راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله

آیا دفاع از انقلاب 57

درجا زدن در گذشته است؟

     

این سئوال بی جائی نیست، وقتی از ما می پرسند که شما پس از چهار دهه چرا هنوز از انقلابی که در سال 57 روی داد و حاصل آن جمهوری اسلامی و حاکمیتی است که مردم پشت به آن کرده اند دفاع می کنید؟

این سئوال بویژه از سوی دو نسل پس از انقلاب 57، با نفی آن انقلاب و حتی در انتقاد از سرنگونی رژیم شاه با سئوال دیگری همراه است و آن سئوال اینست که چرا نسل انقلاب بجای انقلاب و سرنگونی رژیم شاه، سعی نکرد آن رژیم را ناچار به اصلاحات و یا بقولی "رفرم" کند؟

این سئوالات دو نسل پس از انقلاب را، برخی از بازماندگان انقلاب 57 نیز مطرح می کنند. چه مذهبی و چه غیر مذهبی. چه چپ و چه غیر چپ.

ما سعی می کنیم به این سئوالات اینگونه پاسخ بدهیم:

1- دفاع از انقلاب 57 و آرمان ها، شعارها و اهداف آن انقلاب همچنان مطرح است، زیرا امروز قریب 80 در صد آن آرمان  ها و اهداف در دستور جنبش تحول خواهی است که اکنون در سراسر کشور جریان دارد. تلاش ما اینست که جنبش کنونی را با جنبش سالهای 56 و 57 که منجر به انقلاب شد آشتی بدهیم و از آن مهم تر، به نسل کنونی نشان بدهیم که انقلاب 57 آرمان ها و اهدافی داشت که امروز هم مطرح است و نسل انقلاب درست در همان مقطعی قرار گرفته بود که نسل کنونی قرار گرفته است. بنابراین، دفاع از انقلاب 57 به نوعی دفاع از جنبش تحول خواهی کنونی است.

2- جمهوری اسلامی که پس از انقلاب حاکم شد، گام به گام در مسیری انحرافی قرار گرفت تا به نقطه امروزی رسید. در طی شدن این مسیر نیروهای مرتجع مذهبی، بازماندگان رژیم گذشته، توطئه های جهانی علیه اهداف انقلاب، چپ روی های نیروهای مذهبی و غیر مذهبی، ترورها، انفجارها، اعدام ها، جنگ 8 ساله با عراق و دهها و دهها رویداد دیگر نقش داشتند که برای تحلیل جمهوری اسلامی کنونی، باید از آن ها آگاه بود. شک نیست که سهم اصلی در انحراف از اهداف انقلاب و رسیدن جمهوری اسلامی به شرایط کنونی را حاکمیت طی 4 دهه گذشته داشته است.

3- رژیم شاه، بویژه پس از کودتای 28 مرداد و از دهه 1340 در مسیری گام گذاشت اصلاح ناپذیر. بویژه در دهه 1350. آن رژیم چند فرصت رفرم و اصلاحات را از دست داد و استبداد و خودکامگی و سرکوب و زندان و اعدام های سیاسی را پیش گرفت و نشان داد که اهل اصلاحات نیست و اساسا به اصلاحات نمی اندیشد. حتی انتقادهای بسیار نرم درون حکومتی ها مانند امثال "ابتهاج" بنیانگذار پاکدست و مدیر لایق سازمان برنامه و یا علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد و سپس رئیس دانشگاه تهران را هم تاب نیآورد و این منتقدان را هم یا خانه نشین و یا زندانی و حتی در چند نمونه سر به نیست کرد. حتی نظامیانی را بر نتابید که خیرخواهانه می خواستند استقلال نظر خود را داشته باشند و نسبت به تمرکز تام و تمام قدرت در دست شاه موافق نبودند. ارتشبد هدایت، ارتشبد آریانا، ارتشبد جم، ارتشبد حجازی و سپهد رزم آرا از جمله نمونه های این نظامیان عالیرتبه ای بودند که شاه امثال ارتشبد قره باقی را جانشین آنها کرد. آن رژیم حتی "علی امینی" را که به زور و فشار امریکا به شاه، نخست وزیر شد تا برخی اصلاحات را انجام دهد و از سقوط رژیم جلوگیری کند تحمل نکرد و شاه او را هم نه تنها خانه نشین کرد بلکه یک پرونده قضائی هم برایش درست کرد و ممنوع الخروج شد. نه تنها هیچ نیروی چپی امکان و اجازه فعالیت سیاسی نداشت، بلکه ملیون ایران هم یا خانه نشین بودند و یا زندانی. حتی در سال 56 که رژیم زیر فشار امریکا قرار گرفت تا تن به اصلاحات سیاسی بدهد، زیر بار نرفت و نامه های خیرخواهانه امثال علی اصغر حاج سید جوادی و در ادامه آن، نامه برخی رهبران جبهه ملی را برای اصلاحات نه تنها بی پاسخ گذاشت بلکه فرمان زندان برای آنها صادر کرد. هیچ کدام آنها خواستار سرنگونی رژیم سلطنتی و حتی سرنگونی شاه نبودند، بلکه خواهان اصلاحات بودند. روحانیونی که در داخل کشور بودند نیز کم و بیش با اصلاحات موافق بودند اما با سرنگونی سلطنت و شخص شاه خیر. از جمله آیت الله شریعتمداری. ما یقین داریم که اگر شاه در همان سال 56 تن به اصلاحات واقعی داده، دست خود و درباریان را از اقتصاد و نفت و رانت های حکومتی کوتاه کرده و مطابق قانون اساسی، تن به یک انتخابات واقعی برای مجلس و تعیین نخست وزیر از سوی مجلس و نه به فرمان شاه سپرده بود، جامعه به سمت انقلاب و سرنگونی نمی رفت و آیت الله خمینی فرصت نمی یافت تا بر موج نارضایتی های اجتماعی سوار شود.

بنابراین، از کف دادن فرصت های رفرم و اصلاحات از سوی رژیم زمینه ساز انقلاب و سرنگونی شد. شاه زمانی تن به عقب نشینی در نیمه دوم سال 57 داد که دیگر کار از کار گذشته و او روغن ریخته را نذر امام زاده کرد و از بختیار خواست تا نخست وزیر شود و خود از کشور خارج شد. همگان میدانستند که با فروکش کردن جنبش انقلابی و بازگشت مردم از خیابانها به خانه ها، شاه بار دیگر به کشور بازگشته و همان بساط استبدادی گذشته را از سر خواهد گرفت و موجی از سرکوب و اعدام و زندان آغاز می شود که خود شاپور بختیار را هم شامل می شد. فساد تا عمق رژیم رسوخ کرده و سلطنت به دندان پوسیده ای تبدیل شده بود که هیچ چاره ای جز کشیدن آن نبود.

4- آیا جمهوری اسلامی همان مسیری را طی می کند که رژیم شاه طی کرد؟ پاسخ ما به این سئوال اینست که این به اصلاح پذیری و همسو شدن رژیم با خواست های امروز جامعه ایران از یکسو و آگاهی تاریخی عمومی مردم و تلاش آنها برای تحمیل عقب نشینی رژیم در برابر تحولات بستگی دارد. در غیراینصورت تاریخ تکرار خواهد شد و این بار بسیار دردناک تر. دردناک تر بدان جهت که کار به جنگ داخلی و تجزیه ایران به چند جزیره کوچک خواهد کشید. عقب نشینی مردم ناممکن است زیرا تحولات یک حکم اجتماعی است، بنابراین، آن که باید از برابر مردم عقب نشینی کند حکومت است.

آیا حکومت  دارای این ظرفیت هست؟

پاسخ ما اینگونه است که حکومت یکپارچه نیست که ما از ظرفیت یگانه آن سخن بگوئیم. درعین حال نباید فراموش کرد که مردم ما علیرغم پشیمانی و انتقاد از انقلاب 57، حتی بی آنکه خود بدانند تحت تاثیر آن انقلاب و اهداف و آرمان های آن، امروز می کوشند تحولات را به حکومت تحمیل کنند. این از سر بی خبری و کم آگاهی نیست که بسیاری از شعارهای جنبش های اعتراضی امروز مردم، شباهت بسیار به شعارهای سال 56 و 57 دارد. حتی مضامین و شعارگونه بودن این شعارها همان است که در انقلاب 57 بود.

بدین ترتیب است که دفاع از انقلاب 57 که ما عمیقا به آن پایبند هستیم، جنبه دفاع از جنبش تحول خواهی امروز دارد و به همین دلیل است که بی وقفه رویدادها و شعارهای آن انقلاب را زنده نگه میداریم و تلاش جانفرسای حزب توده ایران برای جلوگیری از انحراف حکومت از آرمانها و اهداف انقلاب 57 را بی وقفه مطرح می کنیم.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 960   - 8 اسفند 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت