راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اردوغان
اگر دوست نیست
دشمن هم نیست!

بنیاد فرهنگ راهبرد- یگنادی سیماکوف
ترجمه ا. م. شیری

 
نشست اخیر ناتو میهن‌پرستی جامعه را برانگیخت. ترکیه ناگهان به ما پشت کرد و به یک وسیلۀ بازی در دست مخالفان تبدیل گردید. با این حال، دلیلی نداشت که ما خویشتنداری خود را از دست بدهیم و به افشای سلطان چند رنگ ترک که قصد سوءاستفاده از همۀ طرف‌ها را دارد، بپردازیم.
اما اگر قدردانی از اردوغان ‌لازم نیست، حداقل نباید او را سرزنش هم کرد. او نقش مهمی در اجلاس ویلنیوس بازی کرد و دوستان لعنتی ما را از رسوایی نجات داد. به آن‌ها اجازه داد تا چهرۀ خود را حفظ کنند و به کسی آسیبی نرسانند.
علاوه بر این، او مانند یک بازیگر خوب، گدای مزاحم (زلنسکی) را که با زیاده‌خواهی‌هایش روز به روز گستاخ‌تر می‌شود و همه را آزار می‌دهد، مانند مگس تابستانی به سایه‌ راند. زلنسکی حتی اربابان خود را هم خسته کرده است. با وجود این، بر اساس دستور کار سیاسی قرار بود او نقش اصلی را در اجلاس سران ایفا کند. منتها به شرطی که اگر به وعده‌هایش عمل کرده و «ضدحملۀ» تبلیغ شده را به همان شکلی که از او انتظار داشتند، انجام می‌داد. اما، «والدین» او به جای سرزمین‌های اشغالی روسیه، فقط «اسباب‌ بازی‌های شکسته»، یعنی تجهیزات سوختۀ ناتو، حرکات نامشخص در امتداد جبهه و طبق معمول، دست دراز شدۀ گدایی به عنوان هدیۀ فرزند به «والدین» را از او دریافت کردند و این، پس‌زمینۀ چندان مناسبی برای یک رویداد رسمی نبود.
در اینجا رجب طیب اردوغان روی صحنه ظاهر ‌شد و از آستین خود مجوز پیوستن فنلاند به ناتو را در ‌آورد. در میان هلهلۀ شادی و کف زدن‌ها، گدای سمج فراموش شد – هورا، ناتو خود را در مرزهای روسیۀ ترسناک تقویت می‌کند!

اگر قبلاً در صورت درگیری نظامی با ناتو، روسیه مجبور بود از فنلاند به عنوان یک کشور بی‌طرف محافظت کند و سعی می‌کرد تا حد ممکن آسیب کمتری به آن وارد شود، اکنون دیگر یک دشمن آشکار است. فنلاند، این منطقۀ باتلاقی، رستنگاه زغال اخته، کاج‌های کج، انبوه پشه و صدها نفر چوخناس آرام را که سیصد سال پیش فتح کردیم، نمی‌تواند منشاء خطر باشد حتی با ده‌ها تانک آمادۀ رزم [چوخناس، برخی از مردم فنلاند. م)
علاوه بر این، البته، فنلاند تا پیش از عضویت رسمی در ناتو، عملاً در آن حضور داشت. بنابراین، تغییر مهمی روی نداده است.
اما ایراد دوم به ارباب سواحل آناتولی، یعنی رضایت ترکیه برای احداث کارخانۀ تولید «بایراقدار» در خاک اوکراین، پایۀ بسیار جدی‌تری دارد.
البته، این یک خنجر از پشت به ما بود. اما چند «اما» وجود دارد که این زخم‌ خنجر را تا سطح نیش یک پشه کاهش می‌دهد.
بنا به خبرهایی که در رابطه با ساخت کارخانه از اوکراین درز می‌کند، در محتوای خود هیچ چیز مشخصی ندارد. اردوغان را که وصایای آتاتورک را فراموش کرده و ترکیه را به قهقرا سوق داده، می‌توان درک کرد. زیرا، قرارداد ساخت‌ کارخانه را داماد اردوغان امضاء کرده است. سیاست، سیاست است و باید از خانواده خود حمایت کرد. مگر «سلطان» اسطوره‌ای از یک بازیگر ناموفق بدتر است؟ رفتار پدر سیاستمدار دوست داشتنی که به سنت‌های قبیله‌ای احترام می‌گذارد، قابل درک است. اما کارخانه… چه کارخانه‌ای؟ در نهایت به قول ضرب‌المثل شرقی تا پنجاه سال دیگر و در این پنجاه سال نیز «یا من به الاغ حرف زدن می‌آموزم، یا شاه می‌میرد و یا الاغ یا من»
پس بگذار کارخانه بسازند، یک سال، دو سال، ده سال… در نتیجۀ نهایی، یا ما یک کارخانۀ تولید پهپاد به دست خواهیم آورد و یا نیروهای هوا- فضای روسیه با مهارت خود کارخانه را به کوه زباله تبدیل خواهند کرد.
با این اوصاف، احتمال دارد غر زدن به اردوغان لازم نباشد. طرفه اینکه شرق، موضوع ظریفی است.

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 890  -  4 مرداد 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت