سرمقاله 958 46 سال مقاومت حکومتی در برابر اهداف انقلاب 57 |
۲۲ بهمن امسال ۴۶ سال از انقلاب ۵۷ گذشت. این انقلاب که با اهداف استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی آغاز شد، در مسیر طولانی خود فراز و نشیب های بسیار را طی کرد و در تقابل های داخلی و خارجی و در روندی از بی تدبیری ها، انحصار طلبی ها، خیانت ها و جنایتها اکنون در شرایطی قرار گرفته که بخش بزرگی از مردم از اوضاع کشور ناراضی هستند. همان عوامل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و نارضایتی هایی که موجب فراهم شدن شرایط انقلاب ۵۷ شدند، اکنون نیز به شکلی دیگر در حال جمع شدن هستند، در شرایطی که اوضاع و احوال بین المللی هم بسود و هم به زیان ایران و بقای آن در حال تغییر و تحولات سریع است. از نظر سیاسی زمینه های انقلاب ۵۷ ریشه در دیکتاتوری فردی و بسته شدن فضای سیاسی داشت. از کودتای ۲۸ مرداد به بعد که با سرکوب و اعدام توده ای ها و خانه نشین کردن ملیون همراه بود، هر چه به دهه ۵۰ نزدیکتر شدیم دیکتاتوری فردی بیشتر و فضای سیاسی بسته تر شد. غیر از دوران کوتاه آغاز دهه چهل که فضایی برای حضور ملیون در سیاست و دولت فراهم شد، بدنبال به اصطلاح انقلاب سفید شاه و ملت، این فضا تنگ تر شد تا در دهه ۵۰ به عصیان جوانان سلاح بدست انجامید که خود موجب تشدید واکنش حکومت و فضای اختناق شد. هنوز در آغاز این دهه سخنی از رفتن سلطنت یا حتی شاه در میان نبود و نمی توانست باشد. "جبهه واحد ضد دیکتاتوری" پیشنهادی حزب توده ایران بازتابی از این واقعیت بود که نه تنها در میان مخالفان سلطنت، بلکه حتی در میان هواداران آن و طرفداران شاه نیز کسانی بودند که ادامه دیکتاتوری را خطرناک می دانستند و می توانستند درون چنین جبهه گسترده ای قرار گیرند و به باز شدن فضای سیاسی و نجات کشور کمک کنند. انتشار خاطرات کارگزاران دوران پهلوی در سال های اخیر نشان داد که این نگاه کاملا درست بود و بخش زیادی از دست اندرکاران اقتصادی و سیاسی کشور نگران ادامه دیکتاتوری و تصمیم گیری های فردی شاه و دخالت وی در همه امور کشور بودند و فروپاشی رژیم را پیشبینی کرده و بتدریج ناامید از امکان اصلاحات از مقام های خود کناره گیری کرده یا برکنار شده بودند. دیکتاتوری فردی و عدم توجه به نظر کارشناسان موجب تشدید نابسامانی های اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور نیز شده بود. نابسامانی هایی که با اصلاحات ارضی زمینه های گسترش آن بوجود آمده بود و در دهه پنجاه با افزایش ناگهانی بهای نفت تشدید شد. اصلاحات ارضی وضع روستاهای ایران را به هم ریخت و به مهاجرت گسترده به شهرهایی انجامید که ظرفیت پذیرش و کار تولیدی برای این مهاجران را نداشتند. با افزیش درآمد نفت و با وجود هشدارهای کارشناسان و کارگزاران کشور، شاه برنامه های بلندپروازانه و ویرانگری را آغاز کرد و بدون توجه به توسعه زیرساخت های عقب مانده کشور بدنبال اقدامات نمایشی رفت که همگی به شکستی سنگین انجامید. تا جایی که خود شاه در سال ۱۳۵۵ و پس از روشن شدن پیامدهای مخرب بازی با پول نفت در مصاحبه ای گفت: "اگر پولی اضافه بیاید دیگر آن را آتش نخواهیم زد." (کیهان سوم ابان ۱۳۵۵) بدینسان ثروتی که می توانست صرف توسعه کشور شود به باد رفت و انبوهی از مردم ناراضی را بوجود آورد که درگیر فقر، سوء تغذیه، بحران مسکن و اشتغال بودند. سرانجام جرقه انقلاب ۵۷ با تظاهرات و مقابله مردم در محله فقیر نشین "خاک سفید" تهران زده شد، مردمی که دربرابر مامورانی که برای خراب کردن خانه های آنان گسیل شده بودند ایستادگی می کردند. به همه اینها وابستگی رژیم به غرب و بویژه آمریکا و پذیرش نقش پایگاه جاسوسی علیه اتحاد شوروی و ژاندارمی آن در خلیج فارس و منطقه نیز افزوده شده بود. مشکل در اینجا نیز بود که هزینه این جاسوسی و ژاندارمی باید از بودجه و درآمد نفت و از جیب ملت ایران پرداخته می شد، چنانکه در خاطرات برخی از کارگزاران حکومت در همان زمان نیز آمده است که اعتراض می کنند اگر آمریکا دنبال ژاندارمی در منطقه می گردد چرا ایران و مردم ما باید هزینه آن را بپردازند. در مجموع مردم و جامعه خود را در برابر غرب تحقیر شده احساس می کرد و این با غرور ملی ایرانی که خود را دارای یک تمدن کهن و تاریخی مسلط می دانست و حتی با ادعاهای شاه درباره تمدن ۲۵۰۰ ساله ای که سعی می کرد خود را وارث آن معرفی کند در تضاد بود. شاه تصور می کرد با دامن زدن به ملی گرایی شاهنشاهی پایه های سلطنت خود را تقویت می کند ولی برعکس با پذیرش وابستگی و دست نشاندگی غرب احساس تحقیر در میان مردم حکومتی را بوجود آورد که ضد واقعیت تمدن کهن ایرانی بود و زمینه های فروپاشی سلطنت خود را فراهم می کرد. همه این عوامل که در اینجا بسیار کوتاه بدان اشاره کردیم زمینه های فروپاشی نظام تصمیم گیری و گسترش جنبش نارضایتی مردم و در نتیجه امکان انقلاب ۵۷ را بوجود آورد. با فردی شدن حکومت و تصمیم گیری ها و کنار گذاشتن کارشناسان و کارگزاران آگاه، مستقل و دلسوز در انجام اصلاحات بموقع نیز تاخیر شد. از لحظه ای ببعد که مبدا آن را می توان کشتار شهریور ۵۷ در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران دانست، امکان انجام اصلاحات در جهت حفظ سلطنت شاه برای همیشه از میان رفت، و برعکس "انقلاب" از یک امکان به یک ضرورت و در نهایت به یک ناگزیری تبدیل شد. این مرور برای امروز ما نیز که نابسامانی اوضاع اقتصادی و نارضایتی مردم رو به افزایش است بدون درس و تجربه اندوزی نیست. بی آنکه بخواهیم یا بتوان نقش عوامل خارجی و جهان غرب و بویژه آمریکا را که یک ایران تجزیه شده و یک حکومت دست نشانده را می طلبند در ایجاد بحران و نابسامانی ها نادیده بگیریم، واقعیت این است که حتی پررنگ شدن نقش عوامل خارجی در بحران اقتصادی و اجتماعی کنونی خود تا اندازه زیادی برآمده از عوامل داخلی و سلطه ارتجاع مذهبی و سرمایه داری تجاری بر سیاست های کشور و حکومت است. ارتجاع مذهبی با خودی و غیرخودی کردن مردم که بتدریج به داخل حکومت و حاشیه حکومت هم کشیده شده (و ادامه حصر امثال میرحسین موسوی نمادی از آن است) همان نقشی را امروز بازی می کند که دیکتاتوری فردی شاه در زمان خود داشت. جمهوری اسلامی امروز را، در مجموع خود و به این دلیل که هنوز زیر فشار اهداف انقلاب 57 است نمی توان شبیه دیکتاتوری دوران شاه دانست و به همین دلیل ثبات و امکان انطباق بیشتری نسبت به حکومت شاه دارد. ولی سلطه ارتجاع مذهبی عملا مانع از بهره گیری از همه فرصت ها و امکان ها و استفاده از نظر کارشناسان و مشارکت مردم در اداره کشور و مقابله با بحران ها شده است. به همین شکل سپردن سرنوشت کشور و اموال عمومی و وظایف دولتی در زمینه آموزش و پرورش و بهداشت و مسکن و حمل و نقل بدست بانک های خصوصی و سرمایه داری تجاری متحد غرب همان دوگانگی را ایجاد کرده که زمانی شاه آن را ایجاد کرد. ادعای وارث یک تمدن ۲۵۰۰ ساله بودن و پذیرش دست نشاندگی غرب شاه، همانند ادعای مبارزه با غرب حکومت و سپردن سرنوشت مردم بدست سرمایه داری تجاری و مالی متحد غرب و خروج سرمایه به سمت اروپا و امریکا و حساب های بانکی و حضور خانواده و فرزندان حکومتیان در غرب است. هرقدر در پایان دادن به سلطه ارتجاع مذهبی تاخیر شود، دربرابر جمع کردن بساط بانک های خصوصی و صادرکنندگان مواد خام و سرمایه داری تجاری کشور مقاومت شود، از اتحادهای جهانی با کشورهایی که دربرابر سلطه غرب ایستاده اند غفلت شود، امکان نجات کشور از طریق اصلاحات سیاسی، اقتصادی یا حتی با یک حرکت نظامی نیز ضعیف تر می شود. در نتیجه زمانی خواهد رسید که اصلاحات ناممکن و فروپاشی برعکس ناگزیر می شود. ضرورت تحول فوری در اوضاع کشور برخاسته از این واقعیت در شرایط یک جهان در حال گذار و تغییرات سریع است.
تلگرام راه توده:
|