مبارزه زنان با حجاب اجباری از مرزبندی جنسیتی گذشته |
مسئله حجاب زنان و دخالتهای حکومتی در آن بتدریج به یکی از معضلهای حکومت تبدیل شد. از واکنشهایی که خود حکومت نسبت به مسئله حجاب نشان می دهد و تهدیدها و بگیر و ببندها، گذاشتن قوانین سفت و سخت هر روزه برای بازرسی درون ماشینها، حجاب بان کاشتن در ایستگاه های مترو، ارسال پیامکهای تهدید آمیز از سوی پلیس، و در اواخر دولت ابراهیم رئیسی توقیف اتومبیلها و جریمه رانندگان و صاحبان آنها، همه و همه نشان داد که خود حکومت در مورد مسئله حجاب زنان در وضعیت قرمز قرار دارد و خطر آن را برای نظام و آینده آن بیش از آن می بیند که بنظر می رسد. بخشی از مقاومتی هم که دربرابر حضور زنان در ورزشگاهها می شود برآمده از همین غفلت و وحشت است، چرا که می خواهند ورزشگاه را زنانه – مردانه و زنان را از مردها جدا کنند. وحشت از جمع شدن شماری زن در کنار همدیگر و تظاهرات و برداشتن روسری و غیره در شرایط خاص دل نگرانی مخالفان حضور زنان در ورزشگاههاست.
امروز شواهدی بیشمار وجود دارد که نشان می دهد حتی بخشی از زنان مذهبی و به اصطلاح محجبه نیز در لجاجت با حکومت به سمت بی حجابی گرایش پیدا کردهاند. نظیر همان حادثهای که در اواخر حکومت شاه روی داد و بسیاری از زنانی که بدون حجاب بودند برای نشان دادن مخالفت خود با رژیم به حجاب روی آورده بودند. نتیجه همه اینها این شده که در کنار سیاست بگیر و ببند و تهدید، چگونگی مقابله سیاسی با مسئله حجاب که بالقوه می تواند طومار اقتدار حکومت را در هم بپیچد و همراه خود بزرگترین عقب نشینیها را در همه عرصهها به آن تحمیل کند بحثهای جدی در گرفته است. بسیاری از سیاسیون و جامعه شناسان نسبت به پلیسی شدن مسئله حجاب هشدار داده و از دخالت پلیس در این امر و گشت ارشاد انتقاد می کنند. چادر سیاه از ترکیه در دوران قاجارها به ایران آمده و ما چیزی بنام چادر نداشتیم. حتی پلیس و فرماندهان نیروی انتظامی هم پذیرفته اند که آنها نا خواسته درگیر حجاب کرده و از وظیفه اصلی که تامین امنیت جامعه و مردم است باز داشته اند. زنان از یکسو پرخاشگر و افسرده و آماده خودکشی هستند، کارگر و سرپرست خانوارها زیر انواع فشارها قرار دارند و آماده عصیان هستند. مخالفت با حجاب حکومتی در دسترس ترین راه برای نمایش عصیان آنها شده است. در کنار زنانی که وارد بازار کار و مستقل شدهاند و حقوق خود را طلب می کنند، و همچنین زنانی که در عرصه ورزش و هنر و فرهنگ و ادبیات همپا و همدوش مردان عمل می کنند و برخوردهای تحقیرآمیز را نمی پذیرند ... همه اینها حتی اگر خود هم با حجاب مسئلهای نداشته باشند، برخوردهای پلیسی آنها را به واکنش وا می دارد و به مخالفت و مقاومت می کشاند و نگرانی ها از همینجا و تناقض و استیصال حکومتی هم در همینجاست. چگونه هم می شود زنان را ترساند و تهدید کرد و هم بیش از اینها آنها را تحقیر و تحریک نکرد؟ آن هم در جامعهای که نگرش آن نسبت به حجاب و حجاب اجباری معکوس نگاه حکومتی به آن است. جامعه آنقدر از طرف متولیان مذهب دروغ و آلودگی و فساد و نامردمی دیده که در همه بنیادهای مذهبی و اخلاقی حاکم شک کرده است. همه شواهد و پیش از همه، واکنشهای ضد و نقیض و هراس زده خود حکومت نشان می دهد که مسئله حجاب اجباری اگر به همین شکل ادامه یابد در پیوند با بحران اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و سیاست خارجی زودتر از آنچه گمان آن میرود کمر حکومت را خواهد شکست. چند سال پیش از جنبش اعتراضی 1401 یک جامعه شناس بنام "فیاض" درمصاحبه با مطبوعات داخل کشور گفت: ضرورت پایان دادن به پلیسی کردن حجاب و تبدیل آن به بحثی دانشگاهی راه حلی برای خطر شورش علیه حجاب اجباری است. هزاران آخوند و امام جمعه و مرجع تقلید و نظامی و سردار و آتش به اختیار هر کدام حکومت و پایتخت و شکارگاه اختصاصی خود را تشکیل دادهاند که یکی از عرصه های فعالیت و دخالت آنها در زندگی مردم همین حجاب اجباری است. به این ملوک الطوایفی باید خاتمه داد.
|