نمایان شدن پایان فاجعه جنگ در یمن |
چهره نوین استعمار که با جنگ اول خلیج فارس در ۱۹۹۱ آغاز شد در یمن آشکارتر شد. بسیاری تصور میکردند با سقوط اتحاد شوروی، امپریالیسم شمشیر خونی خود را غلاف خواهد کرد، اما واشنگتن از همان آغاز حاکمیت ملی کشورهای خاورمیانه را مورد هدف قرار داد و کشورهایی که حاضر به تبعیت کامل از واشنگتن نشدند را از هم فروپاشاند. تغییر رژیم با ویرانی های گسترده، قتل عام های مکرر همراه با تجزیه کشورها از طریق قومیت های مذهبی و سپس هجوم انحصارات بین الملل برای بازسازی کشورهای ویران شده در دستور کار ایالات متحده و متحدان اروپائیش قرار گرفت. بهارعربی نه تنها نتوانست مانع از این دینامیسم ویرانگر شود بلکه مورد سوءاستفاده امپریالیسم هم واقع شد. با مرگ ملی گرایی عربی و فساد گسترده اخوان المسلمین که بیصبرانه بدنبال توافق با واشنگتن بود، خیزش ۲۰۱۱ به مصادره ایالات متحده ومتحدینش درآمد. جنگ ویرانگر یمن را باید در این محتوا ارزیابی کرد. ائتلاف نظامی به رهبری عربستان با حمایت اطلاعاتی، لجستیکی، دیپلماتیک امریکا به فقیرترین کشور خاورمیانه حمله کرد، بندرهای این کشور را محاصره کرد تا ۲۷ میلیون یمنی که بیش از هفتاد درصد مواد غذایی خود را از واردات تامین میکردند، به تبعیت کامل از قدرتهای خارجی وادارند. یمن با عظیم ترین فاجعه انسانی، وحشتناک ترین خشکسالی و گسترده ترین شیوع وبا در جهان، روبرو شد. همه این فجایع قابل پیشگیری پس از حمله نظامی به یمن رقم خورده است.
این فاجعه پس از سرنگونی جمهوری دمکراتیک خلق یمن آغاز شد. هنگامی که کمونیستها و سوسیالیستها در جنوب یمن با خروج بریتانیا از بندر عدن کنترل جنوب را بدست گرفتند ملی گراهای ناصری با نبردی سهمگین در شمال توانستند رژیم مورد حمایت عربستان را ساقط کنند. یمن اینگونه به دو کشور تقسیم شد. رقابت جنگ سرد باعث کمکهای فراوان شوروی و غرب به هر دو بخش یمن و در نتیجه رشد دو کشور و زیرساختهای آنها شد و یمن به لطف حواله های یک میلیون کارگر یمنی در عربستان راه شکوفایی را دنبال کرد. در جنوب با اصلاحات ارزی و آموزش مجانی همگانی و شکستن سدهای سنتی در جلوگیری از حضور زنان در اجتماع، زندگی بسیار خوبی برای مردم بوجود آمد تا اینکه در اواخر دهه ۸۰ فاجعه تیراندازی در کمیته مرکزی حزب حاکم در جنوب و نبرد قدرت دوگروه از دو قبیله متفاوت انفجار داخلی را باعث شد و با سقوط شوروی یمن واحد تحت رهبری علی عبدالله صالح رهبر بخش شمالی یمن شکل گرفت. صالح از رهبران ملی گرای شمال بود که از ۱۹۷۸ در قدرت بود. یمن متحد، جمهوری یمن خوانده شد و صنعا پایتخت این کشور اعلام شد. اما هنوز چند ماه از اتحاد یمن نگذشته بود که صالح با اعلام مخالفت با حمله امریکا به عراق، مورد غضب دولت بوش قرار گرفت. تنها یمن و کوبا در شورای امنیت سازمان ملل به قطعنامه حمله به عراق صدام حسین رای منفی دادند و همین کافی بود که امریکا فورا برنامه کمک ۷۰ میلیونی به یمن را لغو و عربستان سعودی با اخراج صدها هزار کارگر یمنی، صالح را بشدت مجازات کنند. سقوط اقتصاد یمن آغاز شد، چنانکه سرانه ملی یمن ظرف سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ اقتصاد این کشور بطور متوالی سقوط کرد و صالح ناچار به رویارویی با تجزیه طلبان جنوب شد که از سوی عربستان حمایت میشدند. احساسات مردم جنوب یمن که در جمهوری یمن سالها نادیده گرفته شده بودند مورد سوء استفاده عربستان برای ایجاد شورش های تجزیه طلبانه قرار گرفتند. صالح پس از سقوط اقتصادی دست بدامان صندوق بین المللی پول و بانک جهانی شد. توصیه های بانک جهانی نه تنها کمکی به اقتصاد یمن نکرد بلکه فشار زیادی را به مردم آن کشور وارد ساخت و صالح و همراهانش با در دست گرفتن قراردادهای کلان نان و آبدار، غرق در فساد شدند و یمن را به جایی رساندند که بدون دخالت مافیای صالح هیچ معامله اقتصادی در آنجا امکان پذیر نبود. حادثه ۱۱ سپتامبر دخالت نظامی امریکا در خاورمیانه را سرعت بخشید و فرصتی را برای عبدالله صالح در یمن پدید آورد تا با محکوم کردن القاعده از دولت جرج بوش تقاضای کمک کند. او در ازای کمک ۴۰۰ میلیون دلاری مجوز استقرار واحدهایی از نیروی ویژه ایالات متحده در یمن را صادر کرد و علاوه برآن پهبادهای مسلح امریکا مستقر در جیبوتی مواضع القاعده در یمن را بمباران کردند. با کم شدن فعالیت القاعده در یمن، علاقه بوش به یمن کمتر شد ولی صالح با بزرگ جلوه دادن تهدید القاعده در یمن توانست از کمک امریکا برخوردار بماند. او جنگ علیه تروریسم را بسوی حوثی ها در شمال سوق داد تا احتمال جنگ داخلی افزایش یابد. صالح که ۳۳ سال در یمن شمالی و سپس جمهوری یمن در قدرت بود به دیکتاتوری فاسد مبدل گشته بود و پسرش را آماده جانشینی میکرد. او با به تاخیر انداختن انتخابات سال ۲۰۰۹ و سپس تلاش برای تغییر قانون اساسی و انتخاب خودش برای دوره سوم ریاست جمهوری بر آتش زیر خاکستر جنگ داخلی در یمن بنزین پاشید و درست پس از سقوط بن علی در تونس، بهار عربی یمن رقم خورد و مردم در خیابانهای صنعا خواستار پایان حکومت صالح شدند. تظاهرات به سراسر کشور سرایت کرد و جمعیت جوان یمن رهبری جنبش را بدست گرفت. صالح در پاسخ، اصلاحیه های قانون اساسی را لغو و دولت وحدت ملی تشکیل داد. اما اقدامات او نوشداروی بعد از مرگ سهراب بود و با انتشار خبر سقوط مبارک در مصر بر سرعتِ اعتراضات در یمن افزوده شد. روز جمعه ۱۸ مارس ۲۰۱۳ به روی مردم آتش گشوده شد و ۲۴۵ نفر کشته و زخمی شدند. غرب از ترس شکست پروژه های بانک جهانی، از طریق شورای همکاری خلیج به صالح پیشنهاد مصونیت در قبال ترک ریاست جمهوری را داد که با پاسخ منفی صالح و سپس ترور ناکام وی روبرو شد. وقتی پیکر زخمی او را با هلیکوپتر به عربستان منتقل میکردند کسی باور نمیکرد او بزودی به دشمن قسم خورده عربستان تبدیل میشود. صالح ناچار شد در نوامبر ۲۰۱۳ در وضعیت جسمی ناسالمی قدرت را به معاونش "منصور هادی" واگذار کند. دولت هادی که از تکنوکراتهای فاسد تشکیل شده بود کاری جز اجرای دستورات صندوق بینالمللی پول نکرد و در اولین اقدام برای افزایش نرخ سوخت با مخالفت شدید مردم روبرو شد. صالح که از سوی غرب رها شده بود به حوثی ها که سالها با آنها جنگیده بود پناه برد و آنها متحدا توانستند بطور نسبی قدرت نیمه موفقی برای اداره کشور بوجود آورند. استان صعده در شمال یمن در مرز سعودی زادگاه شیعیان زیدی است که توسط پسران بدرالدین حوثی، محقق برجسته دینی رهبری میشد. آنها یک سوم جمعیت را تشکیل میدهند ولی ساختار دینی آنها، علیرغم اعتقاد به نیابت نوادگان پیامبر در حکومت کردن، بیشتر به سنی های سلفی شباهت دارد تا ارتدوکسهای نجف و قم. حوثی ها که در ساختار جمهوری دمکراتیک یمن حل شده بودند پس از اتحاد یمن احساس رها شدن و انزوا میکردند و همین امر باعث شورش آنها علیه صالح شده بود. صالح که خودش از زیدی ها بود به بخاطر کمک به رشد اهل تسنن در شهر داماج در قلب استان صعده مورد تنفر زیدی های شیعه بود. در سپتامبر۲۰۱۴ حوثی ها توانستند کنترل ساختمان های دولتی در پایتخت را بدست گیرند و منصور هادی با فرار به عدن از ریاض و ابوظبی تقاضای کمک نظامی کرد. عربستان و امارات با تشکیل ائتلافی از کشورهای عربی و آفریقایی برای نخستین بار در ۲۶ مارس ۲۰۱۵ برای جلوگیری از سقوط عدن بدست حوثی ها، دست به بمباران زدند. نقش جمهوری اسلامی در یمن از این مرحله به بعد برجسته شد. بدون دخالت عربستان یمن طی مدت کوتاهی بدست ائتلاف صالح و حوثی ها فتح شده بود. به همین خاطر بحران یمن بیشتر صحنه یک جنگ نیابتی است تا جنگ داخلی. حوثی ها با دریافت پول و آموزش نظامی از تهران و ریاض و متحدانش با دریافت کمک های مستقیم وغیر مستقیم از واشنگتن در برابر هم قرار گرفتند. سیاست مداخله جویانه نظامی عربستان تقریبا با قدرت گرفتن "محمد بن سلمان" شدت گرفت. دخالت نظامی عربستان و ائتلاف همراه عربستان نه تنها نتوانست قدرت را در یمن به دولت انتقالی هادی بازگرداند بلکه یمن را به باتلاقی از جنگهای داخلی تبدیل کرد که نتیجه ای جز قحطی و گرسنگی و فقر و بیماری با فجایع عظیم انسانی نداشته است. حوثی ها و متحدان داخلی اش نیز علیرغم کمک های مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی نتوانستند به فتوحات خود ادامه داده و قدرت دولتی را در یمن تصاحب کرده و آن را تثبیت کنند. طی چند سال جنگ مناطق جنوبی یمن از دست نیروهای صالح- حوثی خارج شد اما اعتراضات روزانه مردمی علیه نبود امکانات روزانه و حقوق های پرداخت نشده گسترش یافت. ریاض و متحدانش در حالیکه مدام درباره ارسال موشکهای ایرانی برای حوثی ها در حال انتشار اخبار اغراق آمیز بودند، خودشان بطرز شگفت انگیز در حال خرید سلاح از امریکا و اروپا برای جنگ در یمن بودند. یمن علاوه بر قحطی و وبا بطرز بیرحمانه ای مورد غارت نیروهای مداخله گر قرارگرفت و همزمان با آن اعتراضات و تظاهرات مردمی علیه اشغال نظامی کشور نیز بطور روزانه گسترش یافت. اکنون با تغییر سیاست ها در ریاض، آشتی ایران و عربستان و نقش آفرینی چین در کشورهای خلیج فارس، این امید که سرانجامی برای درد و رنج مردم یمن یافت شود تقویت شده است، بویژه با سفر هیات هایی از جانب حوثی ها به عربستان برای مذاکره با حاکمان آن کشور.
تلگرام راه توده:
|