان خارجی ابراز شد که با جنجال رسانه های "اصلاح طلب" داخلی، هولدینگ ها و ارگان های سرمایه داری تجاری تکمیل شد. اینان با شور و شعف وارد میدان شدند تا پیروزی خود را جشن بگیرند و شکافی میان ایران و روسیه بسود غرب و آمریکا پیدا کنند. واکنش دوم که مهمترین آن را می توان مقاله علی اکبر ولایتی، مشاور ویژه رهبر جمهوری اسلامی، در خبرگزاری تسنیم دانست، واکنشی توام با تامل و نگرانی بود. روی سخن این مقاله آشکارا مقامات روسیه بود که دقت کنند که ناتو بویژه در مرزهای شمالی ایران فعال است و قصد محاصره ایران و روسیه را دارد. این مقاله نشان می داد که در بالاترین سطح رهبری ایران امضای این بیانیه را توسط روسیه جدی گرفته اند و احساس می کنند که روسیه از دولت رئیسی و امکان ایجاد یک روابط پایدار با ایران ناامید شده است. این واکنش در صورتی می توانست با تامل متقابل روبرو شود که همراه بود با سیاست فعال ایران در قبال تحولات آذربایجان و کندن دندان لق امیدهای واهی به برجام که هیچکدام در دیپلماسی ایران دیده نمی شود و معکوس آن دیده می شود. علاوه بر این، تمام کوشش هایی که روسیه طی سال های اخیر برای گسترش روابط با ایران کرد، همه پیشنهادهای اقتصادی آن، تمام تلاش برای سرمایه گذاری روی پروژه های مشترک با ایران به بن بست رسید و شکست خورد. دولت ایران کمترین گامی برای بهره گیری از ظرفیت هایی که روسیه در اتحادیه اوراسیا، شانگهای و فرصت های صادراتی که برایش باز کرد برنداشت. نمونه آن پروژه کریدور شمال – جنوب است که می توانست سالیانه ۵۰ میلیارد دلار درآمد نصیب ایران و البته روسیه کند و تاکنون با کارشکنی دولت های ایران فرجامی نداشته است. روسیه نیز مانند چین، ظاهرا اکنون به این نتیجه رسیده که اقدامات ادعایی دولت های ایران در سمت شرق فقط برای نمایش به آمریکا و گرفتن امتیاز در مذاکرات برجام است و نه چیزی دیگر. در این میان اهمیت ژئوپولیتیک ایران هم دستخوش تغییر شده است. سرنوشت جنگ اوکراین دیگر روشن شده است. آمریکا و غرب می دانند که در این جنگ شکست خورده اند و از هم اکنون بدنبال ایجاد جبهه های فرعی – بویژه دراطراف ایران و چین - هستند تا بنوعی بگویند این نبرد را باختیم ولی جنگ را هنوز نباخته ایم. این را نه تنها روسیه و آمریکا و اروپا می دانند، بلکه بخش بزرگی از دنیا، از جمله کشورهای خلیج فارس نیز فهمیده اند. ولی درست در لحظه ای تاریخی که ایران می توانست در این پیروزی که برای آن این همه هزینه داده و بها پرداخته شریک شود، حکومت منافع دلاری ها و اتاق بازرگانی و صادرکنندگان فولاد و پتروشیمی و مافیاها را به منافع ملی و آینده و تمامیت ارضی ایران ترجیح داده است. اهمیت ژئوپولیتیک ایران در صورتی حفظ و دوچندان خواهد شد که در کنار جبهه پیروزمند و جهان آینده یعنی چین و روسیه و متحدان آنان قرار گیرد. در شرایط تناسب قوای نوین جهانی، ایرانی که در کنار شکست خوردگان جنگ، یعنی آمریکا و اروپا قرار گیرد دیگر فاقد اهمیت ژئوپولیتیک خواهد بود. حداکثر اهمیت آن، چنانکه برخی مقامات ایرانی آرزوی آن را دارند عبارت می شود از تبدیل شدن به محل بسته شدن سگک کمربند آمریکا به دور روسیه و چینی که محکم ترین کمربند را در اروپا پاره کرده اند. در صورت ادامه این وضع، ایران به عنوان اوکراین دوم و با سرنوشتی مشابه آن می تواند اهمیتی برای غرب داشته باشد. ایران در کنار روسیه و چین یک قدرت جهانی است، در کنار آمریکا و اروپا هیچ چیز نیست. نه روسیه را با تهدید به تبدیل کردن ایران به کمربند غرب می توان ترساند، نه آمریکا را با دادن این وعده می توان راضی کرد، و نه چین را با تهدید به بستن مسیر راه ابریشم نوین می توان جلب کرد. در واقع وضع در مورد چین هم به همین شکل است و آنها هم مدتهاست امید خود را به ایران از دست داده اند. بنابراین، اگر امروز نام سه کشور ایران و روسیه و چین با سربلندی در جهان بعنوان محورهای نظم جدید جهانی کنار هم قرار می گیرد، با نحوه رابطه بی سرانجامی که دولت رئیسی با چین و روسیه برقرار کرده، فردا نام کشور ما را در کنار عراق و افغانستان و حتی اوکراین بعنوان آخرین قربانیان آن دنیای فروپاشیده خواهند نوشت. سقوط از جایگاه کنونی سریع تر از آنچه گمان می رود می تواند روی دهد، چرا که بخش زیادی از مقامات حکومتی و رسانه های داخل ایران، اوکراین و عراق را الگو می دانند. آنها ترجیح می دهند که مثل اوکراین به محل بسته شدن سگک کمربند آمریکا دور روسیه تبدیل شوند، یا مانند عراق حاکمیت ملی نداشته باشند، چند تکه شده باشند و آمریکا در وسط تهران پایگاه نظامی داشته باشد ولی دلارهایشان محفوظ بماند. بدیسنان مشکل روسیه و چین با ایران تبلیغات رسانه های غرب یا داخلی نیست. افکار عمومی هم در حال چرخش است و انحطاط غرب و برآمد آسیا را فهمیده است. مردم ایران اتفاقا خواهان یک قاطعیت واقعی و جدی در گسترش روابط با روسیه و چین هستند و این را کلید برونرفت واقعی اقتصاد ایران از دشواری ها می دانند و نه امضای برجام که راه را برای خروج بیشتر دلار و ثروت ملی به آمریکا و کانادا باز کند. بنابراین چین و روسیه نگران این نیستند که رادیو آمریکا و اینترنشنال چه می گویند یا اعتماد و شرق و دنیای اقتصاد چه می نویسند. مشکل و نگرانی از وابستگی و کارشکنی از درون دستگاه دولتی و حکومت ایران است. بازسازی این رابطه و این اتحاد سه جانبه و حفظ اهمیت ژئوپولیتیک ایران و نام ایران بعنوان یک قدرت جهانی در کنار چین و روسیه یک راه بیشتر ندارد که بسیاری بارها گفته اند. رهبر جمهوری اسلامی باید یک یا دو نماینده با اختیارات تام و مخصوص روابط با چین و روسیه تعیین کند. یک تشکیلات کاملا مستقل از دولت و وزارت خارجه و سفارتخانه های ایران در این کشورها با حداقل چهارصد کارمند از میان بازرگانان، صنعتگران، اقتصاددانان، مهندسان، کارشناسان، پزشکان، دانشجویان و جوانان و همه کسانی که به این روابط اعتقاد دارند و بند نافشان به دلار گره نخورده با سرعت برپا شود و آغاز به کار کند تا بر مقاومت بدنه دولت رئیسی، رسانه های غربی، براندازان خارج و دلار به جیب های داخلی دربرابر گسترش این روابط و شیفتگان تبدیل شدن ایران به اوکراین و عراق غلبه کند. این تنها راه بازگرداندن اعتماد چین و روسیه به دولت ایران و اعتماد مردم به سرانجام امیدوار کننده سیاست نگاه به شرق است. تلگرام راه توده:
|