راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برلنی ها-7

پایان جنگ اول

و آغاز اندیشه

بازگشت به ایران

در میان مهاجران

مقیم برلین

  

سرگذشت نخستین ایرانیان مهاجر که در پایتخت آلمان "برلین" زندگی می کردند، بسیار تاریخی و خواندنی است. اگر روزی کسانی و یا مجامعی بخواهند کتاب مهاجرت ایرانیان از انقلاب مشروطه،  پیش از جنگ اول جهانی تا امروز که بیش از 4 دهه از انقلاب 57 می گذرد را بنویسند، بی شک، از اولین مهاجران ایرانی در عثمانی (که از آن امپراطوری، ترکیه امروز باقی مانده) و همزمان با آن در آلمان شروع خواهند کرد. برخی از برجسته ترین و معروف ترین شخصیت های علمی، سیاسی و هنری ایران، از میان نخستین مهاجران سیاسی ایران در عثمانی و آلمان برخاستند و بعدها که به ایران بازگشتند، به شهرتی تاریخی دست یافتند. وقتی صوراسرافیل در تهران، پس از کودتای محمدعلی شاه قاجار علیه مشروطه و صدور فرمان به توپ بستن مجلس اعدام شد، علامه دهخدا که از بیم جان به مهاجرت عثمانی گریخته بود، نیمه شب از خواب برخاسته و شعر معروف خود در وصف جهانگیرخان صوراسرافیل دوست دیرینه و روزنامه نگار خود را در سبک شعری "مسمط" سرود:

ای مرغ سحر! چو این شب تار

بگذاشت ز سر سیاهکاری

یزدان به کمال شد پدیدار

واهریم زشتخو حصاری

     یاد آر ز شمع مرده، یاد آر

 

 کتاب برلنی ها که ما از آن تاکنون 7 بخش را منتشر کرده ایم، حاوی اطلاعاتی تاریخی درباره این مهاجرت و شخصیت هاست که متاسفانه نثر کتاب و بی حوصلگی جمع آوری کننده اسناد این کتاب مانع آشنائی بایسته نسل کنونی ایرانیان مهاجر و یا حتی ایرانیانی که طعم تلخ مهاجرت را نچشیده اند شده است. ما تا آنجا که مقدور است، از شماره 7 به بعد سعی می کنیم این نقص را جبران کنیم و در آینده نیز سعی خواهیم کرد این کتاب را به چند گزارش ژورنالیستی تبدیل کرده و منتشر کنیم. افسوس می خوریم که چرا از شماره نخست، این کار را نکردیم. بقول معروف "ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است" از شماره 7 چنین خواهیم کرد و شماره های گذشته را نیز در آینده به سبکی که در شماره 7 می خوانید ویراستاری و بازنویسی خواهیم کرد. آنچه در این بخش می خوانید، مربوط به ادامه مهاجرت ایرانیان پس از جنگ اول در برلین در هم شکسته در جنگ اول جهانی است و سرگردانی ایرانیانی که دیگر نمی توانند فعالیت های گذشته را در آلمان داشته باشند و گرفتار تامین معاش و تامین مخارج فعالیت های سیاسی و علمی خود هستند. تن به باز کردن مغازه و دکه و یا کیوسک می کنند و چون اهل این مشاغل نیستند، شکست می خورند و ورشکسته می شوند. اندیشه بازگشت به وطن آغاز می شود. بدلیل دشواری ویراستاری کتاب، رعایت اطلاعات تاریخی آن و تبدیل کتاب به گزارش، حجم فصولی از کتاب که از این پس می خوانید کوتاه است. با هم بخوانیم:

 

«پس از شکست آلمان در جنگ اول جهانی، روشنفکران ایرانی مقیم برلین عمدتا روی  فعالیت های فرهنگی و انتشاراتی متمرکز شدند و در روزنامه ها و مجلات آلمانی مقاله نوشتند. در همین دوران انتشارات کاویانی شروع به چاپ کتاب و رساله های متعدد ایرانی ها کرد. همین که جنگ پایان یافت معروف ترین شخصیت های ایرانی مقیم برلین باهم قرار گذاشتند که شبهای پنجشنبه یا چهارشنبه را به قول فرنگیها پس از شام در اداره کاوه جمع شوند و با صرف یک فنجان چای ساده درباره مباحث علمی و ادبی و تاریخی صحبت کنند. بنا بود هر شب یک نفر مخارج قند و چای را عهده دار شود. در همان شب ها، مقاله ای یا مطلبی را که طی هفته آماده کرده بودند برای یاران می خواندند. این جلسات هر پانزده روز یک بار تشکیل می شد و اداره این مجالس در ابتدا بر عهده علامه قزوینی و تقی زاده و محمد علی تربیت و میرزا فضلعلی تبریزی و جمال زاده و کاظم زاده بود و بعداً پورداود و جمعی دیگر هم این کار را برعهده گرفتند.

از مهاجران معروف و صاحب اعتبار در سیاست نیز که در آن هنگام در آلمان می زیستند کسانی چون وحیدالملک شیبانی، محمد علی خان، فرزین محمدرضا مساوات، حبیب اله خان شیبانی، غنی زاده، ابوالحسن علوی، سلیمان خان میکده، سید حسن کزازی و برخی از دیگران در این جلسات شرکت میکردند. سرانجام تصمیم گرفته شد که این جلسات عمومی شود و اطلاعیه ای درباره صحبت های علمی و ادبی آن جلسات در مجله کاوه منتشر شد.

از آن جلسات یادداشت هایی به قلم جمال زاده موجود است. برخی سخنرانان عبارت بودند از فضلعلی تبریزی، حبیب اله شیبانی، رضا تربیت، عزت اله هدایت. جمال زاده برای اولین بار در این جلسات داستان کوتاه "فارسی شکر است" را خواند و غنی زاده قصیدهٔ معروف "هذیان" را، کاظم زاده فصلی از کتاب "راه نو" خود را قرائت کرد و تقی زاده ترجمه فصلی از کتاب "تاریخ ادبیات ایران" نوشته ادوارد براون را خواند. ابوالحسن علوی درباره تاریخ و تشکیلات فراموشخانه سخنرانی کرد و محمد قزوینی یک حکایت از تألیفات فتحعلی آخوندزاده را خواند و تفسیر کرد. جمال زاده در یادداشتهای خود در باره این جلسات می نویسد: چون بعضی مناقشات اتفاق افتاده بود قرار شد صحبت درباره مجامع و تشکیلات فراماسونها و نیز درباره مسائل مذهبی از دایره صحبتهای انجمن خارج شود.

پول سفری را که دولت آلمان به کمیته داده بود که بتوانیم به ایران برگردیم به رضا تربیت سپردیم که چون در داد و ستد از ما با تجربه تر بود به تجارت بیندازد تا شاید برای ما سرمایه معاشی باشد و آب و نانی برساند. او در خیابان "گوته" مغازه مختصری بهتر است بگوییم (دکانی) دست و پا کرد و به خرید و فروش متاع خرازی مشغول گردید. عنوان مغازه "پرسپولیس" بود و به هیچ وجه مظهر جلال و عظمتی نبود [۵۷] در روزنامه کاوه اعلانی درباره این مغازه درج شد با این مضمون: در مغازه پرسپولیس که به تازگی در برلن باز شده است همه نوع امتعه خرازی از قبیل پیراهن و زیر پیراهن و یقه و دستمال گردن و جوراب و دکمه و عصا و چتر از هر قبیل موجود است و به قیمت خیلی مناسب به فروش میرسد... محل مغازه در خیابان گوته (شارلوتنبورگ) نمره ۱.

امید تقی زاده و جمال زاده آن بود که شاید با درآمد این دکان بتوان انتشار روزنامه کاوه را ادامه داد اما طولی نکشید که معلوم شد هر روز مبلغی از سرمایه مغازه می کاهد و سرانجام آنچه باقی مانده بود در میان شرکا تقسیم و شرکت منحل گردید.»

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 884  -  24 خرداد 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت