سرمقاله 894 غربگرایان ایران درک نمی کنند که امریکا دیگر بدنبال متحد نیست! |
هر روز می گذرد بیشتر اشکار می شود که غربگرایان ایران نه تنها قادر به تشخیص واقعیات امروز و گرایش های آینده نیستند، بلکه می خواهند آینده ایران را به جهان در حال افول غرب گره بزنند. پیشنهادها و توهم های آنها درباره ایران همگی برخاسته از درکی است که تحولات چند دهه اخیر در جهان را در نیافته است. بارزترین نمونه آن پیشنهاد آقای علی اکبر صالحی به رهبران آمریکایی است که در آن ایران را به آخرین سوراخ کمربند محاصره چین و روسیه تشبیه می کند که آمریکا می تواند "سگک" این کمربند را روی ایران ببندد. یعنی به آمریکا وعده می دهد که در اتحاد با ایران و از طریق ایران می تواند روسیه و چین را محاصره کند. این وعده خیالیست که همه غربگرایان ایرانی نسبت به آمریکا دارند که ریشه آن در منافع اقتصادی و ذهن آنهاست. در دوران جنگ سرد یک کمربند و پرده آهنین محاصره اتحاد شوروی از جمله در خاک ایران وجود داشت. ولی هدف از این کمربند آن نبود که از آن طریق مثلا بتوان شوروی را محاصره نظامی کرد و یا به آن حمله کرد. هیچ حکومتی در غرب، نه در گذشته و نه امروز، توهم اینکه می تواند شوروی یا روسیه را از طریق نظامی محاصره کرد و شکست داد نداشته است و ندارد. کمربندی که در دوران جنگ سرد به دور اتحاد شوروی کشیده شده بود نه برای محاصره نظامی شوروی بلکه برای جلوگیری از نفوذ اندیشه های سوسیالیستی و کمونیستی از شوروی به خارج بود. در آن زمان لازم بود که در مرزهای اتحاد شوروی و از جمله ایران حکومتی قوی یعنی سرکوبگر بر سر کار باشد تا بتواند ایرانیان مترقی و میهندوست دارای اندیشه های سوسیالیستی و کمونیستی را زندانی و سرکوب و اعدام کند. یعنی همان کاری که حکومت شاه می کرد. حد و حدود قدرت آن هم از توان سرکوب داخلی نباید فراتر می رفت و مثلا به قدرت صنعتی یا نظامی فرا می روئید. پس از سقوط اتحاد شوروی این الویت از بین رفت. روسیه پس از شوروی فاقد یک پیام، آرمان یا ایدئولوژی بود که نسبت به صدور یا نفوذ آن نگرانی وجود داشته باشد. ضرورت وجود حکومت های مقتدر مرکزی برای جلوگیری از رسوخ چنین پیامی از میان رفت. طرح آمریکایی "خاورمیانه بزرگ" یعنی فروپاشاندن همه کشورهای منطقه خاورمیانه یا آسیای غربی برخاسته از این واقعیت نوین بود. اکنون وقتی مثلا آقای صالحی به آمریکایی ها وعده می دهد که روسیه و چین را از طریق ایران محاصره کنند معلوم نیست درباره چه چیز صحبت می کند. ایران کنونی با چین که اصلا مرزی ندارد. روسیه کنونی هم اتحاد شوروی نیست که ایران بیش از ۱۲۰۰ کیلومتر با آن مرز داشته باشد. ایران با روسیه تنها یک مرز آبی از طریق دریای خزر دارد. به فرض که آمریکایی ها در فکر محاصره روسیه باشند، چگونه از طریق ایران آن را محاصره کنند؟ ناوهای جنگی خود را سوار کامیون و قطار کنند و به دریای خزر بیاورند که روسیه را محاصره کنند؟ بنابراین اگر منظور امثال آقای صالحی از محاصره روسیه از طریق ایران، محاصره نظامی است که نه آمریکا در چنین توهمی است که می تواند روسیه را محاصره نظامی کند و نه ایران دارای آنچنان شرایطی است که از طریق آن بتوان آن کشور را محاصره کرد. اگر منظور محاصره اقتصادیست که برای این منظور نیاز به ایران کنونی بعنوان هم پیمان آمریکا نست. برعکس یگانه راه محاصره اقتصادی روسیه و چین فروپاشی قدرت های مرکزی در کشورهای منطقه خاورمیانه و از جمله ایران است. تنها در صورتی که این کشورها و از جمله ایران در هرج و مرج فرو روند می توان جلوی تجارت چین و روسیه را گرفت و کریدور شمال – جنوب و جاده ابریشم شرق – غرب را قطع کرد. نمونه بارز این وضعیت، عراق است. یعنی آمریکا با آنکه در عراق مستقر شده اجازه تشکیل یک حکومت واحد ملی و مقتدر را در آن نمی دهد. فردا اگر آمریکا با ایران متحد هم بشود که هیچ، حتی اگر در آن مستقر هم بشود اجازه تشکیل یک حکومت مقتدر ملی در ایران را نخواهد داد. در بهترین حالت وضعیت عراق را خواهد داشت. همین الان هم که در عراق اندکی حکومت وجود دارد بدلیل نفوذ ایران است و می ترسند که در غیراینصورت ایران بر عراق تسلط پیدا کند و اگرنه درصورت تضعیف ایران عراق وضعش از این هم وخیم تر و حداقل به سه کشور هرکدام در هرج و مرج تجزیه خواهد شد. طرح آمریکایی "خاورمیانه بزرگ" درواقع همین طرح انفجار کل این منطقه و تجزیه همه کشورهای آن از جمله ایران، پاکستان، ترکیه، عراق، سوریه، مصر و کشورهای غرب خلیج فارس است. در این منطقه باید هرج و مرج حاکم شود تا اقتصاد چین و روسیه ناتوان از تهیه نفت و دیگر مواد خام و صدور سرمایه و اجرای پروژه های عمرانی زمین بخورد یا توسعه آن کند شود. تنها مانعی که دربرابر اجرای این طرح وجود داشت وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس بود. بدلیل این وابستگی، آمریکا نیازمند تامین امنیت منطقه بود. برای از بین بردن این مانع، آمریکایی ها از چندین سال پیش شروع به توسعه منابع نفتی خود کردند و اکنون وابستگی خود را به نفت خلیج فارس کاهش داده و خود به صادرکننده تبدیل شده اند. این تحولی است که همه کشورهای منطقه و از جمله کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس آن را درک کرده اند. آنها فهمیده اند که آمریکا بدنبال انفجار منطقه است. آمریکا خود به این نفت نیاز ندارد. نیاز دارد که به دست رقیب آن نرسد و این کار جز با انفجار منطقه خلیج فارس ممکن نیست. سرعت و قاطعیتی که عربستان برای بهبود و توسعه روابط با ایران نشان می دهد یا فروش نفت خود به یوان به چین همه برآمده از آن است که کشورهای حاشیه خلیج فارس متوجه شده اند که آمریکا دیگر در امنیت منطقه ذینفع نیست، بلکه در ناامنی آن منافع دارد و قصدش فروپاشی خاورمیانه است. در این شرایط کسانی مانند آقای صالحی و دیگر غربگرایان ایرانی گمان می کنند که اگر ما نشان دهیم که ضد روسیه یا چین هستیم، آمریکا هم متحد ما خواهد شد. درست خلاف دیگر کشورهای منطقه و بویژه خلیج فارس که فهمیده اند هرچه زودتر باید به چین و روسیه و جبهه شرق نزدیک شوند تا بتوانند در این دام امریکا نیفتند. این آن نکته ایست که غربگرایان ایران آن را نمی فهمند. متحد آمریکا شویم مثلا می خواهیم چه کار برای آمریکا انجام دهیم؟ الان اروپایی ها که متحد آمریکا هستند نقش شان برای آمریکا چیست؟ اعرابی که متحد آمریکا بودند چرا همگی کنار گذاشته شدند؟ کشورهای متحد آمریکا در افریقا یا آمریکای لاتین نامشان چیست و اکنون کجا هستند و چه وضعی دارند؟ در همسایگی خود ما مگر ترکیه و پاکستان و عربستان سعودی نزدیکترین متحدان آمریکا نبودند؟ وضع روابطشان با آمریکا اکنون چگونه است؟ امریکا دیگر متحدی در جهان ندارد، حتی اسرائیل هم دیگر متحدش نیست. یک قدرتی که در حال افول است و این افول را نمی خواهد بپذیرد و برای آن هم راه حل ندارد. نمی تواند متحد داشته باشد. آمریکا فاقد آینده و در نتیجه فاقد استراتژی سازنده برای آینده و دنبال قربانی است و نه متحد. راه حل آمریکا برای به تاخیر انداختن افول خود یکی انداختن بار فشار بر روی به اصطلاح متحدانش است. دوم برهم زدن روند رشد رقبایش. متحدان آمریکا کشورهایی هستند که باید له شوند تا افول آمریکا را به تاخیر بیندازند. حتی یک متحد آمریکا در جهان وجود ندارد که زیر سنگین تر فشارهای آمریکا نباشد. اروپا اکنون هزینه جنگ اوکراین را می دهد و ژاپن و کره جنوبی و استرالیا باید هزینه ایجاد تنش در دریای چین را بپردازند و قربانی بعدی آمریکا هستند. زیرا هدف آمریکا در اینسوی جهان تضعیف همزمان روسیه و اروپا و در آنسوی جهان تضعیف همزمان چین و ژاپن و استرالیا و کره است. نقش بقیه جهان هم آن است که روسیه و چین را از مواد خام و کریدور و گذرگاه عبور و مرور و سرمایه گذاری محروم کنند که آن هم تنها از طریق هرج و مرج و نداشتن برنامه توسعه ملی و فقدان یک حکومت مرکزی واحد ممکن است. مثل عراق که نقش آمریکا در بیست سال گذشته آن بوده که اجازه ندهد هیچ برنامه توسعه ملی در این کشور ریخته و اجرا شود. مشکل غربگرایان کنونی ایران نداشتن اعتقاد به میهن و پروژه و طرح برای آینده آن است. اگر طرحی برای آینده ایران غیر از خام فروشی و انتقال دلار داشتند بجای آنکه وعده تبدیل شدن به محل بسته شدن سگک کمربند دور چین و روسیه را به آمریکا بدهند، بجای این همه روسیه ستیزی و چین گریزی می فهمیدند که آینده شکوفای ایران اتفاقا در گرو رابطه با روسیه و چین و جبهه شرق است.
تلگرام راه توده:
|