راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اهمیت انتشار

نامه های لاهوتی

و صدرالدین عینی

در ایران و تاجیکستان

ع. خیرخوواه

   

"نامه های ابوالقاسم لاهوتی و صدرالدین عینی" ۴۶ سال پس از انتشار آن در تاجیکستان سرانجام به خط فارسی برگردانده شده و با ۱۱ مقدمه توسط "انتشارات شیرازه ما" در تیرماه امسال در تهران منتشر شد. از  ۳۸۵ صفحه این اثر که به همت آقای محسن فرح بر، کارشناس سابق فرهنگی سفارت ایران در تاجیکستان، منتشر شده۱۰۰ صفحه آن به مقدمه های کتاب، ۱۲۰ صفحه به پیوست‌ها، گاهشمار و واژگان و عکس ها اختصاص دارد. بقیه آن یعنی حدود ۱۶۰ صفحه شامل ۹۱ نامه کوتاه و بلند است که لاهوتی و عینی بین سالهای ۱۹۲۷/۱۳۰۶ تا  ۱۳۳۲/۱۹۵۳ یعنی قریب ۲۵ سال با یکدیگر مبادله کرده‌اند. عینی در سال ۱۳۳۳ و لاهوتی در ۱۳۳۶ در گذشته‌اند.

در سال های اخیر توجه به صدرالدین عینی و آثار او در ایران با درک جایگاه او در ادبیات فارسی و تاجیک بناگاه افزایش یافته است. علاوه بر کتاب "یادداشت ها"ی عینی که در ۵ جلد به همت سعیدی سیرجانی در اوایل انقلاب در ایران منتشر شده است، رمان "غلامان" او که به زندگی سه نسل از مردم بخارا می پردازد، "مرگ سودخور"، "جلادان بخارا"، گزیده اثار عینی تحت عنوان "اخگر انقلاب" و "تاریخ امیران منغیتیه بخارا" از جمله آثار اوست که در سال‌های اخیر در ایران منتشر شده است. برخی می گویند که صادق هدایت در رمان "حاجی آقا" از "مرگ سودخور" عینی که در سال ۱۹۴۴ در تاشکند با آن اشنا شده بود الهام گرفته است. از روی اثار عینی چندین فیلم سینمایی در اتحاد شوروی ساخته شده است از جمله "داخوندا" به کارگردانی بوریس کیمیاگروف.(۱)

صدرالدین عینی از بزرگترین ادبا و شخصیت های سیاسی و فرهنگی تاجیک است. یکی از برادرانش پیش از انقلاب توسط امیربخارا کشته می شود. خودش در سال ۱۹۱۷ دستگیر و شلاق خورده، زندانی و سپس توسط بلشویک ها و سربازان انقلابی روس از زندان آزاد می شود. برادر دیگر او پس از انقلاب توسط باسمه‌چی‌های ضدانقلاب جان می‌بازد. صدرالدین عینی با آنکه هیچوقت عضو حزب کمونیست نبوده در دوران شوروی سه بار جایزه لنین و همچنین جایزه شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را دریافت می کند و بعنوان رئيس آکادمی علوم تاجیکستان و دوبار نماینده شورای عالی اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی انتخاب می گردد و تا پایان عمر در این سمت باقی می ماند.

درباره لاهوتی نیز می دانیم که پس از مبارزات و تحت تعقیب قرار گرفتن در ایران به اتحاد شوروی می گریزد و در آنجا به به رییس بخش اقلیتهای ملی دفتر آسیای مرکزی، معاون ناظر وزیر معارف خلق جمهوری خودمختار سوسیالیستی تاجیکستان، دبیر کمیساریای شهر سمرقند، عضویت هیئت تحریریه مجله رهبر دانش و از ۱۹۲۶میلادی اولین روزنامه تاجیکستان به نام "بیداری تاجیک" را منتشر میکند. لاهوتی در سال ۱۹۳۵  همراه با نویسندگان برجسته شوروی و چهر‌ه‌هایی چون ایلیا ارنبورگ، یاکوب کولاس، میخائل کولتسف، بوریس پاسترناک به نمایندگی از اتحاد جماهیر شوروی برای شرکت در "کنگره دفاع از تمدن" به پاریس می رود و در آنجا سخنرانی می کند.

تبلیغات سبک رسانه‌ای ایران و غرب که صدرالدین عینی را بدلیل عضویت در شورای عالی اتحاد شوروی و سه بار جایزه لنین روشنفکر حکومتی و لاهوتی را بدلیل مسئولیت‌های مهمی که داشت "آپاراتچیک" و مستبد معرفی می کرد چنانکه گفتیم با اشنایی ایرانیان با اثار و زندگی عینی رنگ باخت. در مورد لاهوتی نیز او یکی از محبوبترین شخصیت های تاجیکستان است چنانکه آقای فرح بر –تهیه‌کننده نامه‌ها- به خط فارسی در مقدمه کتاب می نویسد: "هر کس که به تاجیکستان می‌رود و در آن فضا قرار می گیرد از ابوالقاسم لاهوتی بسیار می‌شنود؛ انجمنهای علمی و فرهنگی که جای خود دارد، در کوچه، بازار، خیابان، شهر و روستا هم نام لاهوتی میدرخشد و به گوش میرسد. او محبوب قلب‌های تاجیک است نخستین تئاتر تاجیکستان که در اصلی ترین خیابان و بهترین جای شهر دوشنبه قرار دارد به نام لاهوتی است" (ص ۱۰)

 

چاپ اول این نامه ها در شهر دوشنبه به سال ۱۹۷۸ به همت بانو "خورشیده آتاخان اوا" در اتحاد شوروی منتشر شده یعنی ۴۶ سال لازم بوده تا این نامه ها از خط سیریلیک به خط فارسی برگردانده شود! و آثار مهم صدر الدین عینی در ایران اهمیت و جایگاه خود را بیابد. نحوه چاپ و انتشار کتاب "نامه ها" در ایران بنوبه خود دلیل این تاخیر را نشان می دهد. در واقع نامه های عینی و لاهوتی همچون ۲۵ مین عنوان در مجموعه "قفقاز و آسیای میانه" انتشارات شیرازه منتشر شده است. آثار این مجموعه زیر نظر دکتر کاوه بیات است و دارای ارزش متفاوت و معمولا متوسط و بیشتر پایین و تبلیغاتی است. کتاب هایی نظیر "خوارزم سرخ"، "بلشویک ها و نهضت جنگل"، "قفقاز در تاریخ معاصر"، "سقوط فرقه دموکرات آذربایجان"، "ایران در آتش، از حمله بلشویک ها به انزلی تا قرارداد ۱۹۲۱ ایران و شوروی"، "فرامین تاسیس، اداره و انحلال فرقه دموکرات اذربایجان" و ... از جمله این آثار کم مایه است که سمت و سوی آثار این بنگاه انتشاراتی را مشخص می کند. این سمت و سو عمدتا در چارچوب تاریخ سازی پس از دوران شوروی است که بویژه بنیاد وودرو ویلسون در امریکا تامین کننده هزینه آن در امریکا و بسیاری از کشورهای جهان از جمله برای برخی اثار ایرانی مانند "میلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوری سوسیالیستی شوروی ایران" نوشته خسرو شاکری بوده است.

 

البته این غیر از کتاب های محمد حسین خسرو پناه مانند "جمعیت فرهنگ رشت"، فرقه کمونیست ایران و سیدضیاالدین طباطبایی" و "فرقه عدالت ایران" که از این دست نیستند یا آثار و کوشش‌های ارزنده رحیم رئیس نیا مانند "اخرین سنگر آزادی"، "آذربایجان جز لاینفک ایران" و "خاطرات دکتر سلام الله جاوید" است که باید جداگانه به بررسی آنها پرداخت.

ناشر در معرفی کتاب نامه ها درچارچوب همان سمت و سویی که در بالا به آن اشاره شد و برای گرفتن "زهری" که از انتشار آثار صدرالدین عینی در ایران و جایگاه بلند لاهوتی در میان مردم تاجیکستان وجود دارد، چنین می نویسد:  

در نامه های ردّوبدل شده میان ابوالقاسم لاهوتی و صدرالدین عینی "گذشته از دوستیها و علائق ادبی آن دو، از وضعیت سیاسی شوروی در آن سالها نیز تصویری به دست میآید در کنار ترس و وحشت حاصل از یکه تازیهای استالین و امواج پی درپی تصفیه های سیاسی که قاب اصلی این تصویر را تشکیل میدهد ..."

