راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

روسیه از خاکستر

اتحاد شوروی برخاست

استپان باستانوف- ساویتسکایا راسیا

ترجمه- آزاده اسفندیاری

   

 عملیات نظامی ویژه در اوکراین، انتخابات اخیر ریاست جمهوری و گزارش دولت در باره عملکرد دوره گذشته نشان داد که جامعه ما به یگانگی و اتحاد قابل اعتمادی رسیده است و با موفقیت با تحریم های اعمال شده از جانب آمریکا و متحدین آن مقابله می کند.

 غرب با کاهش فروش ربات، هواپیما، لوازم الکترونیکی و دارو به ما و تصاحب 300 میلیارد دلار ذخیره شده در خارج از کشور، انتظار یک بحران در اقتصاد روسیه را داشت اما این امر به دلیل تغییر جهت صادرات مواد خام به چین و هند، محدودیت در صادرات سرمایه به خارج و کمک های علمی و فنی چین، کره شمالی و ایران محقق نشد. با این حال، کاهش 30 ساله تولید صنعتی از بین نرفته است و برای جبران زیان های وارده باید تلاش‌ زیادی کرد. جامعه متوجه شد که باید مسیر سیاسی و اقتصادی کشور را تغییر داد، زیرا ایده لیبرال "ما مواد خام می فروشیم و کالاهای ضروری را می خریم"، شکست خورد. روسیه از نظر برابری قدرت خرید مقام پنجم جهان و از نظر تولید ناخالص داخلی رتبه نهم را دارد.

باید توجه داشت که واقعیت ها در تولید محصولات با تکنولوژی بالا متفاوت است. به ترتیبی که در سال 2023، فدراسیون روسیه 9 هواپیمای غیرنظامی تولید کرد که از این تعداد تنها 5 فروند هواپیمای بزرگ بودند، در حالی که در ایالات متحده، بوئینگ به تنهایی 528 هواپیما تولید کرد و چین سفارش 1200 هواپیما را از ناوهای خود دریافت کرد. آمریکا 7900 ماهواره در فضا دارد، فدراسیون روسیه 177، تعداد ربات ها درهرهزار کارکرد در روسیه 3، در ایالات متحده 189 و در چین 400 است. نه تنها از نظر درآمد پولی کشور حاصل از فروش مواد اولیه، بلکه برای محصولات صنعتی نیز فاصله بسیار است. دلیل مهم این عقب افتادگی بحران علم در کشور است. در حال حاضر در روسیه ده برابر کمتر از زمان اتحاد جماهیر شوروی محصولات علمی تولید می شود. زمانی که گاگارین پا به فضا گذاشت، رئیس جمهور کندی، دستور داد مجلات علمی و فنی روسی در ایالات متحده ترجمه و منتشر شوند و در فدراسیون روسیه (پس از انحلال اتحاد شوروی) به طور کلی خرید مجلات علمی خارجی را متوقف کردند. پس از "تغییر ساختار سوسیالیسم به سرمایه داری"، جوایز نوبل در فیزیک و شیمی به 4 اثر روسی در طول 30 سال گذشته اهدا شد: آلفروف، گینزبورگ آبریکوسف، گیم نووسلوف و افیموف که این چهار برنده جایزه کشورهای خارجی قبلاً شهروندان اتحاد شوروی بودند. 30 سال قبل از پرسترویکا، هم وطنان ما 4 جایزه نوبل دریافت کردند: لاندو، باسوف پروخوروف، کانتوروویچ و کاپیتسا، اما همه آنها تا پایان حیات خود در وطن خود کار کردند.

حال این سؤال مطرح می‌شود که چرا دانشمندان برجسته از فدراسیون روسیه مهاجرت می کنند؟

یکی از دلایل، حذف کامل ابزارسازی علمی در فدراسیون روسیه است که به ویژه برای فیزیک اهمیت دارد. بگذارید مثالی از فیزیک موج شوک بزنم. قبل از پرسترویکا، تنها دو کشور در جهان، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا، دستگاه های اشعه ایکس داشتند که می توانستند در هنگام انفجارعکس بگیرند، یعنی در یک میلیونیوم ثانیه و رفتار جامدات تحت فشار ضربه را مطالعه می کردند. در طول 30 سال گذشته، آمریکایی ها یک میلیون بار زمان تیراندازی را کاهش داده اند و اکنون آنها حرکت اتم ها را در اجسام در هنگام انفجار مشاهده می کنند، اما امروز ما در سطح میکروثانیه های قبلی هم قرار نداریم.

نتایج ژئوپلیتیک پرسترویکا وحشتناک است: کشور ما یک چهارم قلمرو و نیمی از جمعیت خود را از دست داده است. یعنی کاری که هیتلر نتوانست انجام دهد، لیبرال های ما انجام دادند، جمهوری های برادر اتحاد شوروی را به کشورهای بی طرف یا حتی متخاصم مبدل کردند و کمربند امنیتی خارجی (کشورهای دموکراسی توده ای) را به اعضای ناتو و مخالفان ما تبدیل کردند. مردم جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی که با هم از میهن مشترک خود در جنگ میهنی دفاع کردند، نمی توانند دشمن ما باشند و تعداد قهرمانان اتحاد جماهیر شوروی تقریباً متناسب با جمعیت جمهوری ها است. اولگ کوشووی، سیدور کوپاک، ملیتون کانتاریا و ایوان بگرامیان برای همیشه وارد تاریخ کشورمان شدند. دفاع قهرمانانه مردم لیتونی از لیپاجا، در ژوئن سال 1941 و پس از عقب نشینی نیروهای ارتش سرخ، ساکنان شهر با در دست گرفتن اسلحه، سه روز دیگر با نازی ها جنگیدند و تنها پس از اتمام مهمات، فاشیست ها توانستند لتونی ها را شکست بدهند. آنها سنت های سال 1919 را ادامه دادند. پس از سقوط قدرت روسیه شوروی در لتونی، 20 در صد از جمعیت کشور به روسیه شوروی نقل مکان کردند و دسته هایی از تفنگداران لتونی ایجاد کردند که از کرملین محافظت می کردند و سخت ترین ماموریت های رزمی را در جبهه ها انجام می دادند. از جنگ داخلی 33.5 هزار آلمانی شوروی نیز با فاشیست ها جنگیدند که 166 نفر از آنها قهرمان اتحاد جماهیر شوروی شدند و اولین نفر کاپیتان نیکلای فرانتسویچ گاستلو بود که هواپیمای آسیب دیده خود را در 26 ژوئن سال 1941 به ستون از آلمانی ها زد و بسیاری از فاشیست ها را به دیار نیستی فرستاد. افسر اطلاعاتی ما ریچارد سورژ، با جان خود هزینه فرصت انتقال لشکرهای خاور دور برای دفاع از مسکو را پرداخت.

مخالفان سیاسی ما بازگشت به سرمایه داری را با "موفقیت های" اقتصادی فدراسیون روسیه توجیه می کنند. همانطور که یکی از افراد مسئول پس از گزارش اخیر دولت گفت، در اتحاد جماهیر شوروی ما برای سوسیس به مسکو می رفتیم، غلات را از خارج از کشور می خریدیم و اکنون خودمان آن را صادر می کنیم، اما فراموش کرده ایم که روشن کنیم که قبلا هم غلات وجود داشت. برای تغذیه دام آذوقه خریداری می شود و اکنون از بلاروس، برزیل، پاراگوئه، آرژانتین و قزاقستان گوشت وارد می کنیم.

 جمعیت روسیه شوروی از سال 1962 تا 1991 (بدون کریمه و دونباس) 24.8 میلیون نفر افزایش یافت و جمعیت فدراسیون روسیه از سال 1992 تا 2021 به میزان 15.7 میلیون کاهش یافته است که این رقم با وجود قلمروهای جدید حساب می شود.

در مقاله معروف "چرا سوسیالیسم"؟ انیشتین سرمایه‌ داری را مرحله‌ ای غارتگرانه از رشد انسانی تعریف کرد که رفتار اجتماعی مردم را به‌خاطر ثروتمند شدن معدودی از افراد مخدوش می‌کند. اکنون، زمانی که کشور با اندوه به حمله تروریستی در سالن "کروکوس" مواجه شد، متوجه شدیم که انیشتین حق داشت: از 144 قربانی این حمله تروریستی، 40 نفر بر اثر جراحات گلوله جان خود را از دست دادند و 104 نفر بر اثر آتش سوزی در ساختمانی جان باختند. سیستم اطفای حریق کار نمی کرد و اتاق‌ها مانند شمع می سوختند. رشوه دادن به بازرس آتش نشانی ارزان تر از محافظت از ساختمان در برابر آتش است و کسی که این کار را انجام داده است عملاً همدست تروریست ها است. در این فاجعه همچنین مشخص شد که یک دانش آموز 14 ساله از خانواده ای فقیر به نام "آرتیوم دونسکوف" (و او تنها نبود) به عنوان متصدی رختکن در سالن جشن کار می کرد و با فداکاری و تمهید جان بیش از 100 نفر را نجات داد. آیا کار کودک در کشور ما مجاز است؟ یا فقط یک میلیاردر معمولی می خواست با استخدام یک کودک به جای بزرگسال، کمی پول بیشتری به دست آورد. خوب است که آنها قول دادند به خانواده این قهرمان یک آپارتمان در مسکو بدهند.

به طور کلی، در این فاجعه رفتارهای عجیب و غریب و غیرحرفه ای بسیاری از مسئولین ایمنی وجود دارد. آنها می گویند که از قبل در مورد حمله تروریستی احتمالی در سالن "کروکوس" به ما هشدار داده شده بود و نگهبانان در ورودی اسلحه نداشتند. در اسراییل روی هر کشتی برای هر صد مسافر یا بیشتر، یک پلیس لباس شخصی وجود دارد، تا در صورتی که تروریست ها ظاهر شوند، مقابله کنند... اما در سالن ما با 6 هزار نفر یک مامور هم نبود! ما باید منتظر نتایج تحقیقات باشیم، اما در حال حاضر می توانیم نقص های زیادی را در کار سرویس های ویژه مشاهده کنیم. واضح است که تمام جزئیات این فاجعه نیاز به بررسی دقیق دارد تا از وقوع این حوادث در آینده جلوگیری شود. علاوه بر این، چند روز بعد، یک کامیون با آرامش از کنار مرزبانان اوکراینی عبور کرد که حامل 70 کیلوگرم مواد منفجره و چاشنی با شلیک گلوله بود. چه بجا بود که افسر FSB ( سازمان امنیت ملی روسیه) متوجه رفتار عصبی راننده شد و جنایتکار را بازداشت کرد و بدین صورت توانست از حملات تروریستی جدید جلوگیری کند.

با مقایسه دستاوردها، قدرت و نفوذ سیاسی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و فدراسیون روسیه سرمایه داری، این سوال  مطرح می شود که چرا آنها موفق به فروپاشی اتحادیه ما شدند؟ ساده ترین توضیح با یک قیاس نظامی ارائه می شود: آیا ارتشی که توسط خائنان رهبری می شود می تواند پیروز شود؟ از این گذشته، رهبران پرسترویکا ایدئولوگ های اتخاد شوروی (بوربولیس، یاکولف)، وزرا (باکاتین، کوزیرف)، اعضای کمیته مرکزی و دفتر سیاسی (یلتسین، گورباچف) می خواستند به سرعت به دامن سرمایه داری بغلطند. با کمال تعجب، آنها حتی با نقض مستقیم قانون نیز از پاسخگویی فرار کردند. تکنیک مخفی شوروی انفجارهای هسته ای زیرزمینی، تأثیر آنها را بر محیط زیست کاهش می داد و علاوه بر این آمریکایی ها دستاوردهای واقعی ما را نمی دانستند. ده ها مجری برنامه اسرار دولتی را حفظ کردند ولی باکاتین وزیر امنیت کشور ما همه جزئیات را به آمریکایی ها گزارش داد.

سوسیالیسم شوروی، البته، باید بهبود می یافت، زیرا ساختار اجتماعی جامعه، سواد جمعیت و در دسترس بودن اطلاعات تغییر کرد اما پس از لنین، مارکسیسم به طور فعال در کشور توسعه پیدا نکرد، اگرچه بیش از 150 سال پیش به شکل کلاسیک خود ایجاد شد. وقتی پس از پیروزی انقلاب اکتبر، اقتصاد ما سالانه ده ها درصد رشد می کرد و در غرب بحران وجود داشت، هرگز به ذهن کسی نمی رسید که کشور ما به سرمایه داری بازگردد زیرا که هیچ دلیل اقتصادی برای مدرنیزه کردن سوسیالیسم وجود نداشت. با این حال با گذشت زمان، مدل های جدید سوسیالیسم در کشورهای مختلف جهان پدید آمد: اسکاندیناوی، یوگسلاوی، عربی، چینی، کره ای، کوبا. به نظر می رسد که اندیشمندانی با مطالعه تجربه آنها، نظریه سوسیالیسم را توسعه دادند که مانند هر نظریه علمی، تعمیم تجربه است. متأسفانه این اتفاق برای ما نیفتاد، رهبران اتحاد شوروی فقط مدل خود را صحیح و بقیه را نادرست می دانستند که این حتی منجر به درگیری های بین دولتی با یوگسلاوی و چین شد.

در دوران رکود که مصادف با انقلاب علمی و فناوری بود، رشد اقتصاد ما کند گردید، در حالی که رشد اقتصاد غرب افزایش یافت، ما نه تنها کالاها، بلکه فناوری ها را نیز از خارج خریداری کردیم. این طرح با ابتکار عمل در تضاد بود، زیرا ما فقط در برنامه سالانه یا پنج ساله بعدی می‌توانستیم یک کشف علمی جدید را وارد تولید کنیم، زیرا همه طرح ها قبلاً آماده شده بودند. بوروکراسی شدیداً در برابر ابتکارعمل مقاومت می کرد حتی زمانی که مزایای آشکاری وجود داشت.

من مثالی را در مورد شرکت "فاکل" در شهر آکادمیک نووسیبیرسک، می‌آورم که در آن هنگام بوسیله آکادمیسین یاننکو و 12 دکترای جوان دیگر، روسای آزمایشگاه‌ها و بخش‌هایی از مؤسسه‌ها و دانشگاه ایجاد شد. ما برای توسعه فقط برنامه هایی را برای اجرا در اقتصاد ملی پذیرفتیم و تامین مالی اولین پروژه ها از از سوی مدیرانی فراهم می شد که به صورت رایگان در شرکت کار می کردند. پس از بحث در باره ایده نویسنده، ارزیابی هزینه و چشم انداز آن، او پول نقد و حق  خرج آن را با صلاحدید خود دریافت می کرد. هنگامی که نیاز به تحقیق در مورد سازه های پیچیده بود، با مؤسسات قراردادهایی منعقد کردیم که هزینه های آن ها  از طریق بانک  دولتی برای اجراکنندگان واریز می شد و بخشی از آن نیز به نیاز مؤسسه ها می رسید. این شرکت دارای 3 نفر پرسنل بود: منشی، حسابدار، صندوقدار. محل کار یک اتاق، هزینه های اضافی 5 درصد. در سال اول بهره برداری به فاکل و 5 درصد از کل مؤسسه ها می رسید، یک سال بعد خروجی آن 10 درصد بود و سپس در سومین سال فعالیت 25 درصد شد. ما هزینه مدرسه ریاضی و فیزیک را تأمین و به جانبازان نیزکمک کردیم اما شرکت تعطیل شد زیرا ... فعالیت های آن غیرعادی بود.

 

بستن این شرکت توسط دبیر کمیته منطقه ای گوریاچف انجام شد و هنگامی که من از او پرسیدم چرا این کار را انجام داد، در حالی که موفقیت ما آشکار بود و به این ترتیب ما زودتر می توانستیم به کمونیسم  برسیم، گوریاچف پاسخ داد: نیازی به عجله نیست، ما به روش معمول به کمونیسم خواهیم رسید. همچنین او گفت: افراد غیرعادی را کجا خواهیم یافت که بنگاه های موفق را به صورت رایگان اداره کنند؟ متأسفانه در آن زمان دنگ شیائوپینگ، رهبر وقت چین در کشور ما نبود تا تعادلی بین طرح دولتی و ابتکار عمل خصوصی پیدا کند. چین این مشکل را حل کرده است و در طول 30 سال گذشته اقتصاد این کشور 36 برابر رشد کرده است که ده برابر بیشتر از روسیه است!

منطقه عملیات ویژه نظامی در اوکراین به یک رویارویی نظامی جدی بین روسیه و غرب تبدیل شده است. این جنگ از فناوری های بالایی برخوردار است و توان علمی و صنعتی غرب حتی با در نظر گرفتن کمک چین، ایران و کره شمالی، چندین برابر از ما بیشتر است. خطرات برای طرف های درگیر بسیار زیاد است و تنها با اتحاد و همبستگی مردم می توان از سرزمین مادری محافظت کرد اما همه چیز بر وفق مراد ما  نیست. پس از اعلام نیاز به عملیات ویژه، بر اساس برآوردهای خدمات مرزی کشورهای همسایه، بین 0.7 تا 2 میلیون نفر از کشور فرار کردند. اینها کارگر و دهقان نبودند، بلکه افراد ثروتمندی بودند که توانایی مالی برای زندگی مرفه و راحتی در خارج از کشور را دارند. از سوی دیگر چپ های میهن پرستی هستند که برای به پا خاستن روسیه ماندند از جمله رهبرانی توانا و موفقی مانند گرودینین( مدیر ساوخوز لنین) هستند که در روند سیاسی کشور توجه لازم به آن‌ها نمی شود...

تورم غذا، دارو، مسکن و خدمات عمومی در کشور سامان لازم را ندارد، یک سوم جمعیت فقیر هستند، اما تنها در سال گذشته 22 میلیاردر جدید ظاهر شده اند که خوشبختانه تعداد آنها در حال کاهش است.

 حزب کمونیست فدراسیون روسیه پیشنهاد ارائه مالیات بر درآمد را برای کاهش شکاف بین ثروتمندان و فقرا ارائه کرد، تا فقرا از فرصت بهبود استاندارد زندگی بهتر برخوردار شوند. توجه داشته باشید که در چین رقم مالیات از میلیاردرها 47 درصد است.

اتحاد مشروط جامعه ما نتیجه مستقیم دشمنی ایدئولوژیک سرخ ها و سفیدها است، همانطور که از تلاش ها برای بستن مقبره لنین، ظهور پلاک های یاد بود برای کولچاک (ژنرال ارتش سفید در جنگ‌های داخلی) و ماننرهایم که اعتراض مدنی را متوقف کرد، مشهود است، سفید ها هنوز بدنبال انتقام از سرخ ها هستند. اخیراً در دانشگاه دولتی روسیه برای علوم انسانی، بخش جدیدی به نام بنیانگذار فاشیسم روسی، ایلین، از تحسین کنندگان هیتلر، نامگذاری شد که باعث اعتراض طوفانی دانشجویان این دانشگاه شد.

انقلاب کبیر اکتبر، سرمایه داران را در سراسر جهان مجبور کرد تا اقداماتی را برای حمایت اجتماعی از مردم خود انجام دهند تا از وقوع انقلاب جلوگیری کنند: آموزش و مدارس رایگان، بیمارستان های دولتی، غذاخوری برای فقرا و... مالیات قابل توجه امروز در سوئد برابر با 62 در صد است. در دانمارک 56، در آلمان 47، در انگلیس، اسپانیا، فرانسه 45 و در ایالات متحده 37 درصد است که البته میزان این مالیات ها به مرور زمان کاهش می یابد و بر همین اساس، سطح زندگی کارگران در غرب تنزل می یابد.

سرمایه داری، به عنوان جامعه ای که برای غنی سازی اقلیت به هر قیمتی تلاش می کند، محکوم به فناست، زیرا رقابت او را مجبور می‌ کند تولید را خودکار کند و از روبات‌های بیشتری استفاده کند، اما سود فقط از بهره‌ کشی نیروی کار زنده به دست می‌آید، نه از ماشین‌ها. همانطور که روز به دنبال شب می آید، سوسیالیسم، ساختار عادلانه جامعه، جایگزین سرمایه داری خواهد شد و یک زندگی شاد را در سیاره زمین برای نسل های آینده مردم پدید خواهد آورد!

 

https://sovross.ru/2024/05/29/politicheskoe-budushhee-rossii/

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 929  -  23 خرداد 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت