راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

چرا مردم ایران
چشم بر ظلم اسرائیل
بر فلسطینی ها بسته اند

 



در این دو هفته، جنگ اسرائیل و غزه، بزرگترین رویداد نه تنها منطقه و جهان، بلکه ایران بود. از جهان و منطقه که بگذریم، می رسیم به ایران و این سئوال که چرا این جنگ بزرگترین رویداد ایران هم بود.
از نگاه ما، به دو دلیل.
نخست این که این جنگ خاکریزی است برای از میان برداشتن و رسیدن اسرائیل و امریکا به ایران.
اما دومین دلیل که کم اهمیت تر از اولی نیست باز می گردد به بی تفاوتی اکثریت مردم ایران نسبت به این رویداد، پس از 44 سال حمایت حکومت ایران از فلسطین و خصومت با اسرائیل. چنان که بر خلاف مردم تمام کشورهای منطقه و حتی اروپا، مردم ایران بصورت خودجوش علیه اسرائیل به خیابان نیآمدند و از کنار تظاهرات و شعارهای پایان نماز جمعه ها نیز بی تفاوت گذشتند.
این نشد، مگر در نتیجه سیاست های داخلی حکومت و نه سیاست های منطقه ای و جهانی آن.

ما هم قبول داریم که بخشی از این بی تفاوت تحت تاثیر تبلیغات و جهت گیری های تلویزیون های سه قلوی لندن است، اما تاثیر گذاری این تبلیغات نیز ناشی از عملکرد جمهوری اسلامی در داخل کشور است.

مردم با رادیو و تلویزیون ایران قهرند، از دیدن گویندگان و مجریان زنی که در کفن سیاه مقابل دوربین ظاهر می شوند خسته شده اند. از یکسویه گوئی و خود محوری آنها که بعنوان کارشناس، با ریش و گاه پیشانی "داغ مهر" شده در تلویزیون ظاهر می شوند بیزار شده اند. از حرف های تکراری و شعاری و از دو روئی و دروغگوئی حکومتیان خسته شده اند. اینگونه است که از این در رانده شده اند و درهای تلویزیون های فارسی زبان لندن به رویشان باز شده است.
مردم چشم دیدن امام جمعه ها و گوش شنیدن حرف های هر جمعه آنها را ندارند. همین است که وقتی مجسمه قاسم سلیمانی را بیگانه از فضای عمومی حاکم بر جامعه، با اهداف تبلیغاتی به ورزشگاه می برند، همان مردمی که در قامت میلیونی جنازه او را بدرقه کردند، شروع می کنند به "هوُ" کردن. و این تازه به آن شرط است که کسانی آگاهانه و برای همین نتیجه آن مجسمه های نیم تنه را در ورزشگاه آزادی به نمایش نگذاشته باشند. حکومت چشم و گوشی برای دیدن و شنیدن پیام های جامعه ندارند و اگر داشت در آغاز یک مسابقه فوتبال پرچم فلسطین به ورزشگاه نمی برُد که به آن شعارهای زشت ختم شود.

بیگانگی مردم و حکومت در همین رویدادهای به ظاهر کوچک هم خود را نشان میدهد.

نسل بعد از انقلاب ایران، فرزندان همان مردمی هستند که تا اندک زمانی پس از انقلاب نیز خشمی فروخورده و عمیق از ظلم اسرائیل نسبت به فلسطینی ها داشتند.

نباید از خود سئوال کرد که آن خشم کجا رفت و چرا رفت؟ ظلم همان ظلم است و مردم نیز همان مردم، بنابراین ضلع سوم این مثلث همه چیز را ویران کرده است. یعنی حکومت و سیاست های آن.

در اردیبهشت سال 1347 تیم ملی فوتبال اسرائیل برای مسابقه به ایران آمد و در ورزشگاه امجدید دو تیم ایران و اسرائیل در برابر هم قرار گرفتند. گل دوم این مسابقه که گل پیروزی ایران بر اسرائیل بود، نه براثر شوت غیر قابل کنترل پرویز قلیچ خانی کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران، بلکه بر اثر از کف رفتن روحیه تمام بازیکنان تیم اسرائیل و بویژه دروازه بان تیم وارد دروازه اسرائیل شد. آنها زیر فشار بی امام فریادهای مردم حاضر در ورزشگاه علیه اسرائیل و به حمایت از مردم فلسطین ابتدا روحیه خود را باختند و سپس بازی را باختند و از زمین بیرون رفتند. هنوز هستند از میان جوانان و نوجوانان سال 1347 که انفجار شادی مردم ایران در تمام خیابانهای مرکزی، پس از پایان بازی و بیرون آمدن مردم از ورزشگاه امجدیه را به یاد دارند. چنان که پلیس تهران نیز بجای آنکه کنترل کننده مردم و تظاهرات آنها باشد، خود نیز به جمعیت پیوسته و علیه اسرائیل شعار داد.

کجا رفت آن خشم علیه اسرائیل و همبستگی با مردم مظلوم فلسطین؟ و چرا چنین شد؟ با تکرار حکومتی "رژیم صهیونیستی" که مبارزه نیست.
آن عشق عمیقی که مردم ایران نسبت به جمال عبدالناصر بدلیل ایستادگی اش در برابر اسرائیل داشتند، کجاست؟
بشنوید در همین برنامه، مطلبی را که درباره جمال عبدالناصر رهبر ملی گرای مصر برایتان تهیه کرده ایم.

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh


 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 901  -  26 مهر 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت