نگفتن بهتر از ناقص گفتن است دکتر م. گودرزی |
همیشه فصلِ انتخابات در امریکا با هجومِ گفتارها از افرادِ خاصی همچون "هانا آرنت" همراه است. راجع به آرنت وهم فکرانش بد نیست بدانید که آرنت نه تنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورها که با تورُمِ روشنفکرِ ایده آلیست روبرو هستند تبدیل به بُتی موردِ پرستش تبدیل شده! البته تورُمِ ایده های روشنفکری درجامعه نیز خود حاصلِ تورُمِ تحصیلاتِ کلاسیک و مدرک گرائی است. آرنت شهرتش را قطعا مدیونِ پتانسیلِ نهفته درجامعه آمریکاست. جامعه ای که غرق تحصیل در رشته های مختلف بوده و در هر رشته تمامیت خواهی نیز در حدِ اعلاست! بعنوانِ مثال پلیس یا پزشک، مهندس و...... بعد از شروع بکار باید در حدّ اعلا انجام وظیفه کند، که چنین نیز می کند! ازطرفی چنین قشرِ تحصیل کرده ای با دیدگاه لوله تفنگی(tunnelled vision) در محاصره رسانه های همسو با حاکمیت است. گرچه حقِ پرسش و اعتراض از وی سلب نشده! چرا بزرگنمائی آرنت ها در جامعهی مدعی دمکراسی ضروريست؟ تبلیغِ دیدگاه لوله تفنگی با اهرُمِ غرق شدن در انجامِ وظیفه و محاصره در گفتارها ی رسانه ای، راه های کنترلِ قشرِ پُر جمعیتِ تحصیل کرده، باسطحِ اقتصادی متوسط است. ازطرفی نه تنها این قشر، بلکه هرکسی که در این جوامع زندگی می کند بنامِ دموکراسی حق دارد تراوشاتِ ناشی از فرهیختگی تحصیلی وآ موزشی را که دیده نشر داده و در موردش به گفتگو بنشیند! در اینجاست که حضورِ آرنت ها بعنوانِ بازوی اصلی و تکمیل کنندهی محاصره رسانه ای ضرورت مطرح می شود.
--آرنت ها برای گفتن و ایجادِ چالش، حرف دارند، همانطور که فلاسفهی پیشین داشته اند! -- آرنت ها درد شناسند ومنشا ومنبعِ درد راهم خوب می شناسند! --آرنت ها، در مقایسه جوامع امروز با جوامعِ قدیمی تر، حرکتِ بطرفِ بی شکل شدن و اضمحلال را می بینند اما خود به تَشَکُل و تشکیلات اعتقاد ندارند و از اینجاست که درمان را گُمُ می کنند! و حاکمیت های مدعی دمکراسی، همین را می خواهند. از درد هرچه می خواهید بگوئید اما گفتار در موردِ راه های درمان را به ما بسپُارید!
-- آرنت ها چالههای (pitfalls) ذهنی در حد «سیاه چاله» دارند که آنچه غیرِ واقعیست را در آنها ذخیره می کنند. و همین ذخیره نا واقعیت ها، خزانهای غنی برای تعامل با مردم به حاکمیتِ مدعی دمکراسی تقدیم می کند! مثال ها : - آرنت ها، حاکمیت ها را به شکلِ توتالیترِ مطلق، دمکرات و لیبرال دسته بندی می کنند بی آنکه خصوصیاتِ ناشی از سنت و راه های رشد و بی راهه های پسرفت دراین جوامع در نظر گرفته شوند. -- آرنت ها اول فاشیزم ناقص شده را معرفی می کنند و بعد مکتبی خلق می کنند بنامِ استالینیزم! عجب اینجاست که این دو، را نه در مقابله با هم بلکه در کنارِ هم می بینند! عجبا فاشیزم با واقعیتِ نابود کردنِ۵۵ میلیون انسان در جنگِ جهانی دوم، هم ردیفِ کیشِ شخصیتِ استالین می شود! بله مردم جهان از کیشِ شخصیتِ استالین باخبر بوده اند اما، باعبورِ پی در پی نسل ها و فرو ریختنِ آوارِ فراموشی بر خاطره ها، مفری پیدا شده و می توان اختلالِ شخصیتِ یک رهبر را در کنار فاشیزم جا اندازی کرد! ابدا هم لازم نیست از میلیون ها کشتار بدنبال جنگ های تحمیلی ( ویتنام، افغانستان، عراق، جنگِ غزه با حدودِ چهل هزار کشته در طی ۸ ماه و امثالهم) کودتا ها( شیلی وامثالهم) حرفی پیش کشیده شود. - اینجاست که نگفتن در مقابلِ ناقص گفتن، امتیاز های فراوان خلق میکند. بنابر این معیارِ تشخیص درست از غلط را باید با آزمونِ آنچه واقعیست، سنجید!
تلگرام راه توده:
|