سران شش کشور افریقایی در چارچوب مجمع بین المللی اقتصادی سن پترزبورگ، روز
شنبه 17 ژوئن در شهر سن پترزبورگ با رئیس جمهور روسیه ولادیمیر پوتین دیدار
کردند. هدف از این دیدار علاوه بر شرکت در کنفرانس بین المللی اقتصادی سن
پترزبورگ مذاکره برای میانجیگری بین روسیه و اوکراین اعلام شده بود. این
هیئت سپس به دیدار زلنسکی رفت. رئیس جمهور روسیه در دیدار با این هیئت
آفریقایی متذکر شد که مشکلات فعلی در اوکراین پس از کودتای نامشروع و
خونبار سال 2014 علیه دولت یاکونویچ و تحت هدایت و حمایت غرب بوجود آمده
است.
همزمان رابرت اف کندی کاندید ریاست جمهوری در آمریکا نیز در این رابطه گفت:
«جورج بوش به روسها وعده داد که ما ناتو را یک اینچ به سمت شرق توسعه
نخواهیم داد اما از آن تاریخ ما ( آمریکایی ها) ناتو را نه یک اینچ، بلکه
1000 مایل به سمت مرز های روسیه راندیم و آنرا به 14 کشور افزایش
کردیم.(تعداد 14 کشور مورد ذکر برادر زاده جان کندی تا زمان کودتای 2014
میدان است اما در فاصله بین این کودتا از سال 2014 تاکنون با احتساب
فنلاند، 17 کشور دیگر عضو ناتو نیز به تعداد کشورهای محاصر کننده روسیه
افزوده شده است که جمعا می شوند 31 کشور.م)
روزنامه چپگرای «یونگه ولت» آلمان نیز در این رابطه مطلبی منتشر کرده است
که بخاطر طولانی بودن مطلب در ترجمه بخش هائی از آن کوتاه شده است. در این
مطلب نویسنده، کوشش خرابکارانه ایالات متحده در روابط روسیه و اروپا را
افشاء می کند:
تصویر موجود جرج دبلیو بوش و دیمیتری مدودف در اجلاس G8 در ژاپن نشان دهنده
توافق بین روسیه و غرب است، توافقی که غرب از طریق پیشروی ناتو به سمت مرز
های غربی روسیه به آن پشت پا زد. در ژوئن 2008، دیمیتری مدودف، رئیس دولت
روسیه، که در آن زمان یک نئولیبرال معمولی از قشر طرفداران غربگرای نخبگان
دولتی فدراسیون روسیه بود، ایده «پیمان امنیت در اروپا» (پیمان VSE) را در
برلین پیشنهاد کرد. پیشنهادات مدودف نشان دهنده تلاش دوم روسیه برای
دستیابی به یک راه حل جامع صلح آمیزبا قدرت های غربی بود. با ارائه این
پیشنهاد پنجره مذاکرات و تفاهم باز شد و طی یک دوره پنج ساله، تعدادی از
معاهدات خلع سلاح، کنترل تسلیحات و امنیت مورد بحث قرار گرفت. این دومین
تلاش روسیه پس از ابتکارات تنش زدایی روسیه در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه
2000 با غرب بود که پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 با سیاست «جنگ علیه
تروریسم» آمریکا از بین رفته بود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، رویارویی بین قدرتهای بزرگ
در قاره اروپا برای سالها بی مورد به نظر می رسید. روسیه از نظر ارضی بسیار
کوچکتر از اتحاد جماهیر شوروی بود و در جمهوری های غربی سابق اتحاد جماهیر
شوروی، تحرکات سیاسی جدیدی پدید آمده بود، معاهده تاشکند، جانشین سازمان
پیمان ورشو (WVO) شده بود. اوکراین، به عنوان دومین جمهوری بزرگ اتحاد
جماهیر شوروی سابق، با صنعت تسلیحاتی مهم خود، به جمع کشورهای مستقل مشترک
المنافع مورد تائید مسکو نپیوسته بود. کشورهای حومه بالتیک و مولداوی از
کشورهای مستقل مشترک المنافع (CIS) دور ماندنده بودند. البته مولداوی در
سال 1991 به جمع کشور های مشترک المنافع پیوست.
وعده های دروغین غرب
حتی در طول مذاکرات در مورد الحاق DDR ( جمهوری دموکراتیک آلمان) به
BRD(جمهوری فدرال آلمان)، نمایندگان آلمان غربی، بریتانیا، امریکای شمالی و
ناتو به دولت گارباجف در شوروی اطمینان دادند که اتحاد آتلانتیک شمالی
(ناتو) پس از پیوستن آلمان شرقی به آلمان غربی حتی «یک اینچ» نیز به سمت
شرق یعنی به سمت مرزهای غربی روسیه گسترش نخواهد یافت. اما هنگامی که بحث
پیوستن لهستان، جمهوری چک و مجارستان به ناتو در اوایل دهه 1990 مطرح شد،
این وعده های غرب به فراموشی سپرده شد. در ادامه دولت ایالات متحده تحت
رهبری بیل کلینتون در سال 1994 با شعار «مشارکت برای صلح» گسترش ناتو را به
سمت مرزهای شرقی روسیه توجیح می کرد. تحت لوای این شعار همه کشورهای عضو
پیمان ورشو سابق باید به جمع کشورهای «مشارکت کننده برای صلح» بپیوندند! تا
یک «انجمن امنیتی مشترک» ایجاد شود. کلینتون به دولت بوریس یلتسین در روسیه
وعده داده بود که جای هیچگونه نگرانی نیست چون که پیمان «مشارکت برای صلح»
فقط یک پیمان صلح طلب در اروپای شرقی به جای ناتو است. اما تنها یک سال پس
از تاسیس پیمان «مشارکت برای صلح»، دولت کلینتون ماهیت ادعای خود را افشاء
کرد.او در سخنرانی سال 1995 ماهیت «پیمان مشارکت برای صلح» در اروپای شرقی
را چنین اعلام کرد: گسترش ناتو «اجتناب ناپذیر» است. با این حال، در ابتدا،
سیاستمداران ایالات متحده وضعیت قبل ازانتخابات روسیه را می سنجیدند.
نظرسنجی پیش انتخاباتی ریاست جمهوری 1996 در روسیه پیروزی گنادی زیوگانوف
دبیر اول حزب کمونیست را گواه می داد اما برای واشنگتن، پیروزی یلتسین از
اهمیت بالایی برخوردار بود. کلینتون به اصطلاح «جراحان انتخاباتی» متخصص
آمریکایی را برای کمک به یلتسین به روسیه فرستاد. بدین ترتیب پس از جراحی
انتخاباتی غرب در روسیه، دولت های غربی گزارش های تقلب انتخاباتی علیه
زیوگانوف را نادیده گرفتند و یلتسین را که به وضوح نمی توانست دارنده رای
اکثریت رای دهندگان روسیه باشد، به عنوان رئیس جمهور به رسمیت شناختند. پس
از این تقلب انتخاباتی، آمریکایی ها تهاجم خود را افزایش دادند، در
مغولستان سال 1996، بلغارستان در سال 1997 و اسلواکی در سال 1998، بنیادهای
امریکایی برای تضمین پیروزی های انتخاباتی نامزدهای نئولیبرال مورد حمایت
خود مداخله کردند. در یوگسلاوی، سازمانهای اطلاعاتی امریکا به همراه
همتایان آلمانی خود حتی تحت حمایت یوشکا فیشر وزیر خارجه وقت از حزب سبز
های آلمان، از تروریستهای آلبانیایی کوزوو حمایت کردند و در بهار 1999 ناتو
با جنگنده بمب افکن های تورنادوی ساخت آلمان ساختار های حیاتی یوگسلاوی را
بمباران کرد و یادداشتهای اعتراضی مسکو را نادیده گرفت. هدف واشنگتن همکاری
با برلین و لندن، بمنظور گسترش حوزه نفوذ خود و سرنگونی دولت های مستقل در
جنوب شرقی اروپا، اروپای شرقی و آسیای مرکزی بود. پس از انتخابات ریاست
جمهوری روسیه در سال 1996، دولت امریکا دیگر هیچ تردیدی در مورد گسترش ناتو
نداشت. وعده های نیمه اول دهه 1990 از آن زمان به بعد کاملا نادیده گرفته
شد. در نشست ناتو در سال 1997، این ائتلاف مذاکرات پیوستن به لهستان،
جمهوری چک و مجارستان را ارائه داد. به عنوان یک تسلی، روسیه پیشنهاد ایجاد
«شورای ناتو و روسیه» را دریافت کرد که ظاهرا قرار بود به مسائل امنیتی
اروپا رسیدگی کند. دوازده روز قبل از آغاز جنگ تجاوز ناتو به یوگسلاوی با
نقض قوانین بین المللی، سه کشور سابق پیمان ورشو به ناتو پیوستند.
به موازات تهاجم دولت کلینتون در کشورهای سوسیالیستی سابق، مذاکرات در مورد
معاهده «نیروهای مسلح متعارف اروپا» وجود داشت. (این معاهده در سال 1990 در
پاریس توسط نمایندگان 16 کشور عضو ناتو و 6کشور عضو پیمان ورشو امضا شد، با
این معاهده مقرر شده بود تا به وضع انواع تجهیزات نظامی متعارف در اروپا
پرداخته و تمهیداتی برای از بین بردن تسلیحات اضافی اندیشیده شود.) بدین
ترتیب با هدف تنش زدایی، بین کشورهای ناتو و ورشو با کاهش شدید ذخایر سلاح
های تهاجمی، محدودیت های منطقه ای برای انواع سلاح های فردی و راستی ازمایی
توافق شد. اما با گذشت زمان و تغییرات ایجاد شده در جغرافیای سیاسی کشورهای
اروپای شرقی معاهده تنها چند سال پس از انقیاد منسوخ شد. بنابراین در طول
دهه 1990، دولت ها در مورد یک معاهده جانشین مذاکره کردند که به عنوان
«پیمان CFE سازگار» (پیمان ACSE) نامیده شد.
نشانه های حسن نیت روسیه
در اجلاس سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) در استانبول در نوامبر 1999
مسکو وعده داد که نیروهای روسی را از جمهوری های گرجستان و مولداوی خارج
کند. در نیمه دوم دهه 1990، رهبری روسیه مایل بود درباره خلع سلاح، تنش
زدایی و کنترل تسلیحات صحبت کند. علاوه بر این، رئیس جمهور یلتسین،
ولادیمیر پوتین را به عنوان جانشین خود منصوب کرد. این به معنای خروج از
«شوک درمانی نئولیبرال» روسیه در دهه 1990 بود بدین ترتیب دولت پوتین
بمنظور کنترل بیشتر بر بخش های کلیدی اقتصاد و محدود کردن نفوذ سیاسی
الیگارش ها، به این قشر فشار سیاسی ـ اقتصادی سنگینی را تحمیل کرد. از سویی
به منظور اجرای برنامه بلندپروازانه سیاست داخلی، پوتین به تنش زدایی در
سیاست خارجی نیازمند بود. بدین ترتیب در دو سال اول ریاست جمهوری پوتین،
این کشور به معاهده AKSE،«نیروهای مسلح متعارف اروپا» و معاهده جامع منع
آزمایش هسته ای و معاهده START II پیوست توافق دوم، برای نابودی تمام موشک
های بالستیک بین قاره ای زمینی با کلاهک های متعدد نیز فراهم شده بود.
حتی پس از آن که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهور امریکا در پی حملات تروریستی
11 سپتامبر 2001 «جنگ علیه تروریسم» را اعلام کرد، دولت پوتین به همکاری با
آمریکا پیوست. مسکو با ایجاد پایگاههای نظامی امریکا در ازبکستان و
قرقیزستان موافقت کرد. به عنوان نشانه ای از حسن نیت، دولت روسیه همچنین یک
مرکز شنود در کوبا و یک پایگاه دریایی در ویتنام را تعطیل کرد. تا سال
2003، ارتش روسیه از تمام درگیریهای عمده فراتر از فضای پس از شوروی، به
ویژه عملیات در بالکان، عقب نشینی کرد. اما همه همکاری های صمیمانه دولت
روسیه از طرف آمریکا نه تنها بی پاسخ ماند، بلکه با تهاجم مواجه شد. مهم
نبود که دولت پوتین چند شاخه زیتون به عنوان نماد صلح طلبی در دست دارد،
تهاجم دولت بوش در دهه 2000 در بخش اروپای شرقی، قفقاز و آسیای مرکزی حتی
جاه طلبانه تر از سیاست های کلینتون بود. آمریکا پایگاههایی در رومانی و
بلغارستان تاسیس کرد، مشاورانی را به گرجستان فرستاد و برای مدت طولانی در
افغانستان مستقر شد. در نشست پراگ، رهبران ناتو هفت کشور دیگر از جمله سه
کشور حومه بالتیک را برای پیوستن به این ائتلاف دعوت کردند. دولت امریکا
همچنین در سال 2002 از معاهده محدودیت سیستمهای دفاع موشکی ضد بالستیک
(معاهده ABM) خارج شد و کشورهای عضو ناتو پیمان AKSE «نیروهای مسلح متعارف
اروپا» را تصویب نکردند. شش ماه پس از نشست سازمان امنیت و همکاری اروپا در
استانبول، وزرای امور خارجه ناتو در اعتراض به جنگ در چچن تصمیم گرفتند که
کشورهای غربی پیمان ACSE «نیروهای مسلح متعارف اروپا» را تا زمانی که
نیروهای روسی از گرجستان و مولداوی خارج نشوند، تصویب نکنند - پیش شرطی که
در اسناد استانبول وجود نداشت.
با وجود آنکه دولت کلینتون با همکاری اتحادیه اروپا از تجزیه کشور یوگسلاوی
در سال 2000 آسوده خاطر شد، اما دولت بوش از این هم فراتر رفت و با به
اصطلاح انقلاب های رنگیِ طراحی شده در تاریکخانه مراکز غربی، باعث تغییر
دولتها در گرجستان (2000)، اوکراین (2003/2004) و قرقیزستان (2005) شد.
بدین ترتیب در براتیسلاوا، صوفیه و اولانباتور (مغولستان)، توسط کودتاهای
ناسیونالیستی ضد روس افرادی مثل میخائیل ساکاشویلی را حاکم کرد.
به موازات انقلاب های رنگی در فضای پس از شوروی، گسترش ناتو به سمت مرزهای
غربی روسیه به آرامی و با مهارت پیش می رفت. در بهار 2004، کشورهای اروپای
مرکزی و شرقی به پیمان اتلانتیک شمالی پیوستند. اعضای سابق ناتو به تدریج
نیروهای خود را تحت عنوان «استقرار موقت» به کشورهای سابق ورشو منتقل می
کردند. علاوه بر «استقرار موقت»، برنامه هایی برای ساخت یک سیستم دفاع
موشکی در لهستان و جمهوری چک از سال 2004 به بعد آغاز شد. در نهایت، روسیه
مشارکت خود در معاهده «نیروهای مسلح متعارف اروپا» را در سال 2007 به حالت
اعتراض به حالت تعلیق درآورد. یک سال بعد، تعدادی از کشورهای عضو ناتو
استقلال استان کوزوو در جنوب صربستان را که نقض قوانین بین المللی محسوب می
شد را به رسمیت شناختند. روابط ناتو و روسیه به سرعت رو به وخامت گذاشت.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008، باراک اوباما برنده شد و وعده داد که
روابط ایالات متحده و روسیه «تنظیم مجدد» شود. با بروز مشکلات اقتصادی
ایالات متحده در پی بحران مالی از سال 2008 به بعد، متحدان مختلف ایالات
متحده سیاست خارجی نسبتا مستقل تری اتخاذ کردند. اتحادیه اروپا پروژه
«مشارکت شرقی» پیشنهادی روسیه را تایید کرد تا بتواند بدون گسترش ناتو در
مورد گسترش حوزه نفوذ خود در شرق اروپا با روسیه مذاکره کند. دولت ترکیه
تعدادی از سازمان های ترک (TAKM، Turkpa و شورای ترک) را به منظور گسترش
مستقل نفوذ ترکیه در قفقاز و آسیای مرکزی تاسیس کرد. این اولین تغییر کوچک
به سمت نظم جهانی چند قطبی بود.
همچنین تغییری در سیاست خارجی و امنیتی در مسکو رخ داد. پوتین پس از پایان
دوره اول، از ریاست جمهوریش کناره گیری کرد و دیمیتری مدودف رئیس جمهور
جدید شد. مدودف در اولین سفر رسمی خود به خارج از کشور در ژوئن 2008
درآلمان، پیشنهاد کرد که کشورهای اروپایی پیش نویس و تصویب معاهده ای در
رابطه با امنیت در قاره اروپا را تهیه و تصویب کنند. هدف از ابتکار عمل
مدودف ایجاد اصول تعهد آور، پایان دادن به گسترش ناتو، ایجاد راه حل مسائل
مختلف کنترل تسلیحات در اروپا و نشست مشترک برای بحث در مورد همه این مسائل
بود.اما رئیس جمهور امریکا در سخنرانی خود برای حدود 700 سیاستمدار و
نماینده تجاری گفت که سازمان هایی از«منطقه یورو- آتلانتیک» (که شامل ناتو
نیز می شود) باید و لازم است تا به جمع چنین قراردادی افزوده شوند.
مدودف پس از سخنرانی اصلی و ارائه طرح خود در برلین، برای ترویج ایده خود
به دیگر کشور اروپایی سفر کرد. او در اکتبر 2008، در یک رویداد در اویان،
فرانسه، پیشنهادات خود را باز هم تکرار کرد. در آوریل 2009، رئیس جمهور
روسیه حتی درباره این معاهده با اوباما، رئیس جمهور امریکا صحبت کرد. پس از
تقریبا یک سال، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه وقت، معاهده پیشنهادی
«مشارکت شرقی» را برای اولین بار در چارچوب سازمان امنیت و همکاری اروپا
ارائه داد. که شامل چهار بلوک مرکزی بود: قوانینی الزام آور برای همه اعضا،
کنترل تسلیحات و اقدامات اعتماد سازی، اصول و مکانیسم های حل تعارض در
نهایت اشکال همکاری برای حل تهدیدات در حال ظهور.
به موازات پیشنهادات گسترده معاهده «مشارکت شرقی» روسیه، زمینه تنش زدایی
فراهم شد: در طول سال 2009، نمایندگان ایالات متحده و روسیه پیمان استارت
جدید را برای کاهش بیشتر و محدود کردن سلاح های تهاجمی استراتژیک مذاکره
کردند. طرح اولیه این توافقنامه که در سال 1991 امضا شده بود، محدودیت
قابلیت های سیستم های پرتاب موشکی در حد بالایی بویژه برای کلاهک های هسته
ای، تقلیل نیمی از تعداد موشک های بالستیک بین قاره ای سنگین شوروی و
همچنین محدودیت بالای کلاهک های هسته ای در موشک های بالستیک بین قاره ای و
موشک های بالستیک زیردریایی برای هر دو طرف را فراهم کرد. معاهده استارت
جدید در بهار 2010 به اجرا در آمد.
در چنین شرایطی با وجود کاهش تنش ها بین مسکو و واشنگتن، نمایندگان ناتو و
دولت امریکا آماده پذیرش یک معاهده امنیتی جدید برای کل اروپا نبودند به
همین دلیل بود که در نوامبر 2009، اندرس فوگ راسموسن، دبیرکل ناتو، و دو
ماه بعد هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه امریکا پیمان «مشارکت شرقی»
پیشنهادی روسیه را در سفر خود به مسکو رد کردند.
با وضعیت پیش آمده رئیس جمهور مدودف حاضر شد تا در این رابطه حتی امتیازات
بیشتری بدهد. بدین ترتیب دولت مسکو، در ترانسنیستریا،(بخش متعلق به روسیه
در مولداوی) ایگور اسمیرنوف، رئیس دائمی دولت را مجبور به استعفا کرد و در
جریان سال 2011 برای دموکراتیزه شدن فشار آورد. ساکنان ترانسنیستریا ،
یوگنی شوچوک، که یک اوکراینی متولد منطقه بود را به رئیس جمهور جدید انتخاب
کردند، این انتخاب زمینه حل بحران را فراهم می کرد.از طرفی هنگامی که در
بهار 2011 اعتراضاتی در لیبی بوقوع پیوست و سران کشورها و دولتهای فرانسه،
بریتانیا و ایالات متحده برای مداخله نظامی فشار آوردند. مدودف امیدوار بود
تا با قربانی کردن یک متحد در افریقا، در اروپا به توافقات بهتری دست یابد.
با این همه، دولت ایالات متحده در مورد مسئله معاهده «مشارکت شرقی»
پیشنهادی روسیه حاضر به توافق نشد. دولت مدودف بمنظور دستیابی به نتایج بار
دیگر با انعطاف پذیری روش جدیدی اتخاذ کرد و این بار مسکو به جای معاهده ای
که شامل ایالات متحده باشد، راه حلی اروپایی پیشه کرد. بدین ترتیب در
یادداشتی که در شهر مسنبورگ آلمان امضاء شد، دولت های آلمان و روسیه در
مورد یک «مجمع امنیتی مشترک اتحادیه اروپا و روسیه» توافق کردند.
ممانعت موفقیت آمیز آمریکا از توافق روسیه با آلمان
با این حال، نومحافظه کاران ضد روس در اروپا و ایالات متحده فعال بودند.
راه حل های سیاسی در اروپای شرقی نباید بدون دخالت امریکا عملی شود. دولت
ایالات متحده بمنظور جلوگیری از اجرای عملی توافق بین آلمان و روسیه
دولتهای نزدیک به خود از جمله دولتهای بریتانیا، لیتوانی، لهستان و رومانی
را بسیج کرد تا از تشکیل پس از امضاء «مجمع امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه»
با تمام قدرت ممانعت بعمل آورند. در جریان انتخابات مجلس آلمان در سال
2013، آتلانتیکیست های آلمانی نیز در این رابطه بسیج شدند. آنها تحت نظارت
«دفتر مارشال آلمان» که یک اندیشکده سیاسی امریکایی است و ترویج همکاری و
تفاهم بین امریکای شمالی و اتحادیه اروپا را هماهنگ می کند و دفتر مرکزی آن
در واشنگتن دی سی است و دفاتری در برلین، بروکسل، انکارا، بلگراد، بخارست،
پاریس و ورشو دارد با همکاری موسسه امور بین الملل و امنیت آلمان، مقالاتی
علیه تشکیل « مجمع امنیتی اتحادیه اروپا و آلمان» منتشر کردند و از جمله از
رئیس وقت کارکنان برنامه ریزی در وزارت امور خارجه فدرال، «دخالت و رهبری»
بیشتر آلمان در سیاست جهانی در حمایت و راستای سیاستهای ایالات متحده را
خواستار شدند.
تظاهرات میدان کیف در پاییز 2013 فرصتی عالی برای دستیابی واشنگتن جهت
تقسیم دائمی اتحادیه اروپا و روسیه بود. با حمایت کودتا علیه دولت متمایل
به روسیهِ یاکونویچ در کیف بالاخره در بهار 2014، دولت ایالات متحده موفق
شد.تا اوکراین را به عنوان کشور هم مرز روسیه تصاحب کند.جنگ داخلی دونباس،
تسلط روسیه بر کریمه، تحریم ها و ضد تحریم های هر دو طرف برای همیشه به
تمام مذاکرات در مورد معماری امنیتی جدید اروپا پایان داد.
در همین حال، در روسیه، نیروهای تهاجمی تر تشکیلات مسکو پیروز شده بودند.
پس از حادثه لیبی، مدودف حمایت زیادی را در دستگاه خارجی و امنیتی روسیه از
دست داد و مجبور به استعفا شد. بازگشت پوتین به عنوان رئیس جمهور در سال
2012 نشان دهنده حضور جریانی ملی گرا و دمکرات در روسیه بود. با پیشروی
ناتو در شرق اروپا روسیه مجبور به خداحافظی با تمایلات برای همکاری با
اروپایی شد و بدین ترتیب با دخالت های ایالات متحده در اروپا، فرصت انواع
همکاری ها از جمله همکاری در خلع سلاح، تنش زدایی و کنترل تسلیحات از دست
رفت.
https://www.jungewelt.de/artikel/452085.weltordnung-in-den-wind-geschlagen.html
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
|