دو گروه یهودی در برابر هم! دکتر سروش سهرابی |
پس از آغاز درگیریها در غزه وجود دو گروه یهودی در جهان و در برابر هم دوباره چهره نمایی کرد. گروهی ظاهرا پرجمعیت تر که هوادار سیاستهای اسرائیل هستند و گروهی کوچکتر که بدلایل مختلف مخالف این سیاست هاست. مخالفین یهودی صهیونیسم از همان آغاز وجود داشته اند و میتوان آنها را به گروههای مختلفی تقسیم کرد از یهودیان سنتی که بر مبنای تفسیر برخی از روایت های دینی یهود مخالف تاسیس دولت تا بازگشت مسیح هستند و آنها که بدلایلی همچون درک متفاوتی از جهان و باور به برابری انسانها نمیتوانسته اند با آماج های نژادپرستانه جنبش صهیونیستی و پس از آن دولت اسرائیل همراهی کنند. در سالهای اخیر از چهره های برجسته چنین تفکری میتوان از پروفسور ایلان پاپه با اصلیت آلمانی و پروفسور اوی شلاییم با ریشه عراقی که هر دو استاد تاریخ در انگلستان هستند و گیدیون لوی از ستون نویسان مشهور روزنامه هاآرتص که همگی ساکن اسرائیل بوده و یا هستند و در ارتش اسرائیل نیز خدمت کرده اند نام برد. یادآوری میکنیم اندیشمندان بسیاری با رویکردی همانند در آمریکا و اروپا وجود دارند. برخی از این منتقدان یهودی صهیونیسم فراتر از بررسی وجود یا عدم حق تاریخی یهودیان بر سرزمین فلسطین و جایگاه آنان در خاورمیانه بر این پندارند که یهودیان مهاجر به فلسطین خود گروگان و ابزار سیاستهای دیگری هستند و فاشیسم صهیونیستی خود شاخه ای از فاشیسم گسترده تریست که بایستی آنرا بازشناخت. برای نمونه به بررسی یکی از گفتگوهایی می پردازیم که سالها پیش انجام شده است و نکات عمده مورد نظر ما بسیار فشرده در این مباحثه نهان است. در حدود نه سال پیش پروفسور پایه به برنامه معروف "هارد تاک" دعوت شد و در مقابل پرسشهای مجری بازیگز و کارگردان برنامه قرار گرفت. مجری (بیطرف) این برنامه که توانایی او بیش از آنکه در روزنامه نگاری باشد در بازیگری است می کوشد انواع واکنشهای روانی از حیرت و ناباوری گرفته تا سر رفتن حوصله و خستگی را با حرکات دستها و دگرگونی در چهره به مخاطب انتقال دهد و در چالشهای طرفین دوربین چهره و حرکات او را برجسته و به این ترتیب حس خاصی را با گفتگوها همراه میکند که احتمالا تاثیر آن در چگونگی ارزیابی گفتگوها در بیشتر تماشاگران بیش از محتوی گفتگوهاست. این روشی بر پایه بررسیهای روانشناسی اجتماعی است که به گستردگی در رسانه های غربی تبلیغاتی مستقیم یا غیر مستقیم مورد استفاده قرار میگیرد. چون این گفتگو بسیار نمونه وار نوع بازی روانی بسود صهیونیسم و مقابله نیرومند با آن است آن را با تفصیل بیشتر مورد بررسی قرار می دهیم، گفتگویی که نه تنها فشرده ای از تاریخ اسراییل که بازتاب تاریخ جهان معاصر و شگردهای رسانه های غالب است. در ابتدای بحث مجری اعلام میکند که برای بررسی تاثیر ایدئولوژی ایلان پاپه بر ارزش پژوهشهایش در مورد تاریخ اسراییل او را به چالش خواهد کشید. ایلان پاپه برای قلمداد کردن اسرائیل بعنوان یک کشور نژاد پرست و در نظر گرفتن خود بعنوان ضد صهیونیست مورد پرسش قرار گرفت و گفته شد که دیدگاههایش بر خلاف تجربه خانواده او که در جستجوی پناهگاهی به اسرائیل مهاجرت کردند میباشد و این مهاجرت نشاندهنده علاقه پدر او به آرمانهای صهیونیسم بوده است. نکته مهم در پاسخ ایلان پاپه آن بود که پدر او ترجیح میداد به انگلستان یا آمریکا برود ولی درهای این دو کشور به روی انان بسته بود و به این ترتیب آنان مجبور به مهاجرت به سمت اسرائیل شدند. در واقع در فاصله سالهای چهل و پنج و چهل و هفت میلادی سده گذشته در فضای فلاکت و ناامیدی پس از جنگ جهانی و با تشویق مهاجرت یهودیان از اروپا به فلسطین جمعیت یهودیان اروپایی ساکن فلسطین سی درصد و با سرعت افزوده شد تا امکان تشکیل کشوری با جمعیت مناسب در این منطقه فراهم گردد. پیش از ان نیز در آلمان پس از بقدرت رسیدن هیتلر پیمانی برای تشویق و در واقع اجبار به مهاجرت به اسرائیل بین ظاهرا سازمانهای صهیونیستی و فاشیستهای تازه به قدرت رسیده و در واقع دولت انگلستان و آلمان بسته شد و تشویق مهاجرت از طریق افزایش فشارهای اجتماعی بر یهودیان انجام میشد. ایلان پاپه به درستی یادآوری میکند که قربانیان سیاستهای پاکسازی نژادی نمیتوانستند یا نمیبایستی موافق سیاستهای مشابه آلمان هیتلری در اسراییل که قرار بود پناهگاه یهودیان ناامید باشد بشوند که متاسفانه شدند. مجری برنامه بر مبنای نوشته های نویسنده دیگر اسراییلی بنی موریس میگوید که پاکسازی نژادی در کار نبوده است هر چند بدلیل جنگی برای مرگ و زندگی تعداد زیادی از فلسطینیان جا به جا شده اند. شاید بتوان برخی از فرماندهان نظامی را در بی خانمان کردن برخی از فلسطینیان گناهکار دانست ولی هیچ مدرکی از دخالت برنامه ریزی شده بن گوریون و دولت او در پاکسازی نژادی در دست نیست و بر خلاف آن اسنادی از دستورالعمل هاگانا یا سازمان اصلی نظامی یهودیان در باره لزوم احترام به زندگی و ازادی فلسطینیان ساکن در محدوده اسراییل وجود دارد. ایلان پاپه بر خلاف برخی از کارشناسان ایرانی تاریخ و سیاست اسراییل یادآوری میکند که پاکسازی نژادی و اخراج اعراب در عمل رخ داده است و علاوه بر آن دستورالعملهای واضحی برای تیپها و گردانها برای اخراج اعراب از شهرها و روستاهایشان یا انفجار خانه های آنان وجود دارد به این ترتیب بر تاریخ نگاری متکی بر رویدادها و اسناد و نه فقط برخی اسناد موجود یا بدتر از آن نفی رویدادها بدلیل نبودن اسناد در آرشیوها تاکید میکند. پاپه در مورد جا به جایی اعراب بدلیل آغاز جنگ موسوم به اگزیستانسیل یا مرگ و زندگی از طرف ارتشهای کشورهای عرب در این گفتگو پاسخ میدهد که پاکسازی گسترده نژادی از بیش از یکسال پیش از ورود اولین سرباز عرب به خاک اسرائیل آغاز شده بود و تا آغاز جنگ بسیاری از مناطق شهری و روستایی از اعراب پاکسازی شده بودند. در مورد میزان اعتبار حماسه ادعایی مقابله یهودیان ناامید در جنگ مرگ و زندگی با ارتشهای بزرگ و مجهز عربی که بعدها به یکی از ارکان ایدئولوژی فاشیستی صهیونیسم برای کسانی که در ان رویدادها شرکت نداشته اند تبدیل شد نیز در مقالات و سخنرانیهای دیگر روشنگری کرده است و ما قبلاً از آن یاد کرده آیم. مصاحبه گر از زبان دیگر پژوهشگران اسراییل میگوید که پیروزی اعراب میتوانست به معنی نابودی همه یهودیان باشد و به این دلیل آن رویدادها و آوارگی اعراب قابل چشم پوشی هستند. پاسخ ایلان پاپه آن بود که کار او به عنوان تاریخ نگار بررسی رویدادهای تاریخی و نه مقایسه نتایج احتمالی یک رویداد فرضی با رویداد اتفاق افتاده است و با چنین پاسخ هوشمندانه ای مجری حق به جانب کمی نقاب چهره را کنار زده و رویدادهای سوریه و عراق و میزان خشونت در آنها را یادآوری میکند و به این ترتیب بر تصوری که از مردمانی بربر و خشن وجود دارد تاکید میکند و میگوید در مقایسه با این خشونتها ،خشونتهای اسراییل کوچک و کاملا قابل چشم پوشی است. پاسخ ایلان پاپه آنست که دلش میخواهد واکنش مجری به توصیف از بین رفتن فرضی نیمی از بریتانیا به رویدادی قابل چشم پوشی را در تلویزیون اسراییل مشاهده کند. مجری سپس تلاش میکند پژوهشها و نوشته های او را متاثر از جهان بینی و ایدیولوژی او که خود به آن اقرار دارد بداند. پاسخ ایلان پاپه آنست که داشتن یک ایدیولوژی به معنی ناتوانی از درست کردن اشتباههای پژوهشی نیست و به معنی داشتن چهارچوبهای اخلاقی خاص خود است. به نظر میرسد که در هنگام بحث برای ایلان پاپه کاملا آشکار بود که چالش بی بی سی نیز ناشی از ایدیولوژی و جهان بینی حاکم بر آن میباشد و ادعای پژوهش یا بحث در علوم انسانی بدون داشتن جهان بینی و ایدیولوژی ادعایی توخالی بیش نیست. اینجا تلاش بی بی سی بی اعتبار کردن پژوهشهای او در مورد رویدادها و جستجوی آرشیوهای نظامی در اسرائیل بر مبنای ایدئولوژی انساندوستانه اوست و در همین مباحثه بارها تلاش میشود با زبانی کمی مبهم ولی قابل فهم قربانیان سیاست های اسرائیل را مردمی فرومایه و شایسته چنین برخوردهایی معرفی کند. به این ترتیب از خلال یک گفتگو دو ایدئولوژی که یکی انسانها را برابر میداند و دیگری به برتری گروههایی از انسانها باور دارد رو یارویی میکنند. چالش مهم دیگر بیانیه پاشه در باره حمله و بمباران غزه در سال ۲۰۰۶ بود که از جهانیان خواسته بود تا با توجه به خاطره هولوکاست اجازه نسل کشی در غزه را به اسرائیل ندهند. مصاحبه گر علاوه بر مخالفت با استفاده از واژه هولوکاست در این مورد می گوید که تعداد قربانیان حمله اسرائیل چندان زیاد نبوده است تا بتوان آنرا نسل کشی نامید و پاسخ ایلان پاپه آن بود که این نسل کشی تدریجی به جز بمبارانها با زندانی شدن در یک منطقه کوچک و محدودیت مواد غذایی و لوازم حیاتی و...در جریان است و دلیل انتخاب اصطلاح نسل کشی تدریجی این است. نکته دیگر تاکید مصاحبه گر بر دمکراسی در اسرائیل و نبود آن در غزه و دیگر کشورهای عربی بود که موجب علاقه فلسطینیان به زندگی در اسرائیل شده است و او مجددا نبود دمکراسی همگانی مبتنی بر افراد برابر حقوق در اسرائیل را مورد تاکید و بر وجود نظام مبتنی بر برتری نژادی و جایگاه پایین تر حقوقی فلسطینیان در جنبه های مختلف زندگی تاکید کرد. شاید بتوان گفت که مهمترین گفته پروفسور پاپه در آغاز این بحث چالشی تاکید بر علاقه اش به مردمان فلسطینی و اسرائیلی و بخصوص نگرانی از آینده آنها باشد و اینکه تنها آینده قابل قبول در این منطقه را تشکیل کشوری از افراد برابر حقوق حتی اگر منجر به بیشتر شدن جمعیت اعراب شود میداند و در نگرانی مجری بی بی سی در ناپدید شدن دولت و کشور یهودی شریک نیست. اینجا نیز دو ایدئولوژی متفاوت بدلیل چالش شدید تقریبا بدون نقاب رویارویی میکنند هر چند ایدئولوژی متکی بر برابر دانستن انسانها بر عکس ایدئولوژی مقابل نیازی به نقاب ندارد. جهان بینی پروفسور پاپه بعنوان یک انسان دوست را میتوان در برابر جهان بینی پروفسور اشنایدر که بعنوان متخصص هولوکاست و تاریخ اروپای شرقی و مرکزی شناخته میشود که قبلا آن را بررسی کرده ایم قرار داد. بررسی این دو در کنار هم میتواند تفاوت دو جهان بینی و نتایج آنرا نشان دهد. پیش از هرچیز پروفسور اشنایدر برعکس پروفسور پاپهی طرد شده و مورد خشم، گل سرسبد سخنرانیها و کنفرانسهای پرجمعیت است. اگر چه جهان بینی و ایدئولوژی پروفسور پاپه تاکنون منجر به تغییر در سیاستهای اسرائیل نگردیده است، در مقابل آن نگرش پروفسور اشنایدر که همان نگرش بیشتر حاکمان جهان غرب به انسانهاست تاکنون منجر به کشته شدن بیش از پانصد هزار اکراینی گردیده است. اکنون میتوانیم با نگاهی موشکافانه تر به این دو نگرش جهان کنونی و نیروهائی که در مقابل هم صف آرایی کرده اند را بهتر درک کنیم. نگرشی نقابدار که جهان کنونی را تقابل دو مقوله مبهم دمکراسی و توتالیتاریسم میداند هر چند دمکراسی مورد نظر آن به انسانهای برابر حقوق اعتقاد ندارد و دیگری که جهان را دارای انسانهای برابر حقوق میداند که میتوانند و باید با هم برای بهتر کردن جهان تلاش می کنند.
تلگرام راه توده:
|