گفتیم رویدادهای کنونی اکراین ریشه های تاریخی در تلاش پیگیر کشورهای
پیشرفته تر اروپای غربی از سده های هیجدهم و نوزدهم به بعد برای تقسیم
مستعمرات، تسلط بر اروپای شرقی، تجزیه روسیه و افزودن آن کشور به مستعمرات
خود دارد. در دوران پس از پایان جنگ جهانی اول که به کنفرانس صلح پاریس و
معاهده ورسای انجامید ادامه همان تلاش را در چارچوب تاریخی تازه می توان
مشاهده کرد یعنی در شرایطی که در روسیه انقلاب اکتبر پیروز شده و در قاره
آمریکا، ایالات متحده همچون قدرتی نوظهور سر براورده است و قصد تسلط بر
اروپا بعنوان گذرگاه تسلط بر جهان را دارد.
از کنفرانسی صلح پاریس و معاهده ورسای بعنوان مهمترین رویدادهای پس از جنگ
نام میبرند. کنفرانس پر سر و صدای پاریس که بسیاری تصور میکردند برای
برقراری صلح و عدالت جهانی برپا شده بدون شرکت نمایندگان شوروی و کشورهای
مغلوب جنگ برگزار شد و شاهد تلاشهای آشکار و نهان کشورهای پیروزمند برای
بهره گیری از آن بود.
تلاشهای آشکار پیروزمندان در تقسیم متصرفات آلمان در اقیانوس آرام و چین و
آفریقا از طرفی، و کوشش جدی فرانسه بخصوص برای جلوگیری از سر بر آوردن
دوباره آلمان و جبران خسارت، از طرف دیگر، بسیار مورد توجه قرار گرفته
است.
انگلستان و مذاکره کننده ارشد و اقتصاددان معروف آن جان مینارد کینز با
وجود اینکه برای اشغال متصرفات آلمان در رقابت با فرانسه بود، معتقد بود که
تضعیف اقتصادی آلمان موجب رکود اقتصادی خواهد شد و به این بهانه با آن
مخالفت میکردند.
آمریکا هم که با بیانیه چهارده ماده ای ویلسون در کنفرانس صلح پاریس شرکت
کرده بود نقش زاهد خوشدل و خسته از زیاده خواهی های دیگر پیروزمندان و در
آرزوی بهروزی انسانها را بازی میکرد هر چند در نهان با تقویت المان شرایط
را برای جنگ بعدی و تضعیف بیشتر اروپا آماده میکرد. در نهایت معاهده ورسای
را مجلس نمایندگان آمریکا تصویب نکرد و آمریکا دو سال پس از پایان جنگ
معاهده های جداگانه ای با بازندگان جنگ امضا کرد و صلح رسمی برقرار گردید.
البته "صلح جویی" آمریکا آنقدر نبود که از همراهی با مداخله نظامی انگلستان
و فرانسه در غرب و جنوب روسیه و اکراین کنونی برای سرکوب انقلاب اکتبر
خودداری کند. در حالیکه انگلستان بلند پروازی بیشتری نسبت به آمریکا و
فرانسه داشت و تصور میکرد با همراهی ارتش سفید روسیه خواهد توانست رویای
دیرین پروس و اتریش در تسلط بر اکراین و منابع معدنی و زمینهای کشاورزی پر
بار آنرا برای خود به واقعیت تبدیل کند.
از طرف دیگر جنگ جهانی اول را از جمله جنگی برای کنترل منابع نفتی نیز
توصیف میکنند. کنترل بخشی از امپراتوری روسیه از طریق تسلط بر نفت قفقاز
نیز جزو اهدافی بود که بعدا در جنگ دوم جهانی نیز دنبال شد. به این ترتیب
پایان جنگ جهانی اول پایان رنجهای مردم ساکن در امپراتوری روسیه و اکراین
نبود، مردمی که شاهد فجایعی بسیار در جنگ داخلی تا حد وقایعی نظیر اولین
بمباران شیمیایی مناطق مسکونی تاریخ توسط انگلستان بوده اند.
درست است که شدت و گستردگی درگیریها در اکراین بیش از دیگر مناطق درگیر در
جنگ داخلی روسیه انقلابی بود ولی برخلاف آنچه به تازگی گفته میشود بیشتر
رزمندگان ارتش سرخ در اکراین را ساکنان اکراین تشکیل میدادند. قبلاً هم
گفتیم جمهوری اکراین که کمی پس از انقلاب اکتبر در کیف تشکیل شد به سرعت
توسط هواداران پرشمارتر جمهوری بلشویکی خارکف در شهرهای مختلف به چالش
کشیده شد و بدون درگیریهای گسترده سقوط کرد و دولت آن به اتریش پناهنده شد
و متعاقب آن بود که آلمان و اتریش، قلمرو اکراین کنونی را به تصرف خود
درآوردند.
پس از پایان جنگ داخلی در روسیه و بدنبال دخالت فرانسه و شکست ارتش سرخ
قسمتهای زیادی از اکراین غربی همراه با گالیسیای شرقی مجددا در قلمرو کشور
و حکومت دوباره برقرار شده لهستان قرار گرفتند و از همین دوران است که
میتوان یک بار دیگر نقش آفرینی تاریخی تعصب و نفرت مذهبی را در رویدادهای
آن دوران لهستان و پس از حمله آلمان به شوروی مورد ارزیابی قرار داد.
می دانیم تغییر مذهب از ارتدکسی به کاتولیک تحت فشار و تشویق لهستان با
موفقیتهای بیشتری در اکراین غربی و به خصوص گالیسیای شرقی همراه بوده است.
در این میان دو نوع تغییر مذهب اتفاق افتاد زمینداران روسکی یا روتنی -
آنچنانکه توسط لهستانی یا لاتینی ها نامیده میشدند- پیروی از کلیسای
کاتولیک رم را برگزیدند و دهقانان گالیسیای شرقی و قسمتهای مجاور آن پیروی
از کلیسای کاتولیک روتنی را برگزیدند که در پی گردهمایی اواخر قرن شانزدهم
در برست اتحادیه کلیساهای کاتولیک یونانی را ایجادکردند و همچنانکه میدانید
شاخه اوکراینی این کلیسا بزرگترین آنها نیز میباشد.
تفاوت مهم دو کلیسای کاتولیک یونانی و لاتین در زبان مذهبی و سنتهاست. در
کلیسای کاتولیک روتنی زبان مذهبی همان اسلاو قدیمیست و کشیش های این کلیسا
ظاهری همانند کشیشهای کلیساهای دیگر ارتدکس دارند یعنی ریشهای بلند و
لباسهای مشابه و همچون آنها از حق ازدواج برخوردار میباشند. هر چند این
تشابه ظاهری با احساس نزدیکی بین هواداران و کشیشهای این دو کلیسا همراه
نیست و نفرت از ارتدکسها و اجبار آنها به گرویدن به آیین کاتولیک یونانی از
دیر باز تشویق شده است.
احساس نفرت از ارتدکسها در بین اکراینیهای کاتولیک و دامن زدن به آن یکی
از عوامل رواج فاشیسم در اکراین بوده است. تشابه کلیسای کاتولیک لاتینی و
روتنی همان تبعیت بی چون از پاپ و واتیکان است. همچنانکه پیشتر گفتیم در
رقابت بین لهستان و پروس و اتریش، واتیکان همراهی با پروس و آلمان را با
وجود پیوندهای قویتر تاریخی و مذهبی با اتریش و لهستان انتخاب کرد و با
شبکه کلیساهای کاتولیک یکی از نقش آفرینان اصلی تاریخ معاصر اکراین نیز
بوده است.
بررسی آرشیوهای واتیکان حتی برای رویدادهای چند سده پیش با دشواریهای
بیشتری نسبت به آرشیوهای کشورهای غربی روبروست. دسترسی به آرشیوهای کشورهای
غربی در مورد تاریخ معاصر نیز با دشواریهای بسیار به ويژه از آغاز سده
بیست و یکم روبرو بوده است و در برابر هر تلاشی بیرون از چهارچوب روایتهای
رسمی و همسان در باره تاریخ معاصر سنگ اندازی میشود.
تا آنجا که اطلاع داریم فقط یک تاریخ دان بنام Annie Lacroix Riz موفق به
بررسیهای منسجمی در آرشیوهای واتیکان در باره تاریخ معاصر اروپا و فاشیسم
گردیده است هر چند این بررسیها موجب آسیبهای جدی حرفه ای و بازنشستگی
اجباری از استادی دانشگاه و در نتیجه کاهش امکان پژوهش را برای این
تاریخنگار موجب گردید. آنچه قابل تامل است اینکه این کارشکنی ها از سه دهه
پیش و ظاهرا به درخواست انجمنهای مختلف اوکراینی آغاز شده است.
در هر حال نفرت و تعصب کاتولیکی تحت هدایت واتیکان و فاشیسم اروپایی نقش
بزرگی در تاریخ معاصر و دوران کنوني اکراین بازی کرده است. بسیاری از گفته
ها و رویکردهای کنونی در اوکراین را بایستی با توجه به چنین گذشته ای مورد
توجه قرار داد از جمله تصمیم اخیر زلنسکی در تغییر زمان اعیاد رسمی و مذهبی
اکراین و همزمان کردن آن با مسیحیت اروپای غربی که باجنگ و نفرت از سنت
روسی و در وافع ارتدکسی توجیه میشود.
این اقدام که مطمئنا با مخالفت بسیاری از ارتدکس های اکراین روبروست با
توجه به گریزان بودن بیشتر اوکراینی ها از جنگ و نیاز به بسیج هسته سخت
هواداران متعصب کاتولیک برای ادامه آن قابل درک است. بازتاب دیگر این گذشته
تاریخی را میتوان در رویکرد پاپ کنونی به رویدادهای اکراین جستجو کرد. پاپ
قبلی که بدلیل سوابق همکاری با فاشیستها و مواضع واپسگرایانه و طرفداری از
انکیزیسیون مورد اعتراض هایی بود جای خود را به پاپ کنونی داد که اکنون
مورد اعتراض فاشیستها و ملی گرایان افراطی اوکراینی ست. تاکید او را بر
وظیفه کاتولیکها برای ایجاد محبت در اکراین نیز بایستی در همین چهارچوب
دوری از نفرت پراکنی و خشونت معاصر کاتولیکها در اکراین مورد توجه قرار
داد. هر چند با توجه به ساختار تاریخی واتیکان به نظر میرسد که این رویکرد
بیشتر نه چرخشی تاریخی در واتیکان که پرانتزی در آن است و قضاوت قطعی در
این مورد را بایستی به آینده موکول کرد.
|