دانشکده های اقتصاد در ایران تابع لیبرالیسم اقتصادی اند |
دانشکده های اقتصاد دانشگاه های ایران از زمان رژیم گذشته در خدمت آموزش لیبرالیسم اقتصادی قرار داشتند. این گرایش پس از انقلاب نیز ادامه یافت و با شکست اسلامی سازی علوم در دهه شصت، در دهه هفتاد با ورود نئولیبرالیسم اقتصادی به تسلط کامل آن بر آموزش علم اقتصاد در دانشگاه های ایران انجامید. بحثی که ما در راه توده در زمینه علمی یا مذهبی بودن لیبرالیسم و نولیبرالیسم اقتصادی می کنیم در این سطح است. مسئله فراتر از این است که آموزه های لیبرالیسم اقتصادی در واقعیت و در عمل به چه نتایجی ختم شده است. مسئله این است که آیا اصلا این یک دانش یا علم است که به دانشجویان ما در دانشگاه ها آموزش داده می شود؟ و اگر علم نیست، می شود نتایجی جز آنچه بدست آمده را انتظار داشت؟ دانشگاه های ما سالانه صدها و شاید هزاران دانش اموخته علم اقتصاد بیرون می دهند ولی نتیجه عملی حضور آنها در کشور با طلبه های حوزه های مذهبی (که اتفاقا نام آنها هم علمیه است) تفاوتی ندارد. برای درک این جنبه غیرعلمی کافیست در نظر بگیریم که از حدود ۱۴۴ واحد دروس دوره لیسانس دانشکده های اقتصاد ما تنها ۵ واحد آن اقتصاد ایران است! یعنی آموزش علم اقتصاد در دانشکده های لیبرال زده ما نخستین اصل علم را که تجربه ها و نتایج آن وابسته به شرایط و زمان و مکان است نقض می کند. "علم اقتصاد" یعنی یک سلسله احکام است که به شرایط این یا آن کشور ارتباطی ندارد. یک سری احکام کلی است که باید آنها را آموخت و در هر کشوری اجرا کرد. این هیچ تفاوتی با نحوه آموزش در حوزه های علمیه مذهبی ندارد. امروز دانشگاه های ما نسل بزرگی "اقتصاددان" لیبرال و نولیبرال تحویل داده اند که با باور به یک سلسله فرمول های از پیش ساخته، تصور می کنند که عالم و دانشمند هستند در حالیکه آن مسئله اصلی را به آنها یاد نداده اند و ان شناخت جامعه و اقتصاد ایران است. اینکه در دانشکده های اقتصاد ما اقتصاد ایران چند واحد بیشتر نیست، بدلیل تبدیل کردن لیبرالیسم و نئولیبرالیسم به مذهب است. مانند این است که بگویند در حوزه علمیه قم اسلام ایرانی تدریس شود. یا واتیکان مسیحیت برزیل را در دروس خود بگنجاند. وقتی فرمول های پیش ساخته بعنوان راه حل ها معرفی می شود و جدا می شود از شرایط، دیگر، بررسی شرایط بی معنا می شود. شبه علمی و غیرعلمی بودن لیبرالیسم اقتصادی تدریس شونده در دانشگاه های ما نه به معنای آن است که چیزی ساده است و نه فاقد برخی جنبه های علمی. همانطور که دروس حوزه های علمیه نه ساده است و نه فاقد برخی جنبه های علمی. اگر ساده بود بجای ده مرجع تقلید اکنون هزار مرجع تقلید داشتیم. فاقد جنبه های علمی هم نیست. مثلا اصول فقه مانند اصل استصحاب و استحسان و غیره اصولی علمی و منطقی هستند، یعنی حاصل تجربه طولانی بشری هستند. چنین نیست که چون مذهب ادعای علمی بودن ندارد، آموزش و تدوین آن از برخی علوم یاری نمی گیرد و متکی به آنها نیست. به همین شکل آموزش لیبرالیسم اقتصادی دارای برخی جنبه های علمی است که در مجموع خود پوششی است بر جنبه غیرعلمی بنیادین آن. برای آنکه تفاوت علم با شبه علم را درک کنیم یک مثال ساده بزنیم. اگر کسی پیش یک پزشک برود و بگوید پدرم بیمار است و او را چه کار کنیم. جراحی اش کنیم، یا دارو بدهیم یا راه حل دیگری دارید؟ پزشک می گوید اول او را بیاورید تا معاینه شود و ببینیم اصلا مشکل او چیست و در چارچوب صلاحیت و تخصص من هست یا باید پزشک دیگری او را ببیند تا برسیم به راه حل. این واقعیت ساده علمی را اقتصاددان لیبرال و نئولیبرال ما قبول ندارند. راه حل ها برای آنها به شکل فرمول و احکام جاودانی خارج از شرایط و مقدم بر شرایط وجود دارد. راه حل برخاسته از شرایط و نیاز و برای پاسخگویی به یک مسئله نیست، راه حل برخاسته از آیین است. بدون آنکه مسئله را بدانیم چشم بسته راه حل آن را داریم. کافیست یک طوطی را بیاوریم و تکرار چند جمله را به او بیاموزانیم: خصوصی سازی، مقررات زدایی، آزادسازی، برون سپاری، از بین بردن خدمات اجتماعی، پولی کردن آموزش و بهداشت ... این طوطی اکنون یک اقتصاددان بزرگ درسطح بین المللی است. نه تنها راه حل اقتصاد ایران را می شود از او پرسید، بلکه برای افغانستان و ترکیه و فرانسه و ژاپن و برزیل هم به شما راه حل ارائه می دهد. تنها چیزی که در این درک از اقتصاد وجود ندارد "علم" است. علم وابسته به شرایط و زمان و مکان است. روش علم متکی به آزمون و خطاست. احکام علم نسبی و فاقد قطعیت است. نتایج علم قابل ارزیابی است. هیچکدام از اینها در آموزه لیبرالیسم اقتصادی وجود ندارد. لیبرالیسم اقتصادی خارج از شرایط زمان و مکان است. به آزمون و خطا اعتقاد ندارد. احکام خود را مطلق و جاودانی اعلام می کند. امکانی برای ارزیابی نتایج آن وجود ندارد. بنابراین، بحث تنها بر سر این نیست که اجرای لیبرالیسم اقتصادی به چه پیامدهای هولناکی برای کشورها و مردم آنها منجر شده است، بحث بر سر این است که بنیان آن غیرعلمی و شبه علمی است. تا زمانی که دانشجویان ما با این درک غیرعلمی از اقتصاد پرورش پیدا می کنند امیدی به اینکه بتوان از آنها اقتصاددانانی بوجود آورد که برای واقعیت کشور ما راه حل های واقع بینانه و متناسب با شرایط ارائه دهند نمی توان داشت.
تلگرام راه توده:
|