راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 "زن نیک سچوان"
در یکصد و هفت سالگی
جهان را ترک کرد!


"برشت" نمایشنامه نویس بزرگ آلمانی که بسیاری از کتابهایش در ایران پیش از انقلاب ترجمه و منتشر شد، نمایشنامه ای دارد بنام "زن نیک سچوان" که چند ترجمه از آن در ایران منتشر شده است. مثل بقیه آثار برشت که توسط مترجم های متعدد ایرانی ترجمه و منتشر شده اند. از جمله "ننه دلاور"، "گالیله گالیلو"، "دایره گچی قفقاز"، ترس و نکبت رایش سوم و یا "آنکه گفت آری- آنکه گفت نه" و یا "آدم؛ آدم است" و آثار دیگر وی. بخش مهمی از زندگی برشت در مهاجرت امریکا گذشت. او کمونیست بود و برای در امان ماندن از جنگ فاشیستم هیتلری ناچار به جلای وطن شد و به همین دلیل مهاجرت و دشواری های آن در بسیاری از آثار و بویژه شعرهای او منعکس است. زنده یاد "مصطفی رحیمی" از مرتجمین برجسته نمایشنامه ها و اشعار برشت در ایران بود. نثر سلیس و درک عمیق او از آثار برشت، بر ترجمه های وی از برشت چنان اعتباری بخشید که هیچیک از مترجم ایرانی دیگری، که بعدها دست به تکرار ترجمه آثار برشت زدند نتوانستند به آن سلیسی روان مصطفی رحیمی از عهده ترجمه آثار برشت برآیند.
در تمام آثار برشت چند رویداد بزرگ قرن گذشته منعکس است. نخست، انقلاب اکتبر در روسیه، سپس جنگ دوم جهانی و سرانجام انقلاب چین. این را هم اضافه کنیم که اغلب نمایشنامه های برشت، پیش از انقلاب، در ایران، توسط گروه های مترقی و جوان تئاتر ایران به روی صحنه برده شد. در همین گروه های جوان تئاتر ایران در دهه 40 و 50 امثال محمود دولت آبادی، ناصر یلفانی، سعید سلطانپور، صادقی، صادق هاتفی، خلج، بهزاد فراهانی و برخی دیگر از دانشجویان و تحصیل کردگان دانشکده هنرهای زیبا و هنرهای دراماتیک ایران به نوبت حضور داشتند.
دلیل بازگوئی این گذشته ای که همیشه تازه است و به روز، عمر طولانی و سرانجام، در گذشت یکی از انقلابیون مشهور جهان در بیستم ماه اگوست و در یکصد و هفت سالگی است. او *ایزابل کروک" با اصلیت کانادایی- بریتانیایی است که پس از انقلاب چین استاد دانشگاه مطالعات خارجی پکن شد.
ایزابل کروک در سال 1915 در ایالت "سیچوان" چین و در خانواده ای از مبلغان کانادایی چین بدنیا آمد. در جوانی تدریس زبان های خارجی را در چین برعهده گرفت. در سال 1942 و بعد از پیوستن به حزب کمونیست چین و شروع فعالیتهای انقلابی با "دیوید کروک" انقلابی کمونیست ازدواج کرد و بعد از پیروزی انقلاب چین، بدعوت رهبری حزب، درمدرسه روابط خارجی که بعد از انقلاب پایه اولیه دانشگاه مطالعات خارجی پکن امروزی شد، تدریس زبان خارجی را ادامه داد!
از او و همسرش بعنوان دو انترناسیونالیست برجسته یاد می شود که در پیروزی انقلاب چین نقش مهم داشتند و نمایشنامه "زن نیک سچوان" برشت الهام گرفته از زندگی، شخصیت بغایت انسانی و انقلابی ایزابل کروک است.
برشت در نمایشنامه زن نیک سچوان، رویدادها، گفت‌گوها و روابط شخصیت‌های نمایشنامه را ترسیم کرده و آنها را با یکدیگر مقایسه کرده و انتخاب را برعهده خواننده و بیننده نمایشنامه می گذارد.
آنها به این دلیل که «شرایط اقتصادی روی زمین برای انسان‌ها غیرقابل تحمل است و نمی‌توانند دستورات خدایان را در چنین شرایطی اطاعت کنند» زمین را ترک می کنند!
برشت در این نمایشنامه می گوید که «خوب بودن و در عین حال زندگی کردن» غیرممکن شده است! و این برگرفته شده از زندگی و تلاش انسانی ایزابل کروک بود.
ایزابل کروک از پدر و مادری کانادایی دسامبر سال 1915 میلادی در شهر چنگ‌دو چین متولد شد و عنوان استاد افتخاری دانشگاه زبان‌های خارجی پکن را داشت. وی در سال 1980 میلادی از سوی شورای دولتی چین به عنوان نخستین گروه کارشناسان خارجی جمهوری خلق چین منتخب شد.
زنی که در جنگ مقاومت چین با تجاوزگران ژاپن (جنگ جهانی دوم) و جنگ آزادیبخش چین که به انقلاب چین ختم شد مستقیما نقش داشت و بعدها شاهد رشد و توسعه جمهوری خلق چین در مراحل مختلف شد.
ایزابل کروک در سال‌های 2016 و 2018 از سوی دولت چین جایزه «ده استاد برتر خارجی» و «تاثیرگذارترین کارشناس خارجی انقلاب چین» را دریافت کرد و در سال 2019 در دیدار با شی جین پینگ رییس جمهور چین جایزه ملی دوستی جمهوری خلق چین را دریافت کرد.
شاید اگر برشت عمر ایزابل کروک را می داشت و زنده می ماند، بر خلاف نتیجه ای که در پایان نمایشنامه "زن نیک سچوان" گرفت، می دید که نیاز به ترک زمین نیست و می توان شرایط زندگی را تغییر داد و در آن زندگی کرد!
در پایان این یادواره، بخشی از شعر زیبای برشت درباره مهاجرت که در سالهای پیش از انقلاب 57 مصطفی رحیمی ترجمه کرده و منتشر کرده بود را منتشر می کنیم:
براستی كه در دورانی بس تيره و تار زندگی می‌كینم
دورانی که تنها حرف‌های احمقانه بی‌خطرند
دورانی که پیشانی بی چین از بی دردی سخن می گوید
و آنکس که می خندد، هنوز خبر دهشتناک را نشنیده است

من در دوران آشوب به شهرها پای گذاشتم
دورانی که گرسنگی فرمان می راند
من در دوران طغیان به میان آدمیان آمدم
و با آنان به طغیان روی آوردم
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند
خوردنی را در فاصله جنگ ها خوردم
خواب را در میان آدمکش ها خفتم
و طبیعت را نابردبار یافتم
چنین گذشت
عمری که در زمین به من بخشیده بودند
به دوران من حرف زدن از درختان جنايت است
اگر از اين همه تباهی چيزی نگفته باشيم!
آی آيندگان،
شما كه از دل توفان بيرون خواهید آمد
زمانی که بدی های ما را به یاد می آورید
از ياد نبرید دوران سختی را که ما پشت سر گذاشتیم
به ياد آوريد كه ما پيش از آنکه پای افزار نو کنیم دیار نو می کردیم
و ميدان‌های جنگ را نومیدانه پشت سر می گذاشتیم
به دوران ما ستم بود و اعتراضی نبود.
نفرت از حقارت نيز
انسان را سنگدل می‌كند.
خشم بر نابرابری
صدا را خشن می‌كند.
آه، ما كه جهانی از مهربانی را می خواستیم
خود نتوانستيم مهربان باشيم.
اما شمایان
آنگاه که روزگار تیره سپری شد
زمانی كه انسان يار انسان شد
از ما به نیکی یاد آورید

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh


 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 895  -  8 شهریور1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت