راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

واقعیت تلخی

که ج. اسلامی

باید بپذیرد!

 

ماجرای بمباران غزه و کم توجهی و حتی بی اعتنائی اکثریت مردم ایران نسبت به فاجعه بمباران غزه و سرنوشت مردم فلسطین، دو واقعیت را در برابر حکومت قرار داد.

1- ضرورت تقویت بازهم سریع تر قدرت نظامی و اتمی ایران، درعین مراعات دقیق ترین سیاست های دیپلماتیک جهانی و منطقه ای.

2- چاره اندیشی برای آشتی مردم با حکومت و یافتن راه حلی برای جلب حمایت و اعتماد مردم، که ظاهرا این راه حل دوم، دشوارتر از تقویت قدرت نظامی- اتمی یعنی راه حل اول است.

در برابر واقعیت دوم چاره ای جز تجدید نظر سریع و اساسی در سیاست های اجتماعی و اقتصادی و مذهبی 4 دهه گذشته نیست.

انفعال و بی اعتنائی اکثریت مردم ایران به حوادث غزه در هفته های اخیر ضعف بزرگ ناشی از حاکم شدن بیگانگی میان مردم وحکومت را بیش از هر زمانی آشکار کرد. حتی در راهپیمائی های بی رمق و حکومتی 13 آبان نیز این بیگانگی و جدائی اکثریت مردم از حکومت را تائید کرد.

تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، تحمیل قوانین من در آوردی اسلامی به مردم و بویژه به زنان، ناتوانی در از قدرت به زیر کشیدن مافیاهای اقتصادی، جمع کردن بساط بانکها، تصمیمات سریع برای بهبود زندگی اقشار و طبقات غارت شده و خاتمه بخشیدن به ملوک الطوایفی در استانهای کشور میان امام جمعه ها و فرماندهان سپاه و مقامات دولتی که خود موجب فساد عمیق در کل حاکمیت شده،  گام های نخست هستند اما نه با تاخیر بلکه به فوریت.

توده مردم بر این تصورند که حماس هم اگر به قدرت برسد همان می شود و همان می کند که جمهوری اسلامی کرده و می کند. بنابراین احساس همدردی با غزه به قهقرا رفته است. این واقعیت تلخ است اما پنهان کردنی نیست.

حکومت باید بپذیرد که جامعه امروز ایران، جامعه پس از انقلاب و جامعه دوران جنگ با عراق نیست. حکومت نیز حکومت ابتدای انقلاب و سالهای جنگ با عراق نیست.

حکومت هر اندازه هم که از انقلاب بگوید و از جنگ، دیگر جلب نظر عموم مردم و بویژه نسل بعد از انقلاب و بعد از جنگ با عراق را نمی کند. بویژه با از دست رفتن آن اهداف و آرزوهای انقلاب 57 و فساد و غارت و طبقاتی شدن جامعه ای که شاهد آنست.

این اشتباهی است که اتحاد شوروی نیز مرتکب آن شد. یعنی هنوز بعد از دو نسل پس از انقلاب اکتبر و جنگ داخلی و جنگ دوم یا جنگ میهنی، در چارچوب تبلیغ فرهنگ و ادبیات و هنر آن دوران باقی مانده بود، درحالیکه دو نسل بعد، درک و احساس عمیق نسبت به آن رویدادها نداشت و حکومت می بایست با حفظ تمام آرمان ها و اهداف آن انقلاب و آن دوران دست به نواندیشی و نوزائی می زد که نزد. چنان که در چین نیز تا مائو رهبر انقلاب چین زنده بود این نوزائی ممکن نشد و تنها پس از درگذشت او، و طی فراز و فرودهای پرحادثه پس از مائو، چین به آن نوزائی دست زد که امروز شاهد نتایج آن هستیم.

اشتباهات پس از انقلاب 57 در تمام عرصه های اقتصادی و سیاسی، مذهبی و اجتماعی باید اصلاح شود و نیروهای بازدارنده این تجدید نظر باید از حاکمیت طرد شوند.

شاید گام نخست ایجاد دگرگونی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی باشد که تابلوی حکومت است.

سیما باید چهره ای تازه به خود بگیرد.

آنها که سالهای اول انقلاب را به خاطر دارند میدانند که هرگز فشار به زنان برای پوشش اجبار و یا حجاب اجباری مطرح نبود. حتی در جریان تصرف سفارت امریکا، زنان و دخترانی که بنام دانشجویان خط امام آن سفارتخانه را گرفتند، حداکثر پوششی که داشتند یک روسری ساده بود که هیچ شباهتی به چادر و چاقچور کنونی گویندگان زن سیمای جمهوری اسلامی نداشت. در تمام طول جنگ با عراق نیز پوشش زنان همینگونه بود. نمونه این پوشش اسلامی لباسی که خانم معصومه ابتکار سخنگوی دانشجویان تصرف کننده سفارت امریکا پشت میز مصاحبه های آن روز در داخل سفارت داشت.

همه مقررات من درآوردی که حجاب و ریش و تسبیح و مهر نماز بر پیشانی محصولات پس از جنگ با عراق و حاکمیت سرمایه داری تجاری است. از جمله تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، مکتبی و غیر مکتبی که پایه های رانت خواری و فساد حکومتی را تشکیل دادند.

امروز به دشواری میتوان تصور کرد که مردم به دیدن زنان باصطلاح محجبه در سیمای جمهوری اسلامی عادت کرده باشند. مردم براحتی بخش های خبری سیما را به محض دیدن این چهره ها و این صحنه ها ترک می کنند و می روند بدنبال آن تلویزیون هائی که زنان مجری و گوینده آن بصورت حرفه ای و در لباس های رنگا رنگ زهر تبلیغاتی غرب را به گلوی مردم می ریزند.

گام های اولیه دگرگونی و جلب مخاطب و جلب اعتماد مردم  را می توان از همینجا برداشت. از دگرگونی ظاهر و باطن سیمای جمهوری اسلامی.

و در گام های بعدی دولت ضعیف و ناتوان را باید جراحی کرد. دولتی که توان تغییر رئیس اتاق بازرگانی  را ندارد و در گرفتن مچ دست فلان بانک خصوصی ناتوان است، چگونه می تواند پل اعتماد میان حکومت و مردم را برقرار کند؟ به همین ترتیب است مجلس ناکارآمد و قوه قضائیه فاسدی که از داخل و خارج ایران در آن نفوذ شده و کانون ناراضی تراشی و پر کردن زندانهاست.

قدرت های خارجی و در راس آنها امریکا، بخوبی بر دو راه حلی که مطرح شد اشراف دارند. آنها برای جلوگیری از قدرت نظامی و اتمی ایران از هیچ جنجال و جنگ روانی و تهدیدی غفلت نمی کنند و برای ادامه فلج حکومتی و ادامه جدائی مردم از حکومت نیز تمام نیروی تبلیغاتی خود را به خدمت گرفته اند. در داخل حکومت باندازه کافی سوژه برای این جنگ تبلیغاتی ساخته می شود.

آنچه که توصیه شد، در جهت حفظ تمامیت ارضی کشور و نیفتادن ایران در دامن یک جنگ خانگی و سپس دخالت خارجی است. این توصیه ها هیچ منافاتی با حفظ همه انتقادها و مخالفت ها با روش های حکومتی در جمهوری اسلامی ندارد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 904  -   17 آبان 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت