خوش خیالی های چپ روها در انقلاب 57 دکتر "سروش سهرابی" |
روشنفکری سیاسی در ایران از دوران مقارن مشروطه آغاز میشود. این روشنفکری از آنجا که فقط اقلیتی از مردم ایران امکان مشارکت در روندهای سیاسی را داشتند ویژگیهایی متفاوت با دورانهای بعد و بویژه پس از انقلاب ۵۷ دارد. در واقع انقلاب 57 آن نقطه عطفی بود که هم مفهوم روشنفکر و هم مفهوم سیاست را تغییر داد. در دوران پیش از انقلاب مشارکت در سیاست منحصر به هواداران گروههای سیاسی بود و "سیاسی" کسی محسوب میشد که عضو یا هوادار این یا آن حزب یا سازمان سیاسی باشد. روندهای طی شده در ایران بویژه پس از دهههای چهل و پنجاه خورشیدی و روند همپیوندی اجتماعی موجب شد که زندگی اکثریت مردم، در شهر و روستا، به چگونگی روابط اجتماعی و اقتصادی و به عبارتی به سیاست حکومتی، اوضاع اقتصادی و نحوه اداره جامعه وابسته شود. همین عامل بود که بتدریج رژیم شاه را با بحران سیاسی روبرو کرد که در ترکیب با بالا گرفتن بحران اقتصادی زمینههای بروز انقلاب 57 را فراهم آورد. انقلاب مفهوم انسان "سیاسی" را تغییر داد. "سیاسی" پس از انقلاب دیگر به معنای هوادار این یا آن گروه سیاسی نیست بلکه همه مردم ایران بنوعی سیاسی هستند. سیاست از دوران پس از انقلاب برای مردم ما فقط آرمان خواهی و نوعی تفنن یا پاسخ به یک نیاز معنوی یا مقطعی از عمر آنان نیست، جزیی از زندگی روزمره آنان است. زیرا امروز سیاست و برنامههای دولت و حکومت و نحوه اداره جامعه در لحظه لحظه زندگی مردم و تا دورترین نقاط ایران اثر میگذارد. این همان چیزی است که ما آن را "جامعه مدرن" و سیاست مدرن میدانیم یعنی جامعهای که مردم آن بناگزیر سیاسی هستند و سیاست مدرن بیان یک سلسله شعارها و آرمانهای به ظاهر مدرن و پیشرو نیست بلکه گستره روند دخالت مردم در سیاست است.
روشنفکری سیاسی پیشین و تمایز طلب ایران در شرایط پس از انقلاب این تغییر در مفهوم سیاسی بودن را درک نکرد و تا به امروز هم درک نکرده است. یعنی این را در نیافت که انقلاب ایران زایمان یک جامعه جدید و یک چرخش اجتماعی بود. برای روشنفکر سیاسی تمایز طلب سیاسی بودن همچنان به معنای هواداری از این یا آن گروه سیاسی بود. صحنه سیاسی برای انان تشکیل شده بود از صحنهیی که در آن گروههای سیاسی در آن در همکاری یا رقابت یا مخالفت با هم فضا و آینده سیاسی را میسازند. مردم و سیاسی شدن آنان در این تصور هیچ جایگاهی نداشت. همین دیدگاه است که مثلا به صدور دستورالعملهایی از نوع تحریم انتخابات منجر میشود. هنوز یک گروه سیاسی خارج کشور تصور میکند برای هوادارانش رهنمود صادرمی کند بدون انکه در نظر بگیرد آن تصمیمی که امروز در تهران گرفته میشود یا اینکه چه کسی رئیس جمهور باشد در دورترین روستاهای ایران نیز اثر خود را بر زندگی ساکنان آن میگذارد. انان چگونه میتوانند در انتخابات بی تفاوت بمانند یا آن را تحریم کنند در حالیکه زندگی آنان تحت تاثیر نتیجه انتخابات است؟ یک سلسله رسانههای خارج کشور همچنان این درک عقب مانده از سیاست را میکوشند تبلیغ کنند و عملا روشنفکری ایران را از اثرگذاری بر جامعه خود محروم کنند. برای این کار چه کسانی بهتر از آنان که خود همچنان در یک درک عقب مانده از سیاست باقی مانده اند؟ ضد تبلیغ علیه سیاست حزب توده ایران در برابر انقلاب 57 فقط برای آن نیست که در سال 58 چه گفت یا نگفت. برای آن درکی است که از سیاست و نقش روشنفکر باقی گذاشت. برای آن چیزیست که امروز میگوید و میکوشد روشنفکری سیاسی ایران را همراه با مردم و جامعه خود نگه دارد و اجازه ندهد که او را از مردم و سیاست واقعی جدا و منفعل کنند و مردم را نیز از حضور و امکان خدمت روشنفکران میهندوست محروم کنند.
چپ پیش و پس از انقلاب که در برابر سیاست حزب توده ایران قرارگرفتند و این تقابل را در سالهای خروج از کشور با خود به مهاجرت آورده اند تصور میکردند انان "خلق" را به حرکت درخواهند اورد و پیشاپیش انان جامعه یی نوین را برپا خواهند کرد. بعد از انقلاب 57 آنها قادر به بازشناسی آن خلقی که هر شب آن را به خواب میدیدند نبودند. در واقع آن خلقی که به میدان آمده بود نه یک خلق فانتزی که یک خلق واقعی بود.
درمورد روشنفکران و نیز رهبران گروههای ملی گرا نیز همین مشکل وجود داشت. آنان به مقایسه خود با رهبری انقلاب میپرداختند و در این مقایسه خود را از هر نظر شایسته تر از آیت الله خمینی برای رهبری انقلاب و کشور میدانستند. آنان با این تصور که اکثریت گروههای سیاسی را همراه خود دارند و بدون در نظر گرفتن مردم سیاسی شده به رقابت با آیت الله خمینی برای رهبری انقلاب و کشور برخاستند.
این رقابت و تقابل در شرایطی انجام میشد که حتی پیش از پیروزی انقلاب نیروهای راست رو به روی هم قرار دادن روشنفکران و تودههای مردم را برنامه ریزی میکردند. اقداماتی مثل حمله به گردهمآیی گروههای چپ و یا شکستن سنگ قبرهای شهدای جنبش چریکی نمونهای از این اقدامات بود که ساواک از یکسو و انجمن حجتیه و گروههای راست مذهبی از سوی دیگر در پشت آن قرار داشتند.
وقتی از چرخش اجتماعی در جریان انقلاب سخن میگوییم ورود جامعه جدید را به صحنه سیاسی و اجتماعی در نظر داریم که ما از آن به جامعه نوزاد تعبیر میکنیم. در این مرحله تفاوت گروههای سیاسی چپ در چگونگی جستجوی مخاطبین خود نیز جلوه گری میکرد. یعنی گروههایی از روشنفکران و نیز گروههای چریکی همچنان توده مردم را مخاطب خود قرار نمیدادند بلکه در پی اثرگذاری بر مخاطبان ویژه خود یعنی دانش آموزان و دانشجویان یعنی جوان ترین و کم تجربه ترین قشرهای جامعه بودند. در حالیکه حزب توده ایران اولا توده مردم را مخاطب خود قرار میداد و نه یک قشر و گروه خاص. و دوم در اندیشه تاثیر در انتخاب راهی بود که این جامعه نوزاد میبایستی در پیش بگیرد. تلگرام راه توده:
|