کسی که متن نامه ها را بخواند تنها چیزی که نمی بیند آن چیزیست که مدیران این انتشارات بعنوان "ترس و وحشت" آن هم چون "قاب اصلی این تصویر" می خواهند به خورد خواننده بی اطلاع و غیرمنتقد بدهند.

آقای کاوه بیات در مقدمه خود به اینگونه مهمل گویی‌ها نمی افتد و می نویسد : "صدرالدین عینی در یکی از نامه هایش با اشاره به بزرگداشت رفیقان ترکمن برای کمینه که شاعر خلق ترکمن بوده است از همت این رفقا مینویسد که با آنکه تا پیش از انقلاب اکثراً - کوچروبودند. حیات کوچمن چیگی می گذرانیدند از تربیت پرتيه (حزب) لنین ستالین چنان فایده بردند که نام خود را به قطار ملت های متمدن در آورده توانستند اما تاجیکان که مدنیت چندین هزار ساله و ادبیات هزار ساله زنده دارند، بسیار سست می جنبند". ولی دکتر بیات نیز در مقدمه خود با اشاره به محتوای نامه ها می نویسد: "سخن از رشته تلاشهایی است که در یک دوره آشفته از تاریخ منطقه - دستخوش تحولات حاصل از همسویی دو گرایش نیرومند روس گرا و پانترک برای حفظ یک حداقل برجای مانده از جهان ایرانی صورت گرفت." اگرکسی با زندگی این دو استاد و مبارز ایرانی و تاجیک و جایگاه بلند سیاسی و ادبی آنها و دهها جایزه و نشان افتخار و عضویت در بالاترین ارگان های سیاسی و علمی اتحاد شوروی و تاجیکستان اشنا نباشد حتما تصور می کند که در دوران شوروی این دو تحت تعقیب و آزار قرار داشته‌اند و با دست خالی می‌خواسته اند حداقلی از جهان ایرانی را حفظ کنند! البته چنین وضعی در ایران دقیقا در همان دوران برای خود لاهوتی و حزب کمونیست ایران و دکتر ارانی و جمعیت پنجاه و سه نفر یا سندیکاهای کارگری در ایران روی داد ولی در اتحاد شوروی اینان در راس امور ادبی و فرهنگی قرار داشتند. نتیجه این کوشش "برای حفظ حداقل برجامانده از جهان ایرانی" این شد که در سال ۱۹۳۵ یعنی ۱۳۱۴ در سراسر شوروی از جمله تاجیکستان و فارس زبانان آن کشور دیگر بیسواد وجود نداشت و در ایران در همان زمان بالای هشتاد درصد بیسواد هنوز وجود داشت.

این درست است و از لابلای زندگی و نامه های لاهوتی و عینی دیده می شود که در نخستین سال های حکومت شوروی رقابت میان عناصر ازبک و تاجیک بطور جدی و از جمله بر سر تقسیم حدود جمهوری های بعدی ازبکستان و تاجیکستان وجود داشته است ولی این ربطی نه به روس ها دارد و نه به رهبری اتحاد شوروی. مثلا نمونه ای از این رقابت را می توان در کارشکنی برسر انتشار کتاب "نمونه ادبیات تاجیک" نوشته عینی دید که در سال ۱۹۲۶ مخالفان انتشار آن نزد نیکلای بوخارین که در آن زمان مسئولیتی در انتشارات فرهنگی داشته رفته و این شعر رودکی که :

میر ماه است و بخارا آسمان

 ماه سوی آسمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان  

سرو سوی بوستان آید همی ...

را بعنوان اینکه عینی خواستار بازگشت امیر بخارا و برقراری رژیم گذشته شده به بوخارین معرفی می کنند! و جلوی پخش آن را می گیرند. با اینحال کسی عینی را بابت این دسیسه مواخذه نمی کند و در سال ۱۹۳۴ در نخستین همایش نویسندگان اتحاد  شوروی در مسکو، صدرالدین عینی و تنی چند از شاگردانش نزد بوخارین رفته و اصل ماجرا را برای او باز می گویند که بوخارین اشتباه خود را پذیرفته و دستور چاپ دوباره کتاب را می دهد. (نامه ها صفحه ۷۹ و ۸۰) در همین همایش، ابوالقاسم لاهوتی در یک سخنرانی مفصل به دفاع از کتاب "نمونه ادبیات تاجیک" می پردازد و می گوید ما در اتحاد جماهیر شوروی کتابهای پوشکین تولستوی و تورگنیف و مانند اینها را که هرگز کمونیست نبوده اند چاپ میکنیم ولی در تاجیکستان ما کمونیستهای دو آتشه به میراث ادبی عظیم خود بی اعتناییم." (همانجا)

خود عینی نیز در نامه ای به لاهوتی به این موضوع اشاره می کند و می نویسد "شما می دانید کــه تنها کوشش شما و حمایت پارتیه (حزب کمونیست) و حکومت سویتی (شوروی) مرا از شر فيض‌الله خوجه و اکراموف‌ها نگاه داشته آمد. شما میدانید که اکراموف به نمونه ادبیات تاجیک چگونه هجوم کرده بود شما می دانید که اکرامـوف این مسئله را پیش بخارین گذاشته او را به میدان انداخته بود. (ص۱۳۹)

از همینجا دیده می شود که بخشی از فشارها و درگیری‌های دوران پسا شوروی حاصل رقابت‌ها و کینه‌های تاریخی برخاسته از سده‌ها نظام جهل و استثمار فئودالی و خانخانی گذشته بوده است که در واقع در اتحاد شوروی زمینه گسترش آن برچیده شد و تکامل بعدی خلق های ازبک و تاجیک و جایگاه ادبی و سیاسی شخصیت هایی نظیر لاهوتی و عینی در این تکامل نمودی از آن است. ولی مشکل اینجاست که آقای کاوه بیات که در اینجا سخن از فشار "ترک و روس" به هویت تاجیک ها می راند در جایی دیگر این رقابت ها را ساخته دست تاریخنگاری شوروی می نامد. مثلا در همان سطر اول از نخستین مقاله کتاب "خوارزم سرخ" چنین می خوانیم :

"مورخین شوروی در ریشه یابی زمینه های درگیری و مداخلات اولیه شوروی در جهان اسلام بر منازعات قومی ای تأکید دارند که تا پیش از تحدید و تفکیک قومی و ارضی امیرنشینهای بخارا و خیوه  ایالت ترکستان و پیدایش جمهوریهای شوروی آسیای میانه در سالهای  ۱۹۲۴-۲۵، مردمان آن حدود را به کام خود کشیده بود. ... این ازیابی حاصل تصورات کلیشه ای است که طراحان شوروی تحدید حدود ... ". ظاهرا آقای بیات خود نیز از این " تصورات کلیشه ای" بری نیست!

 

انچه درباره فضای "ترس و وحشت" در نامه ها گفته می شود مربوط به دوره کوتاه یکی دوماهه در زندگی صدرالدین عینی در سال ۱۹۳۷ است که رقبا و مخالفانش در تاجیکستان به دلایل رقابت های شخصی او را به "دشمن خلق" متهم می کنند و کوشش لاهوتی برای نجات وی از این اتهام است. براساس مقدمه های کتاب "نامه ها" گویا زندگی یا آزادی عینی بدلیل این اتهام ها در خطر قرار داشته و او به لاهوتی نامه می نویسد و لاهوتی به الکساندر فادایف و ولادیمیر استاوسکی(۲) دبیران وقت اتحادیه نویسندگان شوروی متوسل می شود و آنها با هم پیش استالین می روند و استالین می گوید عینی را میشناسد (در روایتی دیگر می گوید نمی شناسد). بعد به بریا تلفن زده می شود و او هم با گردانندگان وقت تاجیکستان تماس می گیرد و قضیه تمام می شود. در خود نامه‌ها مطلب به این شکل نیست. عینی البته بشدت نگران است که او را در برخی نشریات "دشمن خلق"‌ لقب داده اند و آن را برآمده از حسد و کینه مخالفان ادبی خود می داند و به لاهوتی متوسل می شود. لاهوتی نیز می‌گوید فورا نامه ای به رهبران اتحادیه نویسندگان نوشته و مسئله حل شده است. شاید هم لاهوتی نخواسته باشد در نامه نقش خود را بزرگ کند. به هر حال خبری از آن ماجراهای با آب و تاب شرح داده شده در اصل نامه‌های لاهوتی به عینی دیده نمی شود.

این ماجرا که مربوط به یک یا دو ماه از زندگی عینی در دوران شوروی است دستمایه پنج مقدمه در کتاب نامه ها شده است که مدام از دوران استالینی و تصفیه های استالینی سخن گفته اند که اتفاقا همین نمونه چنته خالی مقدمه نویسان، و این واقعیت را نشان میدهد که بخش زیادی از آنچه تصفیه استالینی گفته می شود نه آن ابعاد ادعایی را دارد و نه اینکه استالین از آن خبر دارد و نه رهبران اتحاد شوروی در مرکز آن هستند، بلکه حاصل رقابت های شخصی و فردی و مقدار زیادی خودبینی و کجروی است. (۳)

غیر از مقدمه بانو سیسیل (همسر لاهوتی) و کمال عینی (فرزند صدرالدین عینی) که با خاطرات خود تصویری زنده و ارزنده از روابط میان لاهوتی و عینی و آن دوران ترسیم کرده اند، بقیه مقدمه های کتاب ارزش چندانی ندارد و هدف آن بیشتر چنانکه گفتیم از عینی ادیب انقلابی و رئیس اکادمی علوم تاجیکستان و عضو شورای عالی اتحاد شوروی چهره یک مخالف زیر فشار را ساختن است.

 

باید گفت تصویری که از این نامه ها بدست می اید، برخلاف همه این حواشی، تصویر دو دوست و غمخوار و عاشق ادبیات فارسی است که با تمام وجود خود در عین حال عاشق اتحاد شوروی و کوشا برای بهروزی و ابادی بیشتر آن هستند. مضمون بیشتر نامه ها دلسوزی این دو دوست برای یکدیگر و خانواده هایشان در بیماری ها و شرایط سخت و هنوز عقب مانده دوران پیش از جنگ است.

از متن نامه ها دیده می شود که هم لاهوتی و هم عینی، با وجود جایگاهی که دارند، مثل همه مردم آن دوران زندگی می کنند و با مشکلات مختلف و از جمله مالی روبرو هستند و عمدتا از حق تالیف آثار خود زندگی می کنند. بویژه عینی که چند جا به طنز می گوید از شرایط تنگدستی با دریافت حق التالیف اثارش به قارون تبدیل شده است! بخشی از این نامه ها به درخواست های لاهوتی برای داشتن ارزیابی صدرالدین عینی از پاره ای اشعارش است، اشعاری که شماری از آنها به گفته عینی در زیبایی کم مانند هستند.

آنچه در لابلای این نامه ها دیده می شود و باید بدنبال آن گشت، برخلاف بیهوده گویی های ناشر کتاب، این شور و عشق سازندگی دنیای نوین با همه موانع و اشتباهات و با همه فداکاریهاست.

نمونه ای از این کجروی‌ها در یک جامعه عقب مانده، گله صدرالدین عینی از برخی افراد کم سواد است که مثلا تفاوت "ماتریالیسم" با "ماتریالیست"‌ را نمی دانند و به آثار او ایراد می گیرند که مطالب او قابل فهم نیست! : "اکنون نمیدانم که من با این رهبران زبان تاجیک چه کار کنم. این‌ها زبان ادبی کلاسیکی را ندانند و زبان زنده خلقی را ندانند و مجبور - کنند که چیزی نویس که من فهمم." یا لاهوتی در جای دیگر می گوید : "من حتی به کسانی که تماماً و از ته دل با سوسیالیزم صمیمی نبودند، اما اگر علم و قوه ادبی آنها ممکن بود به جامعۀ شورایی، منفعت رسد، همراهی می کردم و پشیمان هم نیستم (ص ۱۶۸)

به یک نمونه دیگر از لابلای این نامه ها اشاره می کنیم :

حبیب یوسفی یوسفی شاعر و نویسنده جوان تاجیک در مقاله ای درباره شعر غنایی لاهوتی چنین نوشته بود "وقتی که ما با اثرهای جهان شمول استاد لاهوتی فخر میکنیم یک قسم اثرهای آخرین او را هم از نظر دور برتافته نمیتوانیم که در این اثرها آن سرایندۀ بلند آواز حیات نو به قله های بلند رساننده ... در قفس لیریکهٔ "صافی" بدبینانه و به جوانان امروزه ما بیگانه میماند. وقتی که ما سطرهای

خورشید من کجایی سرد است خانه من

دور از رخت سرای درد است خانه من

را میخوانیم در حیرت میمانیم که آیا آنها را هم همان طبع آتش بار و سراینده:

نوشم به شادمانی این دم شراب سرخ

 کز شرق انقلاب دمد آفتاب سرخ

 ایجاد کرده است؟"

و لاهوتی با اشاره به این نقد در یکی از نامه هایش به عینی می نویسد :

"نویسنده و شاعر جوان ما یوسفی در مقاله خودش (در تاجیکستان سرخ ۱۹ اوکتبر) لیریکه مرا مخالف اخلاق جوانان ساوتی {شوروی} معرفی کرده است چراکه در آن از عشق سخن میرود". و ادامه می دهد غزلی را برای عینی می فرستد که "در آن نه سامالیوت {هواپیما} نه توپ، نه تانک، حتی یک چاقو هم نیست. اما در آن دل هست، عشق هست که برای طیاره چیان ساوتی {شوروی}، توپچیان، تانکیستها و همه مدافعان اوکتـبر کبیر داشتنشان واجب است و آنها را دارند."

و حق با لاهوتی بود. حبیب یوسفی خود پس از  جنگ میهنی به جبهه رفت و در اخرین روزهای جنگ در سال ۱۹۴۵ در جبهه لهستان در سن ۲۹ سالگی جان باخت.

در پایان یکی از همین اشعار عاشقانه و لیریک لاهوتی را از لابلای نامه های او نقل می‌کنیم:

 

جز عشق، جهان هنر ندارد

یا دل هنر دگر ندارد

یا موسم صبر من خزان شد

یا نخل امید بر ندارد

یا بر رخ من نمی شود باز

یا قلعه بخت در ندارد

یا تیر تو بگذرد نهانی

یا سینه ی دل سپر ندارد

یا عشق خط امان به او داد

یا دل زبلا حذر ندارد

یا چشم تو با دلم رفیق است

یا شیر سیه خطر ندارد

یا با دل خسته مهربان باش

یا جان بستان، ضرر ندارد

 -----------------------------------------------------------

۱- بوریس کیمیاگروف فیلمساز نامدار تاجیک و شاگرد سرگئی ایزنشتاین. از وی فیلم هایی چون داخوندا، افسانه رستم، رستم و سهراب، داستان سیاوش، رودکی، حسن ارابه کش، کاوه اهنگر به زبان فارسی تاجیکی و روسی به یادگار مانده اس

۲-الکساندر فادایف نویسنده برجسته شوروی و از دبیران اتحادیه نویسندگان شوروی است. اثر او بنام "شکست" را زنده یاد رضا شلتوکی به فارسی ترجمه کرده است. ولادیمیر استافسکی نیز از دبیران اتحادیه نویسندگان شوروی بود که در غرب او را بعنوان "حامی سرسخت رئالیسم سوسیالیستی و سرکوبگر نویسندگان مستقل" معرفی می کنند. او کسی است که بیشترین نقش را در دفاع از صدرالدین عینی داشته است. استافسکی متولد ۱۹۰۰ بود و در سال ۱۹۴۳ در جبهه جنگ میهنی جان باخت.

۳- برای ارزیابی دوران استالین نگاه کنید به کتاب :

"خروشچف دروغ گفت : بررسی سخنرانی محرمانه خروشچف عليه استالين" نوشته تاریخنگار آمریکایی "گرور فر" برگردان بهمن تقی زاده، نشر هنوز

همچنین : "استالین" نوشته دومینیک لوسورودو، ترجمه خ. طهوری

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 952   -  28 آذر 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت