راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 895

عضویت ایران در بریکس

برای چه کسانی بهت آور شد؟

  

هفته گذشته اعلام شد که ایران و پنج کشور دیگر به عضویت بریکس پذیرفته شده اند. بریکس اکنون اتحادیه ای است که ۳۲ درصد تولید ناخالص جهانی را در اختیار دارد و از کشورهای گروه ۷ یعنی آمریکا و ژاپن و پنج کشور اروپایی که ۲۹ درصد این تولید را در اختیار دارند پیشی گرفته است. جالب اینجاست که این نسبت در سال ۱۹۹۵ بصورت ۱۷ به ۴۵ بسود گروه ۷ بود. یعنی بریکس در طی کمتر از سی سال ۱۵ درصد رشد و گروه ۷ حدود ۱۶ درصد سقوط کرده است. این روند در آینده با شتاب بیشتری پیش خواهد رفت زیرا دنیای غرب حداقل از سال ۲۰۰۸ وارد مرحله افول خود شده که با ادامه جنگ در اوکراین سرعت بیشتری هم خواهد گرفت.

خبر گسترش بریکس و پذیرفتن ایران به این اتحادیه در حال رشد جهانی آنچنان غیرمنتظره بود که هم در داخل ایران و هم در جهان نوعی شوک ایجاد کرد. در داخل ایران کسانی بودند مثل حمید ابوطالبی مشاور رئیس جمهور سابق که چند ساعت پیش از اعلام عضویت ایران در بریکس با این ادعا که چین به اجماع جهانی علیه ایران پیوسته پیش بینی کرده بود که ایران به این زودی ها به عضویت بریکس در نخواهد آمد.

شوک خبر ورود ایران به بریکس برای اتاق بازرگانی هم تکان دهنده بود. روزنامه دنیای اقتصاد بعنوان خط دهنده رسانه های داخلی که دستشان برای هزینه ها و امکانات جانبی در جیب این اتاق است اعلام کرد که بدون بازگشت ایران به برجام عضویت آن در بریکس فایده ای نخواهد داشت. البته ارگان رسانه ای اتاق بازرگانی توضیح نداد که این امریکاست که باید به برجام باز گردد نه ایران. هدف این است که گناه برهم خوردن برجام از دولت آمریکا سلب و به گردن "آمریکا ستیزی" خیالی ایران انداخته شود. نکته اینجاست که در حالیکه در دو سال اخیر ایران به عضویت پیمان های شانگهای، اوراسیا و اکنون بریکس درامده و روابط آن با همسایگانش در حال بهبود است، غربگرایان ایرانی همچنان از "انزوای جهانی" ایران سخن می گویند. گویا جهان برای آنها در آمریکا خلاصه می شود.

مشکل اتاق بازرگانی با شانگهای و بریکس و ارواسیا دراینجاست که علاوه بر آنکه نگاه به شرق و آسیا و آمریکای لاتین و افریقا اصولا جهان غیرغربی برای آنها تحمل ناپذیر است، چارچوب مبادلات با این کشورها هم قرار است با ارزهای ملی یا به شکل تهاتر میان صادرات و واردات انجام شود. در اینصورت جای گردانندگان اتاق بازرگانی و الیگارش های ایرانی در این مبادلات کجا خواهد بود؟ ضمن اینکه ارزهای ملی را که نمی شود از کشور خارج کرد و در بانک های کانادا و آمریکا و اروپا گذاشت. بنابراین دشمنی آنها با بریکس ریشه دارتر از آن چیزیست که گمان می شود.

خبر گسترش بریکس در کشورهای غربی با وحشت بسیار بیشتری همراه شد. جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اروپا که معمولا سخنان نسنجیده بر زبان می آورد این گسترش را تشکیل اتحادی "خلاف ارزش ها و منافع" غرب عنوان کرد. برخی رسانه های آلمان گسترش بریکس را "اعلام جنگ به غرب" و برخی مانند ماکرون رئیس جمهور فرانسه آن را بعنوان خطر استقرار یک نظم نوین جهانی اعلام کردند. برخی نیز مانند گونتر فهلینگر سیاستمدار فاشیست اتریشی، بریکس را "محور شر جدید" نامگذاری کرد و با انتشار نقشه هایی که از قبل در اتاق های فکر ناتو تهیه شده تهدید کرد که غرب همه کشورهای عضو بریکس از چین و روسیه و هند و برزیل و افریقای جنوبی گرفته تا ایران را تجزیه خواهد کرد، مگر آنکه آنها از بریکس خارج و تابع نظم غربی شوند.

آنچه روشن است این است که کشورهای غربی درحالیکه افول و پایان امپراتوری چند صدساله خود را بطرزی باورنکردنی در مقابل چشم می بینند حاضر به تسلیم دربرابر واقعیت نیستند و راه حل خود را در فرار به جلو به سوی جنگ و نظامی گری می بینند. آنان و بویژه آمریکا می دانند که در عرصه اقتصادی نمی توانند دربرابر چین و کشورهای در حال توسعه عضو بریکس مقاومت کنند، بنابراین می خواهند آنها را به جنگ بکشانند تا رشد اقتصادی این کشورها را اگر نه متوقف، بلکه کنُد کنند. برای  کشورهایی نظیر ما نیز همچنان طرح خاورمیانه بزرگ دنبال می شود که به معنای تجزیه آن است، طرحی که فقط شامل ایران نمیشود بلکه همه قدرتها و کشورهای منطقه را دربر می گیرد. در این شرایط غربگرایان ایرانی و برخی اصلاح طلبان، همچنان در این خیال خام هستند که اگر مراتب ارادت و وفاداری خود به غرب و ستیزه جویی با شرق را به آمریکا اثبات کنند، آمریکا و غرب آنها را بعنوان جایگزین حکومت کنونی می پذیرد. خیال خامی که آخرین رهبران اتحاد شوروی مانند گورباچف و یلتسین نیز داشتند و گمان می کردند مشکل غرب با کمونیسم است نه با روسیه. یک تجربه تاریخی وحشتناک، حمله به یوگسلاوی و تکه تکه کردن آن و گسترش ناتو به مرزهای روسیه لازم بود تا آنها بفهمند تا چه اندازه در اشتباه بودند.

اکنون اصلاح طلبان ایرانی نیز دچار همان توهم هستند و گمان می کنند مشکل غرب با ایران "آمریکا ستیزی" ایران است و نه با ایران بعنوان یک کشور و یک قدرت. باید امیدوار بود که خام خیالی و قدرت پرستی آنها خاتمه یابد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 895  -  8 شهریور1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت