راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

  نبوغ لنین
در سخن گفتن
به زبان مردم

"و.س. نیکیتین"
ترجمه- کیوان خسروی



ما عادت کرده ایم «و.ای. لنین» را به مانند یک انقلابی بزرگ، پدید آورنده یک انقلاب پیروزمند سوسیالیستی، بانی و رهبر نخستین دولت کارگری و زحمتکشان جهان تلقی کنیم. همه اینها درست است. اما این امر به طور کامل خدمات وی را بازتاب نمی دهد. لنین نابغه ای بزرگتر از آنچه که او به طور سنتی مجسم می‌شود بود. توصیه می کنم که پرتره ادبی "و.ای. لنین"، نوشته ماکسیم گورکی در سال 1930 پیش از بازگشت او به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را دوباره بخوانید. به گواهی «گورکی»، در آن زمان، حتی در روزنامه‌های بورژوازی نیز نوشتند که «در چهره و سیمای لنین، جهان مردی را از دست داد که در میان همه بزرگان زمان او، نبوغ و بی‌باکی ذهن را به روشنی مجسم می کرد». زیبا و گویا گفته شده. اما بیایید آنرا بفهمیم. نبوغ و بی باکی ذهن چیست؟ واژه "نابغه" در شناخت و دریافت روسی از واژه "ژن" می آید. نابغه ها- افراد بسیار کمی هستند که توسط سرنوشت گزیده شده اند، نگهبانان و حاملان حافظه ژنتیکی افرادی هستند که آنها را به دنیا آورده اند، یعنی حاملان خرد تمام نسل های گذشته. هدف و عزم تاریخی آنها این است که زمان داشته باشند تا معنا و مفهوم زندگی او را به مردم بومی منتقل کنند، نقاط قوت و ضعف مردم را آشکار کنند و راه درست به سوی آینده ای روشن را به آنها نشان دهند. اما نابغه موظف است این کار را با زبان صادقانه مردمی انجام دهد که هم در ذهن و هم در قلب مردم قابل درک باشد. او باید دل مردم را با جرقه های واژه ها شعله ور و مردم را با آتش انرژی معنوی شارژ و بارمند کند و بسوی گذار از سختی ها برای آینده ای روشن برانگیزد. تجهیز باور به آنچه که این امر قطعاً تحقق خواهد یافت، نکته مهم و اصلی آن است . شکی نیست که لنین توانست هدف و عزم تاریخی یک نابغه را به شایستگی اجرا کند. این یک واقعیت است. از این گذشته، او همانند یک نابغه فکر و عمل می کرد. آیا او بی باکی ذهن را نشان داد؟ بی شک آری! لنین واقعاً از شیفتگی به خرد و با فراست زندگی کرد و نه با عقل. فراست و ادراک- بالاترین شکل شعور و آگاهی در طبیعت زنده است. همه آدم های روی زمین فراست و خرد ندارند. بیشتر با عقل و فهم زندگی می کنند. تفاوت عقل و ادراک(شعور) در چیست؟ فرهنگ لغت «روانشناسی» عقل و ادراک (شعور) را به عنوان دو نوع مختلف تفکر منطقی تعریف می کند. عقل- یک سیستم ذهنی برای حرکت فکر به سوی حقیقت است که تنها در محدوده دانش تثبیت شده و تجربه حسی عمل کرده و آنها را بر اساس قوانین و اصول ثابت شده تنظیم و مرتب می کند.
ادراک و شعور - توانایی فرد برای تفکر خلاقانه، شناخت جهان، درک معنای هستی، جستجو و یافتن حقیقت، به عنوان آغاز حیات بخش تکامل و هم به عنوان دانش کامل در مورد جهان پیرامون ما است. لنین ضمن استفاده از ادراک و شعور خود، بی باکانه در افکار و اعمال خود، نخستین کسی بود که جزم‌ها و ممنوعیت‌ها را در آینده ناشناخته و ناآزموده جهان شکست. وی نخستین کسی بود که جوهر بنیادی و اصلی مارکسیسم را درک کرد و تحقق بخشید. مارکس در نوشته های خود به ویژه تأکید می کند که «فیلسوفان پیشین فقط جهان را توضیح می دادند اما وظیفه ما تغییر آن است». تغییر جهان به چه معناست؟ به عقیده لنین، لازم است از اندیشیدن به آینده به انجام آن بر اساس یک پروژه معین حرکت کرد. برای این امر گذار انقلابی از هرج و مرج خودانگیخته تکامل جهان به تکامل یش بینی شده و آگاهانه کنترل شده آن ضروری است. «لنین» شجاعانه و بی باکانه پیشگام چنین گذاری شد. او چگونه به این امر دست یافت؟ «ماکسیم گورکی» به نتیجه گیری عمیقی می رسد که لنین "عمیقاً به فراخوان خود برای رهبری کارگران باور داشت، همه جانبه و عمیقا ارتباط خود را با جهان حس کرد و نقش خود را در هرج و مرج جهان - نقش دشمن هرج و مرج" تا پایان درک کرد. فکرش را بکنید، «ولادیمیر اولیانوف» از دوران جوانی خود پی برده بود که مفهوم زندگی او نه فقط یک انقلابی، بلکه دشمن هرج و مرج باشد. این یک مقیاس جهانی شخصیت است. او چنین مقیاس کیهانی برای طرد هرج و مرج را از کجا بدست آورد؟ ممکن است از نبوغ او و به طور دقیق تر از حافظه ژنتیکی مردم روسیه که بصورت پایه های جهان بینی روسی به او داده شده است، باشد. از این گذشته، نام جهان بینی روسی "لاد" (صلح و آشتی در روسی معاصر. مترجم) ، که در ترجمه روسی قدیمی به معنای "نه هرج و مرج، بلکه نظم کیهانی" است. بنابراین «لنین»، به عنوان دشمن هرج و مرج، هدف زندگی را تعیین کرد – سر و سامان دادن و ایجاد یک زندگی سعادتمند برای مردم. «گورکی» نوشت که: «در او این باور زنده بود که بدبختی بنیان و اساس غیرقابل حل هستی نیست، بلکه پلیدی و قباحتی است که مردم باید و می‌توانند آن را از خود دور کرده و بزدایند». لنین، به مثابه یک انسان نابغه، در دوران جوانی پی برد که بینش و درک سطحی و ساده شده از جهان منجر به درک نادرست از حقایق و بی معنی بودن فعالیتها می شود. وی در برابر خود هدف شناخت جامع و عمیق جهان و تعیین درست جایگاه خود را در این جهان قرار داد. شور و هیجان از ویژگی های طبیعت او بود و لنین، آنطور که «گورکی» می نویسد، با طراوت روحی استثنایی به اهداف تعیین شده رسید. او عمیقاً قوانین جهان، قوانین طبیعت و قوانین تکامل اجتماعی را مطالعه ‌کرد. او تصویر معاصر جهان، رابطه مکان و زمان با رشد و تکامل بشر و امکانات تأثیر انسان بر روند تکامل اجتماعی را شناخت.
در آغاز سده بیست بود که دانشمندان به درک نوینی از فضا و زمان دست یافتند که انقلابی در دیدگاه آنها در مورد فضا ایجاد کرد. ایده جهان تغییر ناپذیر جایگزین مفهوم جهانی بصورت پویا و دینامیکی در حال انبساط شد که در آن مکان و زمان نیز کمیت های پویا و به هم پیوسته ای هستند. از این رو، تصویر جهان پیوسته در حال تغییر است و این تغییرات را باید بتوان هنگام تعیین اهداف استراتژیکی و حل وظایف عملی در نظر گرفت. نبوغ و فراست داهیانه لنین در آن زمان امکان داد تا مهمترین نتیجه گیری علمی را بگیرد که "تصویر جهان - تصویری است از اینکه چگونه ماده حرکت می‌کند و چگونه ماده می‌اندیشد ". برای انجام یک گذار انقلابی از تکامل درهم برهم خود بخودی فرآیند تاریخی به یک روند درست طراحی شده و مدیریت شده، تعیین و درک رابطه بین حرکت و تفکر ضروری بود. «لنین» نخستین کسی بود که قانون اصلی اسلوب نوین رهبری تکامل اجتماعی و روش «کرونوپولتیک» را ارائه داد. ماهیت آن در این است که هر دوران باید با تفکر خود و با دستگاه مفهومی و ادراکی خود سازگار باشد. از این رو، برای تدوین و تهیه یک پروژه اجتماعی آینده در مقیاس بزرگ، درک ماهیت دوران، احساس روح زمان، درک ویژگی های مکان و جهان بینی مردمان ساکن در آن ضروری است. برای گذار از تفکر در مورد آینده به ساختن آینده بر اساس یک پروژه معین، مهم است در نظر گرفته شود که جهان و حیات روی زمین بسیار پیچیده تر از آن چیزی است که در تئوری ها و ایدئولوژی‌های علمی موجود شناخته شده است. از این رو «لنین» هشدار داد که نباید برده یک نظریه یا یک رویکرد علمی شد. او اصرار داشت که «مارکسیسم دگم نیست، بلکه راهنمای عمل است. شماتیک کمتر، آگاهی بیشتر از واقعیت های پیرامون و قوانین تکامل جهانی. لنین در عمل ثابت کرد که برای تدوین و تهیه صحیح یک طرح اجتماعی در مقیاس بزرگ و اجرای موفقیت آمیز آن، ترکیبی متناسبی از رویکردها و ایده های علمی گوناگون با در نظر گرفتن قوانین سیاسی اقتصادی و اجتماعی، تعیین درست نیروی محرکه تغییرات انقلابی ضروری است. لنین بر بنیاد تلفیقی از رویکردهای علمی طبقاتی و تمدنی توانست برای پیروزی انقلاب سوسیالیستی ماتریالیسم مارکسیستی را با فرهنگ اجتماعی معنوی روسیه پیوند دهد. او به درستی نیروی محرکه انقلاب را که مقاومت بورژوازی را در هم شکست، تعیین و متحد کرد. این نیرو به خواست و اراده وی اتحاد طبقه کارگر و دهقان شد. چنین قدرتی در دیگر کشورهای سرمایه داری یافت نشد. از این رو، روسیه شوروی نخستین کشوری در جهان بود که به ساختمان سوسیالیسم پرداخت. در این بین، لنین کورکورانه از طرح مارکس پیروی نکرد.
به گفته مارکس، انقلاب زمانی بوجود می‌آید که شکل (مناسبات تولیدی) با محتوا (نیروهای تولیدی) دیگر مطابقت ندارد. لنین بدون انکار قانون مارکسیستی تکامل اجتماعی- اقتصادی، ثابت کرد که در شرایط خاص تاریخی و مکانی، شکل و محتوا در فرمول مارکس می‌تواند جاهای خود را‌ تغییر دهند. در روسیه در آغازسده بیست پس از انقلاب، لازم بود همه چیز برعکس انجام شود، یعنی، نیروهای مولد عقب مانده را با مناسبات تولیدی جدید سوسیالیستی و به عبارت دیگر، پیشرفته تر همسو کرد. لنین تصمیم گرفت، بدون اینکه منتظر انقلاب جهانی باشد، برای صنعتی شدن شتابان کشور و کئوپراتیوی کردن کشاورزی، بر نیروی ایده سوسیالیستی و منابع معنوی تمدن روسیه تکیه کند. رهبر انقلاب تفکر غیر خطی را به نمایش گذاشت و در ابتدا مردم روسیه را نه به راه آسان و آشنای توسعه و رسیدن به پای غرب، بلکه در مسیر جدیدی از مرحله پیشرفته تکامل با رسیدن به سطح کیفی جدیدی از تکامل بشری به پیش برد. به جای جامعه مصرفی مشخص سرمایه داری، در روسیه شوروی جامعه دانش ساز ایجاد شد که انسان هوشیار،عاقل و خلاق را پرورش می داد. طرح اکتبر لنین خلق شوروی را برای ایجاد رفاه در خانواده و میهن خود بر اساس اندیشه های علمی پیشرفته، تکنولوژی های جدید و بهترین فناوری ها هدف قرار داد. لنین، به مثابه دشمن هرج و مرج خود انگیخته، دریافت که جایگزینی هرج و مرج به نظم آگاهانه در تحول اجتماعی بشریت، نیازمند عمیق ترین دانش از قوانین توسعه جهانی و کاربرد صحیح آنها توسط نویسندگان و مجریان این پروژه جهانی برای آینده ای درخشان است. از این رو، او ضمن سخنرانی در سال 1921 در کنگره سوم کامسامول، در برابر جوانان شوروی وظیفه اصلی را - آموختن کمونیسم! قرار داد. و افزود که تنها با غنی ساختن حافظه خود با آگاهی و دانش ازهمه آن گنجینه هایی که بشریت به دست آورده میتوان یک کمونیست واقعی شد.استالین ضمن شناختن و بکارگیری ماهرانه قوانین عینی برای پیشبرد تکامل اتحاد جماهیر شوروی، به نحویی شایسته به کار لنین ادامه داد. متأسفانه، رهبران بعدی، در مقیاس شخصتی خود، قادر نبودند تکامل تاریخ را بطرز صحیح مدیریت شده انجام دهند، که منجر به تعلیق طرح اکتبر شد. ولی آن موقتی است. بزرگترین خدمت لنین در آن است که او نخستین کسی بود که به شکل لنینیسم، مبانی تئوریکی برای گذار از تاریخ خودانگیخته به تاریخ مدیریت شده را پی برده و ایجاد کرد. آغاز سده بیست و یک تأیید می کند که یک گذار مدیریت شده بسوی آینده ای روشن در پیش است.

سایت دانشمندان روسی دارای سمتگیری سوسیالیستی

https://csruso.ru/nashi-universitety/publicistika/strong-em-v-s-nikitin-lenin-vrag-haosa-em-strong

تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh



 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 929  -  23 خرداد 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت