راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تولد دوباره روسیه

با تولد سیاسی پوتین

همزمان و ممکن شد!

ترجمه و تدوین- بهمن دوستدار

  

هفتم اکتبر سالروز تولد پوتین بود. به همین مناسبت «بنیاد فرهنگ استراتژیک» نوشته ای تحلیل گونه از زمان شروع به کار پوتین تا امروز تهیه و آن را منتشر کرده است که در آن شرایط روسیه از زمان فروپاشی اتحاد شوروی تا به امروز بررسی شده است. در همین مقاله تحلیلی نقش رهبری و تاثیر شخص پوتین در این تغییرات نیز بررسی شده است. خلاصه ای از این مقاله تحلیلی را برای آگاهی خوانندگان ایرانی تهیه کرده ام که می خوانید:

 

«هنگامی که بوریس یلتسین بیمار در 16 اوت 1999 پوتین را به نخست وزیری منصوب کرد، بحران دهه 1990 ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوج خود بود. رکود اقتصادی بشدت رواج داشت، کارکنان و کارمندان دولتی ماه ها مستمری و حقوق دریافت نکرده بودند و کشور به شدت به وام های خارجی و واردات مواد غذایی از همه جا وابسته بود. کشور آشکارا توسط الیگارش های حریص غارت میشد (میخائیل خودورکوفسکی بعداً اعتراف کرد: «ما روسیه را به عنوان یک شکارگاه می نگریستیم.»)

پس از شکست در جنگ اول چچن، یک گروه تروریستی راهزن در قفقاز شمالی تشکیل شد که رهبران آن تصمیم گرفته بودند از ضعف روسیه برای تصرف داغستان و سپس کل قفقاز شمالی استفاده کنند. پوتین از سکوی نخست وزیری به سکوی ریاست جمهوری دست یافته بود. تسلط بر قفقاز آغاز فروپاشی کل فدراسیون روسیه بود. بنابراین، از بین بردن این تهدید اولین وظیفه ای بود که رهبر جدید کشور که در 7 مه 2000 به عنوان رئیس جمهور فدراسیون روسیه (که سابقه خدمت در ارتش روسیه و نهادهای امنیتی را در کارنامه خود داشت- م) اعلام شده بود با آن دست به گریبان بود.

در سال 2000، شورای اطلاعات ملی ایالات متحده گزارش روندهای جهانی 2015 خود را گردآوری کرد، که در آن پیش بینی شده بود "در سال 2015، روسیه وارد یک رکود بی سابقه خواهد شد و به جاه طلبی های آن در صحنه جهانی پایان خواهد داد."

در این گزارش آمده است: «روسیه از نظر داخلی ضعیف باقی خواهد ماند و قادر نخواهد بود ائتلافی ایجاد کند که هژمونی آمریکا را نا متعادل کند». آمریکایی‌ها همچنین پیش بینی کردند که مقامات روسیه نمی‌توانند نیروهای مسلح خود را حفظ کنند و تنها بر قدرت هسته‌ای ضعیف شده خود تکیه خواهند کرد.

به نظر آنها، اوراسیا به عنوان یک اصطلاح جغرافیایی خالی از محتوا، جدا از زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تبدیل شود. تحلیلگران آمریکایی تأکید کردند که فدراسیون روسیه تنها دو امکان برای تأثیرگذاری بر جهان خواهد داشت: خام فروش نفت و گاز و استفاده از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل.

ناظران غربی در سال 2015 خاطرنشان کردند: «به نظر می‌رسد که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا موسوم به "سیا" هرگز به اندازه سازمان های اطلاعاتی روسیه اشتباه نکرده است.»

از همین دوران است که روسیه تحت رهبری ولادیمیر پوتین به بازیگری تأثیرگذار در صحنه جهانی تبدیل شد و بتدریج فدراسيون روسيه گفتگوهای برابر را به غرب پیشنهاد کرد.

مسکو موفق شد یک شبکه کامل از حامیان خود را ایجاد کند که از ونزوئلا تا سوریه امتداد دارد. این قدرت به روسیه اجازه داده تا خواست مردم کریمه برای پیوستن به روسیه پاسخ مثبت بدهد و بدون آسیب به اقتصادش وارد درگیری بزرگ سوریه شود.

اقتصاد از هم پاشیده روسیه در همین دوران ترمیم و حتی رشد آن آغاز شد و روسیه به یکی از پنج اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شد. تولید ناخالص داخلی از 209 به 2130 میلیارد دلار (بیش از 10 برابر!) و از نظر برابری قدرت خرید - 3 برابر افزایش یافت.

سطح زندگی روس ها نیز افزایش یافت. در روسیه حمایت های اجتماعی که پس از سقوط اتحاد شوروی لغو شده بود بار دیگر آغاز شد، بویژه در ارتباط با خانواده های دارای فرزند، که عملا موجب رشد جمعیت کشور شد. جمعیت روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی بشدت کاهش یافته بود.

 همین تغییرات موجب شد تا افسردگی اجتماعی جای خود را به احیای تولید بدهد. البته، این تحولات به آن سرعت و همواری که ما می‌خواهیم اتفاق نمی‌افتد. هنوز فساد و بوروکراسی در کشور گسترده است و شرایط سخت دهه 90 هنوز به طور کامل حذف نشده است، گرچه روند حذف آن آشکار است.

 هنوز رسوخ الگوهای غربی در فرهنگ عامه وجود دارد و خطر یک عملیات نظامی ویژه وجود دارد.

در همین دوران، مجتمع های نظامی- صنعتی احیا شده است، شرکت های روسی در شرایط مساوی با محصولات با فناوری پیشرفته قابل مقایسه با سایر کشورها فعالیت می کنند. روسیه رهبر بلامنازع جهان در انرژی هسته ای و فناوری های هسته ای شده است. روسیه از کشوری که بشدت به واردات مواد غذایی در دهه 90 وابسته شده بود، رهائی یافته و اکنون به بزرگترین صادرکننده غلات در جهان تبدیل شده است.

شهرهای روسیه در حال نوسازی هستند، زیرساخت های جمعی در حال مدرنیزه شدن و توسعه هستند و مسکو توسط سازمان ملل به عنوان بهترین کلان شهر در جهان برای زندگی از نظر توسعه زیرساخت ها و کیفیت زندگی شناخته شده است (در رتبه بندی جهانی کلان شهرها، مسکو در مقام سوم، پس از سنگاپور و تورنتو قرار گرفته  است). راههای ارتباطی کم کم در حال باز سازی اند و جاده های جدید ساخته می شوند.

روسیه توانایی خود را برای اجرای بازی های المپیک و جام جهانی نشان داد و رکورد زمان ساخت پل کریمه برای کارشناسان خارجی یک غافلگیری بود. روسیه وارد 10 کشور برتر دیجیتالی شدن مدیریت دولتی و ده کشور برتر در رتبه بندی کیفیت و دسترسی به اینترنت شده است.

طبیعی است که این امر به خودی خود به وجود نیامد، بلکه مستلزم تلاش و پشتکار رهبر کشور و رهبران آن بود. مبارزه با راهزنان زیرزمینی در قفقاز به قربانی های زیاد نیاز داشت؛ مبارزه با قبایل الیگارشی پیچیده و مداوم بود. خلاص شدن از شر بدهی خارجی به کشور اجازه داد نه تنها سیاست خارجی بلکه سیاست داخلی خود را بعنوان "الگو" به کشورهای دیگر توصیه کند. در همین دوره ذخایر ارزی انباشته شد (به ویژه ذخایر طلا از سال 2000 تا 2023 از 414 تن به 2340 تن افزایش یافت) که مقاومت در برابر ضربه بحران جهانی 2008 و سپس بسته های تحریمی را ممکن کرد.

رهبری روسیه با پرداخت بدهی های خود و رفع نیاز به وام های خارجی جدید، توانست سیاست خود را بدون در نظر گرفتن توصیه های صندوق بین المللی پول و شرکت ها و نهادهای مشابه که تابع غرب هستند تنظیم کند و این در حالی است که بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده که رسما هدف اصلی سیاست خارجی خود را جلوگیری از ظهور یک رقیب برای ایالات متحده، در سیمای کشور از هم پاشیده روسیه تعیین کرده بود، "سیاست مهار" را در برابر روسیه در پیش گرفت. حمایت از جدایی طلبان قفقاز در دستور کار غربی ها قرار گرفت. "خودورکوفسکی" در چارچوب سیاست مهار روسیه مورد حمایت قرار گرفت. همچنان که اپوزیسیون "لیبرال" روسیه مورد حمایت و تبلیغ قرار گرفت.

جلوگیری از هر گونه پیوند دوباره جمهوری های سابق اتحاد شوروی در کنار روسیه (هیلاری کلینتون مستقیماً در مورد آن صحبت کرد) با هدف محاصره روسیه با زنجیره ای از دولت های متخاصم شدت گرفت: "خانه‌ام را می‌سوزانم تا دود آن انبار همسایه‌ام (روسیه) را بگیرد."

برگ برنده آمریکا برای کنترل و محاصره روسیه و متلاشی کردن آن "اوکراین" شد که سرنوشت آن به خوبی نشان می دهد که مسیر ضد روسی آن به کجا انجامید.

امیدواری به دستیابی به سعادت کشور در صورت پیروی بی قید و شرط از سیاست های غرب منجر به نابودی کامل بخشهای اقتصادی بویژه بخش های فناوری پیشرفته، فروپاشی حوزه اجتماعی، تخریب زیرساخت ها و جمعیت کشور می شد.

اوکراینی‌ها به «بردگان جنگ» غرب تبدیل شدند و کسانی که این را نمی‌خواهند، مانند سگ‌های ولگرد، در خیابان‌ها گرفتار می‌شوند و به کشتارگاه فرستاده می‌شوند. سیاستمداران آمریکایی، مانند نازی های واقعی، به خود می بالند که بدون تلفات آمریکایی، با استفاده از "اوکراینی ها" با روسیه می جنگند. اما چنین استراتژی پلیدی موفقیتی به همراه نخواهد داشت، زیرا مردم ما قدرت خود را می شناسند. روسیه زنده خواهد ماند و پیروز خواهد شد و در این رویارویی به حرکت خود در مسیر پیشرفت و شکوفایی، همراه با مناطق جدید رهایی یافته از ظلم نازی ها در اوکراین ادامه خواهد داد.

در سخنرانی ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین به مناسبت روز پیروزی در جنگ بزرگ میهنی، خطوط مهمی در رابطه با نازیسم و ناسیونالیزم کور وجود داشت او گفت: "هر ایدئولوژی برتری خواهی،  طبیعتاً نفرت انگیز، جنایتکارانه و کشنده است. مانند اکثریت قریب به اتفاق مردم روی کره زمین، ما می خواهیم آینده صلح آمیز، آزاد و با ثبات جهانی را ببینیم."

پوتین در بیستمین نشست عمومی باشگاه بین المللی گفتگوی "والدای" نیز یادآور شد:

«بیست سال پیش، روسیه با غلبه بر سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، وارد مرحله جدیدی از توسعه خود شد. آمادگی روسیه برای تعامل سازنده با غرب و با هدف هدایت جهان بر اساس منافع ملی کشورها، درک نشد. هشدارهای مکرر ما مبنی بر اینکه هر رویکردی خلاف این منجر به افزایش خطر درگیری نظامی خواهد شد، مورد توجه قرار نگرفت و گستاخی غرب از حد گذشت و ایالات متحده آمریکا و ماهواره‌های آن مسیری را به سوی هژمونی نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی اخلاقی و ارزشی را در پیش گرفتند. از همان ابتدا برای ما روشن بود که تلاش آنها برای قدرت انحصار محکوم به شکست است. جهان آنقدر پیچیده و متنوع شده که نمی‌توان آن را تابع یک طرح و یک هژمونی کرد، حتی اگر تحت حمایت قدرت عظیم نظامی و اقتصادی باشد که طی قرن‌ها سیاست استعماری بوده است. تاریخ غرب اساساً تاریخچه ای از همین استراتژی بوده است. غرب به سادگی نمی تواند متوقف شود و قصد آن را هم ندارد. استدلال‌ها، نصیحت‌ها، دعوت‌ها و پیشنهادات ما به سادگی نادیده گرفته شد. ظاهراً مشکل منافع ژئوپلیتیکی و نگرش متکبرانه نسبت به دیگران و اعتماد به نفس است.»

امروزه غرب در تلاش است تا ساختارهای ژئوپلیتیکی مصنوعی را به جهان تحمیل کند. قالب‌های بلوک بندی در حال ایجاد است که در نمونه اروپائی آن با گسترش دائمی ناتو و همچنین در منطقه آسیا و اقیانوسیه و جنوب آسیا به وضوح دیده می‌شود. در این میان، رویکرد بلوک بندی، محدود کردن حقوق و آزادی‌های دولت‌ها و جلوگیری از توسعه آنها، سلب بخشی از حاکمیت و سپس تحمیل تصمیمات در اقتصاد به آنها، همانطور که اکنون در روابط بین آنها با کشورها شاهدیم محکوم به شکست است. معلوم نیست چه کسی به آنها چنین حقی را داده است.

مفهوم سیاست خارجی روسیه که در سال جاری تصویب شد کشور ما را بعنوان یک تمدن دولتی متمایز توصیف می کند که ویژگی های اصلی آن تنوع و خودکفایی است. وظیفه دشوار امروز حفظ وحدت دولت است که در طول قرن ها از آزمایشات سختی گذر کرده است. با این حال، مردم ما همیشه بر هر چالشی غلبه کرده‌اند، هرچند گاهی اوقات با هزینه‌های بسیار بالا. روسیه همیشه درس‌هایی آموخته و این درس هائی ‌با ارزش است.

امروز باید بدانیم که برای چه چیزی تلاش می کنیم، به چه چیزی می خواهیم برسیم. رئیس جمهور در اجلاس والدای تأکید کرد که چنین تفاهمی در روسیه وجود دارد: "ما می خواهیم در جهانی باز و به هم پیوسته زندگی کنیم که در آن هیچ کس هرگز سعی نکند موانع مصنوعی برای ارتباطات بین مردم ایجاد کند. ما می خواهیم تنوع جهان نه تنها حفظ شود، بلکه پایه و اساس توسعه جهانی شود. تحمیل به هر کشوری به کشور دیگر برای چگونه زندگی کردن باید فراموش شود. هیچ کس حق ندارد برای دیگران یا از طرف دیگران بر جهان حکومت کند. دنیای آینده دنیای تصمیمات جمعی است. ما طرفدار امنیت جهانی و صلح پایدار هستیم که بر اساس احترام به منافع همگان بنا شده باشد. از کشورهای بزرگ تا کشورهای کوچک. ما طرفدار عدالت برای همه هستیم. دوران استثمار گذشته است. ما طرفدار برابری هستیم، برای تفاوت در پتانسیل کشورهای مختلف. دیگر هیچ کس حاضر نیست منافع خود را به کسی و مهمتر از همه ثروتمندترها و قدرتمندترها وابسته کند.»

پوتین در سخنرانی والدای خود اصولی را که روسیه به آن پایبند است فهرست کرد و از همگان دعوت کرد تا در قبول آن شرکت کنند. روسیه به عنوان یکی از پایه‌های نظام جهانی، آماده تعامل سازنده با هر کسی است که برای صلح و رفاه تلاش ‌کند، در عین حال آماده مقابله سخت با هر متجاوز بالقوه یا بالفعل است.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 900  -  19 مهر 1402                                اشتراک گذاری:

بازگشت