راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

اروپای متفرق

جانشین اروپای

متحد میشود!

ریا نووستی- ویکتوریا نیکیفروا

ترجمه- آزاده اسفندیاری

  

  ما در عصری زندگی می کنیم که نقشه های دنیای آینده از هم‌ اکنون در حال ترسیم است. مرزهای دولت ها با توسل به تخیل لجام گسیخته دوباره خلق می شوند. بخش های زیادی از ایالات  متحده آمریکا جدا شده، نقشه ای از روسیه استعمار زدایی شده و اتحادیه اروپای تجزیه شده نیز وجود دارد. در مرزهای امپراتوری‌ها و بلوک‌های سابق، عجیب‌ ترین کشورهای واهی به وجود خواهند آمد. در بارسلونا رویای جدا شدن از اسپانیا را در سر می پرورانند و در بلفاست، مردم آرزوی اتحاد با ایرلند را دارند. همکاران اروپایی Politico پیش بینی می کنند که امپراتوری اتریش- مجارستان ممکن است بر ویرانه های اتحادیه اروپا دوباره متولد شود. چه چیزی می تواند چنین کشورها و مردمان متفاوتی را دوباره متحد کند؟ به ساده‌ ترین عبارت، بیزاری و نفرت از آمریکا و شانه خالی کردن از اجرای دستورات بروکسل و همدردی با روسیه.

در اتریش، «هربرت کیکل»، رهبر حزب آزادی، به سرعت در حال کسب رأی بیشتر است. بر اساس نظرسنجی ها، او ممکن است امسال رهبری کشور را در دست بگیرد. این در حالی است که نامزدی وی به شدت مورد بی مهری بروکسل است. بوروکرات‌های اتحادیه اروپا حزب آزادی را به شدت راستگرا می خوانند و خود «کیکل» نیز مورد سرزنش قرار می‌گیرد، «او یک نظریه‌ پرداز توطئه گر، یک پوپولیست و یک ملی‌گرا است». اما مجموعه «عنوان ها» نشان می‌دهد که این سیاستمدار، در مخالفت با بروکسل سینه سپر کرده است. در واقع، او بشدت از قرنطینه های ویروس کرونا و کلاهبرداری های تهیه واکسن ایالات متحده انتقاد کرده است. وی قصد دارد، نسبت به جریان مهاجرتی به اتریش انتقاد کند، سبزها را که انرژی و صنعت کشور را تخریب می کنند، تحت فشار قرار می دهد و روابط با روسیه را بهبود می بخشد. برخلاف اکثر سیاستمداران اروپایی، کیکل، در خدمت منافع شرکت ها، بانک ها و الیگارش های آمریکایی نیست. همه برنامه‌های او به معنای واقعی کلمه صدای مردم اتریش است و این دقیقا همان چیزی است که مردم این کشور طالب آن هستند. جای تعجب نیست که آخرین نظرسنجی ها نشان داد که 78 درصد اتریشی ها موافق از سرگیری روابط عادی با روسیه، پس از عملیات ویژه نظامی در اوکراین هستند. بنابراین، به یک معنا، کیکل، البته پوپولیست است، اما در واقع این آن چیزی است که دموکراسی نامیده می شود، یعنی قدرت مردم، نه قدرت «دمکرات» ها. جریان مشابهی در اسلواکی، در حال رخ دادن است. در آن کشور، در نظرسنجی از رای دهندگان، «رابرت فیکو»، نخست وزیر سابق کشور پیشتاز است. در سال 2018، او در موجی از اعتراضات «استعفا» کرد که بسیار یاد آور سناریوی «میدان» طرفدار آمریکا بود. اما امروز او دوباره در سیاست پیشتاز است و قصد دارد در ماه سپتامبر رهبری کشور را در دست بگیرد. وعده اصلی مبارزات انتخاباتی فیکو، توقف حمایت از اوکراین است.

در ادامه، ویکتور اوربان، دردسرساز همیشگی، در مجارستان، با همان مجموعه «بدعت‌های» ضد بروکسل، علیه فرقه دگرباشان جنسی و علیه دخالت در درگیری های نظامی اوکراین است. متعاقباً یک ارکستر مخالف از «پوپولیست ها» نیز در شرق آلمان (آلمان شرقی) در حال نواختن هستند. رتبه‌ بندی حزب "آلترناتیو برای آلمان" در آنجا به‌ گونه‌ ای افزایش می‌ یابد که برلین و بروکسل را به شدت هراسانده است. تشکیلات اتحادیه اروپا، قبلاً این حزب را راست افراطی می نامید، اما امروز بد تر از آن انگ «حزبی که روسیه را درک میکند» به آن زده می شود. چنین بر چسبی یک بدعت وحشتناک در اتحادیه اروپای فعلی است و فقط به کسانی که «پوتین را درک می کنند» چسبانده می شود. اما با وجود نفرت پراکنی رسانه های رسمی نسبت به آنها، توده های مردم از «آلترناتیو» حمایت می کنند. در مقیاس کل آلمان، آنها با اطمینان در جایگاه سوم با اختلاف کمی از احزاب حاکم قرار دارند. در صورتی که انتخابات آزاد برگزار شود، این حزب دارای جایگاهی بیش از 26٪ می باشد.آیا می توان گفت که طرح اصلی «آلترناتیوها» حل سریع مناقشه اوکراین است؟ خیر! درهر صورت، عملیات ویژه نظامی روسیه، اتحادیه اروپا را به لرزه درآورد.

واضح است که طرفداری از روسیه با مرزهای رسمی کشورهای اروپایی منطبق نیست، با این حال، روسیه بارها این مرزها را بریده و دوباره ترسیم کرده است. بالاخره ما اخیرا آلمان شرقی را به آلمان غربی دادیم، اما، ظاهرا، آنها باید در آلمان زندگی کنند، آه، چقدر کار دشواری است، وگرنه آنها اینقدر سرسختانه راه «آلترناتیو» را برای تمام آلمانی ها دنبال نمی کردند. ما به طور طبیعی میلیون ها متحد در کشورهای پیمان ورشو (سابق) داریم. در ایتالیا و یونان، تعداد زیادی از رای دهندگان نیز روسیه و پوتین، را درک می کنند. این سوال که چه کسی رهبر امپراتوری جدید اتریش- مجارستان خواهد بود حتی ارزش این را ندارد که درباره آن فکر کنیم. واضح است که روسیه مستقل به مرکز جذب همه این مردمان کوچک تبدیل خواهد شد که از عملکرد لیبرالی تمام اروپایی خسته شده اند، که در عمل فقط انقراض سریع را برای مردم بومی اروپا به ارمغان آورده و می آورد. جای تعجب نیست که هابسبورگ های اتریشی امروز تا این حد نگران هستند. کارل هابسبورگ ( نوه آخرین امپراتور اطریش- مجارستان) اهل لورن با زامبی‌ سازی مردم محلی با رسانه‌هایی که خریداری کرده است، به نازیسم و روس‌ هراسی در اوکراین دامن می‌ زند و آشکارا از حامیان آمریکایی خود می‌خواهد «رژیم حاکم در روسیه را تغییر دهند». هنوز هم باور وی این است که غرب اوکراین، شاه نشین ارثی اوست. آرشیدوک سوار بر اسب می‌شد، شمشیر می‌بست، تا برای گالیسیا، با لهستانی‌ها بجنگد. بالاخره آنها هم این سرزمین را مال خودشان می‌دانند. اما نه، کارل هابسبورگ، فقط برای راندن قزاق های نیابتی بدبخت به جلو کافی است. تردید وجود دارد که چنین تفکری بتواند به نحوی برای مردمان اتریش- مجارستان سابق جذاب باشد. پدر کارل، اتو هابسبورگ، یکی از بنیانگذاران مجمع جهانی اقتصاد بود. امروز، تمام ایده های این مجمع جهانی، به دفن اروپای قدیم تا انتها خلاصه می شود. سیل روان مهاجران، شکار تراجنسیتی های مبارز و نابود کردن کل صنعت به نفع یک تفکر بیمار گونه از طرف سبز هاست. مدل دنیای جدید، که در آن تعداد انگشت شماری از افراد ثروتمند مالک همه چیز هستند و میلیون ها نفر در یک اردوگاه کار اجباری دیجیتال زندگی می کنند، کاملاً با خواسته های اشرافی مانند هابسبورگ، مطابقت دارد. خوب، چرا اتریش-مجارستان، در هر یک از اشکالش، چنین دوک بزرگی دارد؟ درست است، اما افق بخت و اقبال  روسیه و متحدان طبیعی آن همچنان در حال درخشش است.

 

https://ria.ru/20230613/strakhi-1877689405.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 885  -  31 خرداد 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت