"بیگانه ای در کنار میرزا کوچک خان" جنگلی برخی انسان ها، در طول زندگی کوتاه و یا بلند خود، در مسیر رویداد و یا رویدادهائی قرار می گیرند که تاریخی است. حتی ممکن است در جریان این رویدادها جان خویش را از دست بدهند. "یان کولارژ" از جمله این افراد نادر است. او پس از انقلاب اکتبر وصل می شود به انقلاب گیلان و جنبش جنگل و در کنار میرزا کوچک خان قرار می گیرد. شرح دیدارها و ملاقات هایش با کوچک خان از فصول خواندنی خاطرات اوست که در کتابی با نام "بیگانه ای در کنار کوچک خان" به همت "رضا میرچی" به فارسی ترجمه و در ایران توسط انتشاراتی "نشر و پژوهش فرزان" منتشر شده است. کولارژ با حیدرعمواغلی از نزدیک آشنا می شود و در کنار وی نیز قرار میگیرد. دقایقی پیش از محاصره حیدر عمواغلی به قصد ترور او، که توطئه میرزا کوچک خان و همکاران وی بوده، با عمواغلی ملاقات داشته و از فاصله ای کم شاهد این اقدام ناجوانمردانه کوچک خان می شود! میرزا کوچک خان به طمع فتح شهر رشت با حکومت گیلان می جنگد و حیدرخان قربانی این خیال خام میرزا کوچک خان می شود، اما دزد سوم در کمین است. رضاخان که پله های قدرت را یکی پس از دیگری فتح می کرده و با رهنمود انگلیس ها و آلمان ها، در به جان هم انداختن حیدرخان و میرزا کوچک خان نقش داشته، پس از کشته شدن حیدرخان، جنبش جنگل را محاصره کرده و سرنوشت تلخ میرزا کوچک خان آغاز می شود. تراژدی بریده شدن سر کوچک خان! |
در روزهای انقلاب اکتبر 1917 روسیه، یک خبرنگار امریکائی بنام "جان رید" در مسکو شاهد 10 روز منجر به پیروزی انقلاب اکتبر شد و نخستین خبرنگاری بود که توانست با رهبر آن انقلاب "لنین" مصاحبه کند. او بعدها خاطرات خود را از انقلاب اکتبر منتشر کرد که ترجمه فارسی آن به همت زنده یاد "رحیم نامور" عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران و دبیر "خانه صلح" در کوران جنگ دوم جهانی ترجمه و منتشر و بارها نیز تجدید چاپ شد. آنچه را او به چشم دیده بود، روزهای انقلاب در مسکو بود. نویسنده بزرگ روس "شلُوخف" بعدها دو رمان بزرگ درباره انقلاب و سالهای پس از انقلاب روسیه نوشت با نام های "دُن آرام" و "زمین نوآباد" که این دو کتاب نیز در سالهای پیش از انقلاب ایران ترجمه و منتشر شد. اما، این همه آنچه که در انقلاب اکتبر گذشت نبود، زیرا بخش ناگفته این انقلاب که از درون آن جمهوری های متحد در اتحاد جماهیر شوروی در آمد را شامل نمی شد. یعنی قفقاز، آذربایجان، ارمنستان، قرقیزستان، ترکمنستان و... "یان کولارژ" که از سرزمین "چک" (بعدها جمهوری چک) برای تحصیل به سن پترزبورگ اعزام شده و دانشگاه نظامی را در رشته مهندسی نظامی به پایان برده و با درجه افسری مشغول خدمت در ارتش تزاری روسیه شده بود که انقلاب اکتبر در می گیرد. انقلاب اکتبر را از نزدیک می بیند و مدتی بعد به قفقاز اعزام می شود. آنچه او در قفقاز می بیند با آنچه که در مسکو و سن پترزبورگ دیده قابل مقایسه نیست. سقوط حکومت های فئودالی زیر فشار انقلابی که نسیم آن از مسکو به طرف قفقاز در حرکت بود و قتل عام هائی که ملیت های منطقه از یکدیگر می کنند، بی آن که این کشتارها ارتباطی به انقلاب اکتبر داشته باشد. آنچه او به چشم می بیند وحشتناک است. چنان که ابعاد آن را شاید بتوان با نسل کشی در افریقا و یا یوگسلاوی پس از جنگ سرد مقایسه کرد. پس از دیدن انقلاب اکتبر در مسکو و سن پترزبوگ، این رویداد دومی است که "یان کولارژ" ناخواسته در جریان آن قرار گرفته و به چشم خویش می بیند. اما این هنوز پایان سرنوشتی نیست که در مقابل پای او قرار می گیرد. او پس از برقراری حکومت شوراها در آذربایجان و قفقاز، همراه یک کشتی که از طرف حکومت جدید شوراها سلاح و مهمات نظامی برای جمهوری گیلان و جنبش کمونیستی گیلان حمل می کرده، از طریق دریای خزر وارد بندر انزلی می شود، اما پیش از رسیدن به ساحل در همین کشتی یک کودتا می شود. فرمانده کمونیست کشتی که سلاح ها را برای کمونیست های مستقر در رشت حمل می کرده در داخل کشتی توسط همکاران نظامی اش بازداشت می شود و آنها که وی را بازداشت کرده بودند سلاح ها را به جای آن که به کمونیست ها و "حیدر عمواغلی" در رشت برسانند، آنها را در اختیار میرزا کوچک خان جنگلی می گذارند. بدین ترتیب، "یان کولارژ" پس از انقلاب اکتبر وصل می شود به انقلاب گیلان و جنبش جنگل و در کنار میرزا کوچک خان قرار می گیرد. شرح دیدارها و ملاقات هایش با کوچک خان از فصول خواندنی خاطرات اوست. او سپس با حیدرعمواغلی از نزدیک آشنا می شود و در کنار وی نیز قرار میگیرد. روزی که حیدر عمواغلی با توطئه میرزا کوچک خان و همکاران او ترور می شود، دقایقی پیش از ترور با عمواغلی ملاقات داشته و از فاصله ای کم شاهد این ترور می شود! میرزا کوچک خان به طمع فتح شهر رشت با حکومت گیلان می جنگد و حیدرخان قربانی این خیال خام میرزا کوچک خان می شود، اما دزد سوم در کمین است. رضاخان که پله های قدرت را یکی پس از دیگری فتح می کرده و در به هم انداختن حیدرخان و میرزا کوچک خان نقش داشته، پس از کشته شدن حیدرخان و از هم پاشیدن جبهه کمونیست ها، جنبش جنگل را محاصره کرده و سرنوشت تلخ میرزا کوچک خان آغاز می شود. یان کولارژ شاهد این تراژدی نیز می شود. تراژدی مجروح شدن میرزا و بریده شدن سر او! بحث از قرار گرفتن عجیب برخی انسان ها در برخی حوادث تاریخی است. اما برخی انسان ها نیز، در جریان حوادث کوچکتری قرار می گیرند که آن نیز در تاریخ ماندنی است. از جمله سرنوشت یادداشت های یان کولارژ از آنچه در انقلاب اکتبر و انقلاب جنگ دیده بود. یان کولارژ سرانجام از گیلان خود را به عثمانی و از آنجا به آلمان و سپس به کشورش "چک" می رساند. خاطراتش را می نویسد و نزد همسرش می گذارد. سالها پس از در گذشت کولارژ، همسر او بصورتی کاملا اتفاقی در شهر "پراگ" پایتخت جمهوری چک در بازار آخر هفته شهر، که در آن مردم هر آنچه را لازم ندارند برای فروش (به شکل دستفروشی) به یک محوطه از پیش تعیین شده از سوی شهرداری شهر می آورند، با یک ایرانی آشنا می شود. نام این ایرانی "رضا میرچی" است که سالها در چکسلواکی زندگی کرده و زبان چکی می داند. با هم درباره ایران صحبت می کنند و همسر کولارژ می گوید که شوهرش در ایران بود و یادداشتهائی نیز در باره سالهای حضورش در ایران دارد اما او از این نوشته ها چیزی سر در نمی آورد. قرار دیداری در خانه همسر کولاژ می گذارند تا او دست نوشته ها را نشان میرچی بدهد. یادداشت های کولارژ، به این ترتیب از صندوق خانه در آمده و در اختیار "میرچی" قرار می گیرد. در ایران محمد خاتمی رئیس جمهور می شود و فضای سیاسی اندکی باز می شود. فصل پر شکوفه چاپ کتاب به همت عطا الله مهاجرانی که وزیر ارشاد او بود آغاز میشود. میرچی یادداشت های کولارژ را به فارسی ترجمه کرده و با عنوان "بیگانه ای در کنار کوچک خان" در1650 نسخه منتشر می کند. چه تعداد فروش رفت؟ نمی دانیم. هنوز در کتابفروشی های ایران هست؟ باز هم نمی دانیم. تنها میدانیم که یکبار دیگر نیز در ایران تجدید چاپ شد. کتاب 324 صفحه است به همراه شماری عکس از ژنرال های ارتش تزاری و کوچک خان جنگلی و شورای حکومتی گیلان! خلاصه کردن 324 صفحه در حد چند گزارشی کار آسانی نبود، بویژه که باید مهم ترین نکات تاریخی این خاطرات از قلم نمی افتاد. هم درباره نهضت جنگل و جمهوری گیلان و هم در باره وقایع قفقاز و کشتارهای دهشتناکی که کولاژ شاهد بوده است. بویژه برای آنها که تصور می کنند هیچ انقلابی باندازه انقلاب ایران همراه با کشتار و خیانت و جنگ و ترور، جنگ های محلی و منطقه ای و ... همراه نبوده است. به آنها توصیه می کنیم این گزارش مستند را با دقت بیشتر بخوانند! ما خلاصه گزارشی را که تهیه کرده ایم طی دو شماره در راه توده منتشر می کنیم.
تلگرام راه توده:
|