نیمسال اول سال پر حادثه 57 که به انقلاب ختم شد |
ایران در نیمه اول سال 1357 زیر رگبار اخبار و حوادث است. روزگاری رهبر انقلاب چین "مائو" امریکا را به "ببرکاغذی" تشبیه کرده بود. این اصطلاح بیش و پیش از امریکا، زیبنده رژیم شاه بود. هر ایرانی منصفی که فقط اخبار این نیمسال را مرور کند به نتیجه ای غیر از این نمی رسد که شاه واقعا ببر کاغذی بود. رژیم چنان از درون پوسیده و فاسد بود که حتی توان حفظ تعادل خود روی زانوهایش را هم ندارد چه رسد به ایستادن روی پاهای خود. بحران سیاسی عمیق تر از بحران اقتصادی بود و بحران بی خبری از مردم و عمق جامعه بزرگتر و عمیق تر از آن دو بحران. در سال 57 نیز شاه همچنان یگانه فرد تصمیم گیرنده در رژیم بود و تصمیمات و فرامینی که صادر می کرد عمق بی خبری اش از جامعه را بیش از پیش آشکار می کرد. اطرافیانش بی خبر تر و بی انگیزه تر از خود او عمل می کردند. این اطرافیان شامل نظامی ها و غیر نظامی ها بود. همه عقب نشینی های او با تاخیر و بی نتیجه است. دستگاه حکومتی چنان پوسیده شده بود که با هر آجری که خود حکومت از زیر پای خویش می کشید، چند آجر دیگر نیز خود به خود فرو می ریخت. بی اعتمادی به شخص شاه و کل رژیم اجازه نمی دهد هیچ یک از مانورهای او به نتیجه برسد. تا آنجا که در نیمه دوم همین سال و در پاسخ به تعویض نخست وزیر نظامی و اعلام شاپور بختیار به عنوان نخست وزیر جدید، مردم بلافاصله در خیابان با این شعار راه می افتند: ما می گیم شاه نمی خوایم، نخست وزیر عوض می شه ما می گیم خر نمی خوایم، پالون خر عوض میشه نخست وزیرانی که پیاپی تعویض می شدند وعده هائی می دادند که باعث تمسخر ملی میشد. هویدا جای خود را به آموزگار داد و آموزگار صندلی را برای شریف امامی رئیس سابق مجلس سنای شاه خالی کرد با این شعار که دولت میخواهد با روحانیون آشتی کند! شاه هنوز در سخنرانی ها و مصاحبه هایش از خطر کمونیست ها و توده ایها می گوید و درباره تظاهرات خونین تبریز می گوید که تظاهر کنندگان از آنسوی مرز آمده بودند! به این ترتیب است که او همچنان دنبال سرکوب دگراندیشان و توده ایها و بقول خودش کمونیست هاست و از سوی دیگر امیدوار به آشتی با روحانیت! حسن را عوض می کند و حسین را می آورد، تقی را زندانی می کند و نقی را به جای او می نشاند، از حقوق بشر و تصمیم خود برای رعایت آن می گوید، آزاد سازی سیاسی و قبول فعالیت احزاب را وعده می دهد اما هیچیک از احزاب شناخته شده ایران دفاتر خود را دائر نمی کنند زیرا اعتمادی به رژیم نیست. بیانیه هائی صادر می کنند اما بیش از این ظاهر نمی شوند. همه فعالیت ها زیر زمینی است و رژیم نمی تواند به زیر زمین رفته و آنها را رد یابی کند. این شرایطی است که خود شاه موجب آن شد. دروغ و فریب افکار عمومی، همچنان شیوه قالب بر سیستم تبلیغاتی رژیم است. در همین سال سینما رکس آبادان به آتش کشیده می شود. رژیم مدعی می شود که نفر دوم از دو آتش زننده سینما را دستگیر کرده اما این خبرها پشتوانه واقعی ندارد و تنها، سالها بعد فاش می شود آن که سینما رکس را آتش زد در جمهوری اسلامی به نمایندگی مجلس رسید. عقب نشینی ها سیستماتیک نیست زیرا شاه هرگز خیال عقب نشینی ندارد، بلکه در پی فرصت برای مسلط شدن دوباره بر اوضاع است. به دلیل سیستماتیک نبودن عقب نشینی ها، هر عقب نشینی شکاف در حاکمیت را عمیق تر می کند و به سود جنبش انقلابی تمام می شود. --- توصیه می کنیم اخبار این نیمسال را در گزارش "مرور رویدادهای ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57" بخوانید.
تلگرام راه توده:
|