راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 928

سیاست "نگاه متوازن"

درجهان امروز، خودکشی است

   

نه تنها در میان غربگرایان بلکه در میان برخی از حامیان گردش به شرق نیز نظریه ایجاد توازن میان قدرت ها و ضرورت "نگاه متوازن" به روابط بین المللی دارای حامیان جدی است.

نظریه سیاست موازنه در ایران به دوران ناصرالدین شاه باز می گردد. یعنی زمانی که ایران به عنوان یک قدرت مستقل مطرح نبود، کشوری نبود که متحد یا دشمنان خود را خود تعیین و انتخاب کند، بلکه در نتیجه ضعف و فتور سیاسی و اقتصادی، ناگزیر بود برای حفظ خود به بند بازی و ایجاد توازن میان قدرت های وقت یعنی روسیه تزاری و انگلیس بپردازد.

این وضع تا انقلاب ۵۷ و پس از آن هم ادامه پیدا کرد و بندبازی میان قدرت ها تحت عنوان "نگاه متوازن" جزئی لاینفک از سیاست خارجی ایران و بتدریج ابزار روسیه ستیزی و چین گریزی شد. با اینحال برخی غیرغربگرایان ایرانی نیز اخیرا این به اصطلاح "نگاه متوازن" را تحت عنوان نظریه "نظم شبکه ای" یا نظم مبتنی بر رقابت و همکاری توجیه می کنند.

براساس این نظریه عصر جنگ سرد و بلوک بندی ها به پایان رسیده است. جهان در حال گذار به جهانی چند قطبی است که در آن قطب های مختلف هرکدام خود یک قدرت مستقل هستند که می توانند و باید تلاش کنند این قدرت را با ایجاد شبکه ای از ارتباطات با کشورهای مختلف و بهره گیری از فرصت های هر کشور تقویت کنند. بنابراین بحث نه بر سر تشکیل بلوک و اتحاد با این یا آن کشور یا قرار گرفتن در این یا آن جبهه جهانی، بلکه استفاده از ظرفیت همه کشورها در جهان برای تحکیم موقعیت ایران است.

بخش هایی از این نظریه درست است، اما نوع تکیه به آنها و مبانی و نتایجی که از آن گرفته می شود حداقل دارای مشکل است. اینکه عصر جنگ سرد به پایان رسیده، اینکه جهان به سمت شکل گیری قطب های مختلف حرکت می کند، اینکه کشورها ممکن است در برخی مسائل با هم اشتراک نظر و در برخی دیگر اختلاف داشته باشند، اینکه می توان در روابط با کشورهای جهان براساس منافع ملی عمل کرد و از ظرفیت های هر کدام استفاده کرد و ... همه بطور کلی و بعنوان یک گرایش، درست هستند ولی هیچکدام مبنای جزم گرایانه یک سیاستگذاری عملی نمی توانند قرار بگیرند.

تضادهای این دوران گذار به جهان چند قطبی را باید درک کرد. اینکه عصر جنگ سرد به پایان رسیده درست است ولی شاهدیم که این جنگ سرد باصطلاح تمام شده، در جهت جنگ گرم در جریان است. نمادهای آن را در اوکراین، غزه یا تحرکات در اطراف چین و تایوان و کره شاهدیم.

عصر جنگ سرد مبتنی بر پذیرش توازن میان آمریکا و اتحاد شوروی بود. از زمان سقوط اتحاد شوروی رهبران آمریکا و غرب گمان کردند جهان دیگر تک قطبی شده و این توازن برای همیشه از میان رفته است. آنها گام به گام سیاست قرار دادن روسیه در برابر انتخاب میان فروپاشی و ورود به جنگ گرم را در پیش گرفتند، سیاستی که بنظر آنها باید با انتخاب روسیه برای پذیرش فروپاشی خاتمه می یافت که چنین نشد.

درست است که جهان به سمت موزونی و همترازی بیشتر کشورها حرکت می کند ولی این تحول در درون جهانی در حال انجام است که آمریکا و قدرت های امپریالیستی و سرمایه داری ظرفیت نابودی کل جهان را در اختیار دارند. بنابراین گذار از عصر جنگ سرد به معنای پایان بلوک بندی ها نیست، به معنای تنوع و استقلال بیشتر شرکت کنندگان در بلوک ها و همسویی انها برای مقابله با جنگ گرم است.

برخلاف عصر جنگ سرد که کشورها می توانستند میان دو قدرت اصلی آمریکا و اتحاد شوروی تا حدودی بند بازی کنند، ما وارد دورانی شده ایم که امکان بند بازی دیگر وجود ندارد و نتیجه بند باری امثال ترکیه منجر به بدهی خارجی۵۰۰ میلیارد دلاری شده که استقلال واقعی را از آن سلب کرده و دیر یا زود ناگزیر از انتخاب خواهند شد.

ایران اگر توانست در یکی دو دهه گذشته در سمتگیری خارجی خود موفق باشد، دقیقا به این دلیل بود که سراغ ایجاد توازن و بندبازی نرفت. محکم در حمایت از سوریه ایستاد، روابط خود را با مقاومت فلسطین و عراق و لبنان تابع منافع آمریکا و غرب نکرد، از یمن دربرابر حمله عربستان و امارت و آمریکا حمایت کرد. اگر ایران هم دنبال این رفته بود که به سوریه کمک کند که از آمریکا امتیاز بگیرد الان هم سوریه نابود شد و هم خود ما به عربستان تبدیل شده بودیم.

امروز نه تنها ضرورت اتحادها و بلوک بندی ها از بین نرفته است، بلکه اتحادها برای برخی کشورها نظیر ما که فرای وسعت و جایگاه و قدرت نظامی از نظر غرب یک قدرت تمدنی هم محسوب می شویم جنبه مرگ و زندگی یافته اند. واقعیت این است که چین هر قدر هم از نظر اقتصادی نیرومند باشد، امروز تنها کشوری که از نظر نظامی توان ایستادگی در برابر آمریکا و اروپا و ناتو و نابود کردن کامل آن کشورها را - ولو به قیمت نابودی خودش - دارد روسیه است. اگر روسیه زمین بخورد چین و ایران هم بدنبال آن باید در برابر غرب زانو بزنند و تن به تجزیه خود بدهند. این را هم رهبران چین می دانند و هم حداقل بخشی از نظام حاکم بر ایران. بنابراین، اینکه مثلا رهبران چین بخواهند در نظم شبکه ای دنبال به اصطلاح منافع خودشان باشند و ببینند که کجا با روسیه متحد شوند تا از غرب امتیاز بگیرند و کجا با آمریکا یا اروپا تا از روسیه امتیاز بگیرند فقط در ذهن کسانی وجود دارد که از نگاه متوازن یا نظم شبکه ای صحبت می کنند و ایران را بدان دعوت می کنند.

ما امروز نه به نگاه متوازن به جهان نیاز داریم و نه به نگاه شبکه ای بلکه به "نگاه آگاهانه" نیاز داریم. این نگاه آگاهانه یعنی بدانیم که حفظ ایران و تمامیت سرزمینی آن در گرو اتحاد مستحکم آن با روسیه و چین است و اینکه آنها هم تقریبا به اندازه ما به چنین اتحادی نیاز دارند. بنابراین چنین اتحادی ممکن است.

این را که دانستیم انوقت روابطمان را با همه جهان، با اروپا، آمریکا، افریقا، کشورهای بریکس، شانگهای، با همسایگانمان در عراق، عربستان، ترکیه، اذربایجان و غیره بر این شالوده می توانیم تنظیم کنیم. اگر باید روابط خود را با کشورهای بریکس و شانگهای گسترش دهیم برای تقویت آن اتحاد است نه علیه آن. اگر مثلا بندرچابهار را به هند می دهیم نباید به خیال واهی بهره گیری از تضاد چین و هند باشد، بلکه باید قبلا با چین هماهنگ کرده باشیم که آیا دادن این بندر به هند می تواند در جهت کمک تقویت محور چین و روسیه و ایران در وضع کنونی جهانی که آمریکا و اروپا دارند آن را به سمت جنگ گرم می کشانند قرار می گیرد یا نه. اگر تقویت می کند باید انجام داد، اگر نمی کند باید آن را کنار گذاشت.

وقتی این نگاه آگاهانه به جهان را داشته باشیم، مذاکره با آمریکا هم هیچ اشکالی ندارد و حتی مفید و لازم است. ولی اگر مذاکره با آمریکا برای آن است که به آن کشور نشان دهیم که می توانیم جلوی طرح جاده ابریشم چین یا کریدور شمال - جنوب از روسیه به خلیج فارس را بگیریم و از این بابت از امریکا امتیاز بخواهیم، یعنی نفهمیده ایم که آمریکا می خواهد جهان و ما را به کجا بکشاند و داریم تمامیت کشور خود و جان هشتاد میلیون تن را به خطر می اندازیم.

به جهان امروز باید نگاه آگاهانه داشت و در این نگاه آگاهانه جایی برای نگاه متوازن و شبکه ای و بهره گیری خیالپردازانه از تضادها و فرصت ها و ظرفیت ها وجود ندارد.

ابتدا باید جای ایران را درون اتحاد جهانی با روسیه و چین و پیمانهای شانگهای و بریکس مشخص و محکم کرد، سپس با تکیه بر این اتحاد رابطه ایران را با همه جهان تنظیم کرد. به شکلی که در جهت تقویت این اتحاد و بسود صلح و جلوگیری از جنگ گرم باشد.

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 928  -  9 خرداد 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت