برلنی ها- 5 نسل اول مهاجرین ایرانی چه سرنوشتی درایران پیدا کردند!
برلنی ها، شرح فعالیت سیاسی ایرانیان مهاجر به عثمانی و آلمان در سالهای پیش از جنگ اول جهانی است. با شروع جنگ و درادامه آن، بسیاری از چهره هائی که نام آنها را می خوانید به ایران بازگشتند. برخی از آنها مانند "داور" بعدها در کنار رضاشاه قرار گرفتند، برخی سناتور و رئیس مجلس شدند مانند "تقی زاده"، برخی نویسنده ای بزرگ و صاحب نام و صاحب سبک شدند مانند جمال زاده. برای مطالعه برلنی ها، هر لحظه باید زمان وقایعی که شرح داده می شود را در نظر داشت. آنچه می خوانید بخش پنجم این کتاب است: |
غرش توپ و چکاچک شمشیر جای ولولۀ نطق ها و خطابه ها و صریر قلم دنیای تمدن را گرفته. بنی آدم در ستیز و آویزند و جمله به جان یکدیگر افتاده و باهم در آویخته اند... سرنوشت ممالک دنیا در میدانهای رزم امروزه معین میشود. افراد آگاه هر ملتی در تاب و تب و یک حالت هیجان و اضطراب اند. از مداومت اخبار روزانه عصبانی میشوند و در فکر وطن خود و عزت و سعادت آن هستند. چند تن از بومیان یک کشور بدبخت و زبون دشمن یعنی ایران نیز در این روز رستخیز ملل و فزع اکبر در شهر برلین مرکز حركات محیر العقول جنگ جهانگیر گرد آمده و درباره مملکت ستمدیده خود فکر میکنند. خیال چند نفر مهجور برای ایران چه میتواند بکند؟... در این حال تکلیف ما است که باز بیکار نمانیم و اگر از دور هم باشد برای بیدار ساختن و برانگیختن هموطنان خود فریاد زنیم... همین است مقصد این روزنامه کوچک که صدای ضعیف خود را در میان غلغله عالمگیر از دارالسلطنه برلین میخواهد به گوش ایرانیان برساند. مقالات و اخبار این دوره کاوه شاهد تحول فکر اعضای کمیته در دو سال آخر فعالیت آنها است. کمیته که در آغاز کار امیدوار بود «قشونی سی چهل هزار نفری از ایرانیان مهاجر تشکیل دهد و به جنگ روس و انگلیس برود امید خود را از دست داد. داستان اتحاد مسلمانان و همکاری ایرانیان با ترکها نیز به جایی نرسید و ایرانیان از ترکهای جوان که به قدرت رسیده بودند سرخوردگی پیدا کردند. برای تجهیز احساسات به سود متحدین (آلمان) و (عثمانی) قرار چنین بود که تأکید بر اتحاد اسلام که و منافع مشترک ایران و عثمانی و در نتیجه ایرانیان صلاح در آن دیدند که در جنگ جانب عثمانی را بگیرند و با سابقه دیرین دوستی میان اعضای کمیته و ترکهای جوان وجود داشت این سیاست منطقی به نظر میرسید. اما بزودی با به قدرت رسیدن ترکهای جوان و کمیته اتحاد و ترقی در ترکیه و قتل عام اقلیتها و ادعای ارضی بر ایران رهبران ترکیه نشان دادند که نقشه های دیگری در سر دارند. در میدان جنگ کرمانشاه و همدان عثمانیها با اعضای کمیته ملیون بدرفتاری کردند و میان آلمانها و عثمانیها نیز اختلاف افتاد و آلمانها نیز به جای تقویت هویت مذهبی و اتحاد مسلمانان که بیشتر مؤید وضع خلافت عثمانی بود، در مورد ایران تأیید مبانی ملی را اولویت دادند و روزنامه کاوه که در نخستین شماره های سال اول از منافع مشترک ایران و عثمانی سخن میگفت و می نوشت: ایران و عثمانی دو شاخه از یک درخت بزرگ قدیم اند، در سالهای بعد به سیاست ترکیه با نظر تردید می نگریست. شمارۀ نخست دوره اول کاوه در ۲۴ ژانویه ۱۹۱۶ به مدیریت حسن تقی زاده در چاپخانه کاویانی برلن به چاپ رسید و روی هم رفته ۵۲ شماره از آن منتشر شد. فعالیت مجله به دو دوره تفکیک پذیر است. دوره نخست تا ۱۵ اوت ۱۹۱۹ و دوره جدید از ۲۲ ژانویه ۱۹۲۰ تا ۳۰ مارس ۱۹۲۲ که ورقه فوق العاده کاوه از تعطیل موقت آن خبر داد و این تعطیل همیشگی شد. هزینه های دورۀ اول کاوه را مانند سایر هزینه های کمیته دولت آلمان تأمین میکرد. حقوق اعضای کمیته مختصر بود. جمال زاده میگوید: من که جمال زاده هستم در نهایت صداقت در اینجا میگویم که حقوقی را که به تعیین خودمان برای مخارج یومیه از دولت آلمان دریافت میداشتیم اولاً خودمان معین داشته بودیم و كاملاً حکم بخور و نمیر را داشت چنانکه ماهیانه شخص من ۴۰۰ و ۵۰۰ مارک بود و مال آقای تقی زاده هم قدری بیشتر ولی در همین میزانها بود و سعی وافر داشتیم که به آلمان ها نشان دهیم منحصراً در راه آزادی و استقلال وطنمان کار میکنیم و درباره تأمین هزینه کمیته از طرف آلمانها بعضی از نویسندگان با سوءظن مطالبی نوشته اند. این موضوع به کمیته ملیون ایرانی محدود نمیشود بلکه چنین اتهامی به اعضاء دولت موقت نیز وارد شده و داستان اتهام به مدرس درباره گرفتن پول از آلمانها و جواب دندان شکن او به نمایندگان مجلس معروف است. محمود افشار در این باره می نویسد: دفاعی که مدرس از خودش در مجلس، نمود، به بیشتر کسانی که با او از ایران به عثمانی مهاجرت کردند مربوط می شود. بعضی از آنها که در آلمان و سویس سر درآوردند یا از آمریکا و اروپا به تقی زاده پیوستند مانند رضا افشار، قاسم صور، ابراهيم پورداود، محمد علی کلوب (فرزین) و بسیاری دیگر که نام پاره ای از آنان از پیش برده شد از پول آلمانی برای امرار معاش و انجام امور سیاسی که به بعضی از آنها محول می شد استفاده می نمودند. چاره ای نداشتند شاید پولی از ایران برای آنها نمی رسید. بعضی هم برای خود در برلین کسب و کاری راه انداختند. رضا تربیت خویش نزدیک تقی زاده مغازه ای به نام "پرسپولیس" داشت. کاظم زاده ایرانشهر مطبعه کوچک و مجله ای به نام ایرانشهر دایر کرده بود که من رساله دکترای خود را به زبان فرانسه در مطبعۀ او به چاپ رسانیدم. خود تقی زاده به نحوی که وضع او را در برلین، دیدم خیلی مقتصدانه و حتى «فقیرانه» زندگانی میکرد. روی کفش او وصله خورده بود. وقتی هم مرحوم شد ثروتی نداشت جز شاید همان خانه مسکونی که گویا زمین آن را در دروس شمیران مخبرالسلطنه هدایت به او هدیه کرده بود. در طهران هم تا آخر عمر با همان وضع «درویشی» زندگانی می.نمود. چنین کسی را که مراتب دانش او مورد تصدیق همه است نمیتوان پنداشت که برای مال و جاه دنیا خواسته و دانسته به قصد خیانت به وطنش (آلت فعل) با اراده اغیار شده است. همچنان که مدرس و اکثر مهاجران و انصار نیز از روی کمال حسن نیت قیام کرده بودند. اعضای کمیته روابط نزدیک با مقامات آلمانی داشتند و گذشته از آن چند نفری در هیئت مدیره انجمن ایران و آلمان عضو بودند. چند نفری از کمیته خصوصاً تقی زاده، پورداود و جمال زاده با مستشرقان سرشناس آلمانی نشست و برخاست داشتند و درباره آنها در کاوه و بعداً مجله ایرانشهر مطالبی می نوشتند، یا مقالات آنها را منتشر میکردند. ملیون ایرانی روابط خود را با سوسیالیستهای اروپایی حفظ کرده بودند و در این زمینه شرکت آنها در کنگره استکهلم اهمیت زیاد داشت. نقش وحیدالملک شیبانی و رابطهٔ او با کمیته ملیون در این دوره قابل توجه است. تقی زاده و وحیدالملک هر دو با آلمانها و عثمانی ها مذاکره میکنندو یکی به نام دولت موقت و دیگری به عنوان کمیته ملیون و گاه کار به کدورت میکشد. وحیدالملک در خاطرات خود نامی از تقی زاده نمی برد و همواره از یکی از سران «ملیون» یاد میکند در حالی که همه شواهد موجود از دیدار مستمر آن دو نفر آگاهی میدهد و گذشته از آن میدانیم که این دو نفر در مأموریت به کنفرانس استکهلم همسفر بوده اند و متن دادخواهی ایران از کنفرانس استکهلم به امضای هر دو نفر است و با عنوان وکلای تهران و پیشروان دسته های مشروطه طلب که برای دفاع ایران در فرنگستان اقامت دارند. تقی زاده و وحیدالملک سه ماه در استکهلم اقامت میکنند و با نمایندگان دیگر کنفرانس خصوصاً سوسیالیستهای روسی و سوئدی مذاکراتی دارند. در پیرو مذاکرات این کنگره بسیاری از تقاضاهای ملیون ایران در عهدنامه "برست لیتوسک" که بین آلمان و روسیه منعقد گردید مورد توجه قرار میگیرد و به همین مناسبت ایرانیان (با حضور ماژور محمدتقی) پسیان در برلن جشن بزرگی برپا میکنند. با همه این احوال وحیدالملک معتقد است که نواب وزیر مختار ایران و کمیته ملیون درباره او کوتاهی میکنند و وسایل انجام مأموریت او را نزد مقامات آلمانی فراهم نمی آورند، اما ملیون حفظ ظاهر میکردند و حتی نامه ای تحسین آمیز درباره او به وزارت خارجه نوشتند. اصولاً آلمانها از وحیدالملک ناراضی بودند و میل داشتند مستقیماً به وسیله نمایندگان خود در ایران با دولت موقت در کرمانشاه مذاکره کنند و حاضر به قبول تعهدات رسمی هم نبودند. در این دوران کمیته ملیون و خصوصاً تقی زاده روابط خود را با ایرانیان مقیم پاریس و نیز اعضای کمیته لوزان حفظ کرده بود. در سال ۱۹۱۹ عده ای از دانشجویان مقیم لوزان و ژنو از جمله پل کتابچی خان، حسین امین محمود افشار ابوالحسن، حکیمی اسداله بهشتی، نظام الدین امامی خوئی، داود پیرنیا انجمنی در لوزان تشکیل داده، علی اکبر داور هم از ژنو برای شرکت در این انجمن به لوزان رفت و آمد می کرد قصد انتشار مجله ای داشتند که هرگز منتشر نشد اما مقاله ها به صورت جزوه های مستقل در جراید مختلف به چاپ میرساندند. وقتی که هیئتی برای شرکت در کنفرانس صلح به پاریس رفت اعضای کمیته لوزان به آنها در تهیه مدارک کمک کردند. محمود افشار با تقی زاده در تماس بود و نامه نویسی مرتب داشتند. در حقیقت از طرف کمیته ملیون برلن نوعی نمایندگی در سویس داشت و رابطی بود میان آلمان و سایر کشورهایی که در اثر جنگ مراوده شان قطع شده بود (خصوصاً فرانسه) افشار نامه های کمیته ملیون را که به وسیله کنسول آلمان در ژنومی رسید به نقاط مختلف دنیا میفرستاد و متقابلاً کتاب و مجله و نامه هایی را که از ایران یا جاهای دیگر می رسید از همان طریق برای تقی زاده ارسال می.کرد. همچنین محمود افشار به خواهش تقی زاده مقالاتی در جراید سویس و آلمان مینوشت و به قول او این مقالات از نظر جاسوسان انگلیس و فرانسه در لوزان مخفی نمانده بود و موجب ممانعت از سفر او به بعضی از نقاط اروپا گردید. محمود افشار چند بار به برلن رفت و در یکی از این سفرها که شش ماه طول کشید رساله دکتری خود را به چاپ رساند و با اعضای کمیته دوستی داشت. علی اکبر داور نیز که با تقی زاده در تماس بود قبل از بازگشت به ایران به برلن رفت و در آنجا دوستان برلنی برای او نام داور را انتخاب کردند. محمود افشار میگوید چون از برلن مراجعت کرد و آهنگ ایران داشت به او گفتم دفاع از رساله دکترا خود را چه میکنید؟ گفت.چون در ایران کودتا (سید ضیاء- رضاخان) شده باید از موقع استفاده کرد. مرکز دیگر ایرانیان برلن چاپخانه کاویانی بود که مدتی مدید پس از پایان کار مجله کاوه که اصولاً برای چاپ آن تأسیس شده بود به حیات خود ادامه داد و در دومین مرحله حیات به مدیریت عبدالشکور هویتی برای خود کسب کرد میان چاپخانه کاویانی و روشنفکران و دانشجویان ایرانی رابطه نزدیکی وجود داشت. جواد تقی زاده و محمود غنی زاده در انتشارات کاویانی فعالیت داشتند و تقی ارانی به عنوان همکار و نمونه خوان در آن کار میکرد. چاپخانه کاویانی را از نظر انتشارات فارسی و ایجاد تحول فرهنگی در ایران جدید دارای اهمیت بسیار است. نخست انتشارات کاوه (مانند گنج، شایگان یکی بود و یکی نبود، کشف تلبیس و تاریخ مجلس (ایران را چاپ کرد و سپس مستقلاً کتب دیگری منتشر کرد. [۴۴) آلمان روشنفکران ایرانی که در سالهای جنگ سرگرم کار خود بودند و کمتر به اوضاع سیاسی آلمان توجه میکردند در پایان جنگ ناگهان به خود آمدند و سختی زندگی را احساس کردند و زبان به انتقاد گشودند. محمد قزوینی می گوید: ایرانیان... از کشتار هولناک بیست میلیون نفوس که در همان اثناء در خارج از حدود در میدانهای دوردست جنگ به عمل می آمد بجز صور متحرکی که در سینما مشاهده می کردند یا بعضی سربازان مجروح و ناقص الاعضاء که در معابر بر سبیل تصادف به آنها بر میخوردند یا صفوف مطول زنها و پیرمردها در مقابل دکاکین نانوایی و قصابی و بقالی که در زیر برف و باران همه بی سر و صدا انتظار چند ساعته رسیدن نوبت خود را میکشیدند آثار خارجی دیگری از جنگ نمی دیدند و روزگاری در کمال آرامی و سکوت ظاهری که اشبه اشیاء به خواب و خیال بود میگذرانیدند. ما ناگهان وضع وخیم میشود و ایرانیان به خود می آیند: قزوینی در قسمت دوم شرح . حال خود مینویسد: والغرض من چهار سال و نیم تا ختام جنگ در برلین ماندم.
تلگرام راه توده:
|