سیاست خارجی صحیح و ملی سیاست داخلی غلط و غیر ملی! |
در شرایطی که جهان تحولاتی عمیق را طی می کند که محتوای آن پایان سلطه و هژمونی آمریکا و غرب است، ایران هرچند در سیاست خارجی مسیر درستی را در پیش گرفته ولی در سیاست های داخلی همچنان سردرگم است و آن خط و مسیر عمومی که برای همسو شدن با تحولات جهانی باید در پیش گرفته شود برای عناصر سالم در حکومت ایران مشخص نیست. هنوز توسعه اقتصادی در خصوصی سازی و سرمایه دار سازی درک می شود که در واقع درکی متعلق به گذشته است. سیستم تولید برای سود که چند سده است برجهان حاکم شده و در آن دوران توانست در کنار مصائب و ویرانی های بزرگ اجتماعی و انسانی نوعی پیشرفت عمومی را برای بشریت به ارمغان آورد اکنون چند دهه است که بصورت عامل بحران و مانع پیشرفت های بعدی درامده است. بحران های پیاپی آمریکا و غرب که بزرگترین پرچمدار این سیستم سودآوری بوده نماد بن بست سیستم تولید برای سود است. جهان اکنون نیازمند و در حال گذار به یک سیستم تولیدی تازه است که هدف آن رفع نیازهای اجتماعی باشد و نه سودآوری. این سیستم فعلا فقط در چین وجود دارد که موجب پیشرفت های شگفت انگیز آن شده و نظام اقتصادی و اجتماعی آن براساس رفع نیازهای مردم اداره و کنترل می شود و نه براساس معیارهای سودآوری. آن کسانی که می گویند مناسبات تولیدی در چین همان مناسبات سرمایه داریست در واقع متوجه نمی شوند که مناسبات سرمایه داری یا غیر سرمایه داری به خودی خود تعیین کننده نیست. مهم این است که این مناسبات درون چه سیستمی با چه هدفی قرار گرفته است. برده داری آمریکا در سده نوزدهم از نظر مناسبات تولیدی برده داری بود ولی درون سیستم جهانی تولید برای سود فعالیت می کرد یعنی ماهیت آن تجارت سرمایه داری بود. این برده داری با برده داری رم باستان ماهیتش کلا متفاوت بود هرچند از نظر مناسبات تولیدی شبیه با آن بود. این هدف های سیستم هاست که ابتدا در سطح جهانی شکل می گیرد و تعیین کننده نقش مناسبات داخلی تولیدی آنها می شود. جهان ما در حال گذار ناگزیر از سیستم تولید برای سود به سیستم تولید برای رفع نیازهای اجتماعی است. هرکشور و هر ملتی که زودتر این واقعیت را درک کند و خود را از زیر سایه معیارهای سودآوری سرمایه بیرون بکشد زودتر خواهد توانست انسجام و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی خود را تضمین کند. متاسفانه حکومت ایران از این نظر هنوز در دوران گذشته زندگی می کند. هنوز برای آنها معیار همان سودآوری است. هنوز صحبت از آن است که مثلا فلان صنعت ملی یا فلان بخش عمومی سودآور نیست و باید آن را خصوصی سازی کرد تا سودآور شود. در حالیکه مسئله برعکس است. نه تنها هدف بخش دولتی سودآوری نیست و نباید باشد، بلکه بخش خصوصی نیز تا جایی اجازه سودآوری دارد که این سودآوری در خدمت رفع نیازهای مردم قرار داشته باشد نه در مقابل آن. به همان شکل که مثلا در چین دیده می شود که زمین بعنوان یکی از مهمترین عوامل تولید و رفاه اجتماعی همچنان متعلق به دولت است. یا هربخش اقتصادی که فعالیت آن در جهت سودآوری با رفع نیازهای اجتماعی در تقابل قرار گیرد به بخش غیرانتفاعی منتقل می شود. آخرین نمونه آن تصمیم اخیر دولت چین برای غیرانتفاعی کردن موسسات آموزشی و کمک درسی خصوصی بود. بخشی که میلیاردها یوان سرمایه در آن جابجا می شد با یک تصمیم در ظرف یک روز غیرانتفاعی شد زیرا دولت چین به این نتیجه رسید که آموزش کمک درسی خصوصی با هدف سودآوری مغایر با مصالح انسجام اجتماعی و توسعه فرهنگی است. مسئله امروز ایران هنوز این نیست که قرار باشد بخش خصوصی یا مناسبات سرمایه داری در ایران برچیده شود. هنوز سرمایه داری ملی تولیدی ایران فضای بسیاری در اختیار دارد که با همان انگیزه سودآوری در خدمت توسعه اقتصادی ایران نیز قرار گیرد. اتفاقا این بخش از سرمایه داری ایران قربانی اصلی حاکمیت سودآوری است چون سود در رانت و تجارت است و نه تولید. با تغییر هدف سیستم تولیدی به رفع نیازهای مردم این جناح از بخش خصوصی ایران در مقایسه با تجار و رانت خوارها در موقعیتی برتر قرار خواهد گرفت ولی فعالیت آن باید کنترل شده و درچارچوب هدف سیستم تولیدی یعنی کمک به رفع نیازهای اجتماعی و توسعه ملی باشد. هرنوع انگیزه سودآوری که با این هدف در تضاد قرار داشته باشد باید سرکوب و جلوی آن گرفته شود. ایران اگر می خواهد بر بحران های داخلی خود غلبه کند و به جرگه کشورهای پیشرفته بپیوندد قبل از هرچیز باید درک خود را از هدف های سیستم تولیدی و نظام اقتصادی و اجتماعی اصلاح کند. با جهان گذشته حاکمیت میعارهای سودآوری باید وداع کرد و به جهان آینده و تنظیم مناسبات تولید در چارچوب و با هدف رفع نیازهای اجتماعی و انسانی وارد شد. تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 874 - 24 اسفند1401