راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

از انتخابات آمریکا

آبی برای مردم

گرم خواهد شد؟

روزنامه پرواودا- سرگیی کاژمیاکین

ترجمه- آزاده اسفندیاری

 

انتخابات ایالات متحده این ایده لنین را تأیید میکند که در سیستم سرمایه داری، دموکراسی فقط برای یک اقلیت ناچیز یعنی ثروتمندان معنی دارد. رقابت بین ترامپ و هریس، به انتخاب ادامه روند استثمار در داخل کشور و دیکتاتوری در صحنه جهانی ختم شد. سرمایه پیروزی واقعی را به دست آورد، بگونه ای که کارگران را ملزم کرد که انتخاب نادرست را به نفع مبارزه واقعی کنار بگذارند.

انتخابات اخیر ایالات متحده واقعاً بعد جهانی داشت. نه تنها شهروندان آمریکایی، بلکه میلیونها نفر از ساکنان کشورهای دیگر نیز با نفسهای بند آمده، فراز و نشیب دوئل بین دموکراتها و جمهوریخواهان را برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری تماشا کردند.

اخیراً بحث هایی در باره چند دستگی در میان مقامات سیاسی آمریکا درگرفت و تا احتمال وقوع جنگ داخلی پیش رفت. در واقع، در انتخابات 2016 و 2020، تقابل بین دو حزب اصلی و گروه های سرمایه پشت سر آنها بسیار شدید بود. علت آن هم تفاوت در درک چگونگی کنار آمدن با بحران سرمایه داری بود که بصورت رشد احساسات اعتراضی و تضعیف هژمونی آمریکا بیان می شود. اردوگاه دموکرات، پوپولیسم اجتماعی را به کمک های گسترده دستگاه های تبلیعاتی با نشان دادن خشم ساختگی نسبت به سطوح بی سابقه نا برابری برای کارگران، تغییرات آب و هوایی و مواردی از این دست در پیش گرفت. جمهوری خواهان به نوبه خود از "بازگشت به ریشه ها"ی بازار آزاد و ارزشهای سنتی را مطرح کردند.

با این حال، پس از انتخاب جو بایدن، فیتیله اختلافات بین هر دو حزب پایین کشیده شد. دولت دموکرات برای افزایش مالیات شرکت ها مردد بود که بالاترین نرخ آن در زمان دونالد ترامپ از 35 درصد به 21 درصد کاهش یافته بود. بار مالی واقعی بر روی مشاغل بزرگ اکنون حتی کمتر شده است: شرکت های با کسب درآمد 4 تریلیون دلاری از ابتدای سال، تنها 530 میلیارد دلار به دولت کمک کرده اند ، یعنی یک سوم 1.7 تریلیون دلاری که در دهههای 1960 و 1970 پرداخت می کردند و این همان هنگام بود که ترس از اتحاد جماهیر شوروی، دستگاه حکومتی آمریکا را مجبور به توزیع مجدد درآمد ها می کرد و مخارج و جمعآوری مالیات بر درآمد تقریباً برابر بود.

پایان برنامه های اجتماعی معرفی شده در طول همه گیری کووید 19 باعث افزایش شدید فقر شد و مقامات جایگزینی را برای آن ارائه نکردند. دو سوم آمریکاییها میگویند درآمد شان با افزایش هزینههای زندگی هماهنگ نیست، 63 درصد معتقدند که اقتصاد در مسیر اشتباهی قرار دارد و 78 درصد بر این اعتقاد هستند که وضعیت برای فرزندانشان حتی بدتر خواهند شد.

پیامد چنین وضعیتی افزایش اعتصابات بود. از ماه ژانویه تا سپتامبر، بیش از بیست اعتصاب بزرگ (با تعداد شرکت کنندگان بیش از 1000 نفر) با شرکت 150 هزار نفر برگزار شد. از جمله اعتراض 33 هزار کارگر کارخانه های بوئینگ، 10 هزار کارگر هتل و ....

در ماه اکتبر،اعتصاب 45 هزار نفر در ده ها بندر در امتداد سواحل اقیانوس اطلس به ثبت رسید. کارگران خواهان افزایش دستمزدها، پایان دادن به اخراج، کاهش حجم کار و تضمین حقوق بازنشستگی شدند.

چرخش دموکرات ها به راست در پلتفرم کمپین کامالا هریس، تحت نام "مسیری جدید به جلو برای طبقه متوسط" منعکس شده است.  گفته شده که هدف اصلی این برنامه دادن "فرصتی برای همه برای رقابت و موفقیت" است. البته، در مقایسه با برنامه جمهوری خواهان، این "راه جدید" جنبه اجتماعی بیشتری دارد. هریس قول داد با افزایش قیمتهای گزاف مبارزه کند.  او وعده یارانه مسکن برای افراد کم درآمد، معافیتهای مالیاتی برای خانوادههای دارای فرزند و گسترش جزئی سیستم بیمه سلامت دولتی را داد و از افزایش مالیات شرکتها به 28 درصد خبر داد.

اما این فقط یک کپی کم رنگ از کمپین بایدن است که چهار سال پیش ثروتمندان را به خاطر اشتهای بیش از حدشان سرزنش می کرد و وعده داد که اقتصاد را با کمک فقرا بچرخاند. هریس توجه بیشتری به موضوعاتی مانند سقط جنین و حقوق اقلیت های جنسی داشت. او همچنین نکاتی را از برنامه سنتی جمهوری خواهان مانند تشویق استخراج مواد معدنی از طریق شکستگی هیدرولیک (فراکینگ) و تشدید سیاست های ضد مهاجرت اتخاذ کرد. هرچند هریس قبلاً از برچیدن پلیس مهاجرت حمایت می کرد، بعداً قول داد که بودجه آن را افزایش دهد و امنیت را در مرز با مکزیک تقویت کند.

حتی این دستمزدها و گام های نا چیز هم برای محافل بانفوذ سرمایه مناسب نیست، زیرا که هدف آنان از بین بردن آخرین عناصر دولت رفاه است و بنابراین روی ترامپ شرط بندی کردند. ترامپ می گفـت: "رفیق کامالا میخواهد کنترلهای سوسیالیستی قیمت را معرفی کند. این تسلط کمونیستی بر کشور ما است، اینجا کوبا و ونزوئلا نیست". "بازارها هرگز یک دیوانه چپ رادیکال را نمی پذیرند". "نمی توان با بازار بازی کرد!" ایلان ماسک که از ترامپ حمایت می کرد یعنی یکی از ثروتمندترین افراد روی کره زمین، هریس را "یک کمونیست به معنای واقعی کلمه" نامید و توضیح داد که تنظیم قیمت به معنای توزیع مجدد ثروت از ثروتمندان به فقراست و این به نوبه خود منجر به این می شود که "همه کسب درآمد خواهند کرد. همینطور و در همان شرایط زندگی می کنند."

جمهوری خواهان با ترساندن رأی دهندگان با چنین تقلبی، برنامه بسیار قابل قبول تری را برای بازارها ارائه کردند. ترامپ وعده داد که مالیات بر درآمد شرکت ها را به 15 درصد کاهش دهد و مقررات تجاری را نیز پایین آورد. به عنوان رئیس جمهور، او قبلاً تلاش کرده است تا اختیارات اتحادیه های کارگری و بودجه اداره ایمنی و بهداشت کار را کاهش دهد. ترامپ در گفتگوی گسترده با ماسک از همکار خود به دلیل اخراج کارکنان ناراضی تمجید کرد و به کسب و کارها توصیه کرد از این تجربه استفاده کنند. سخنرانی او در باشگاه اقتصادی شیکاگو، گویای نگرش این سیاستمدار نسبت به کار و تولید است. کارگران  ماشین نمی سازند. قطعات را از جعبه خارج کرده و مونتاژ می کنند. ترامپ گفت: میتوانیم این وظیفه را به یک کودک بسپاریم.

ترامپ سیاستمداری است که رویکردی بسیار بدیع به کودکان و تربیت آنها دارد. وی وعده می دهد که وزارت آموزش و پرورش را ببندد و اختیارات آن را به ایالت ها بسپارد. او تهدید کرد: "در همان روز اول ما شروع به شناسایی و اخراج متعصبان مارکسیست خواهیم کرد که در سیستم آموزشی نفوذ کرده اند".

ترامپ پیشنهاد داده است که کاهش درآمدهای بودجه  را (بر اساس پیشبینی دانشگاه پنسیلوانیا 6 تریلیون دلار با افزایش بدهی ملی) از طریق اعمال تعرفه های 10 تا 20 درصدی بر همه واردات جبران کند. برای کالاهای چینی تا 60 درصد عوارض وضع شود. این امر در نهایت به دلیل افزایش اجتناب ناپذیر قیمت ها به طبقه فقیر و متوسط آسیب جدی خواهد زد.

اما لطف سرمایه داران برای ترامپ بسیار مهم تر است، زیرا به او اجازه میدهد رای بخرد و افکار عمومی را دستکاری کند. به این ترتیب ماسک، روزانه یک میلیون دلار بین شرکت کنندگان در راهپیمایی های حمایت از نامزد جمهوری خواه توزیع می کرد. کمپین ترامپ توسط میلیاردرهایی مانند تیموتی ملون، ریچارد اویلین، میریام ادلسون و بسیاری دیگر حمایت مالی شد. آمریکاییهای فوق ثروتمند یک سوم بودجه مبارزات انتخاباتی این نامزد را تأمین میکردند، در حالی که این رقم برای هریس 6 درصد بود.

معامله گران وال استریت موضع مطلوبی گرفتند. بانک گلدمن ساکس تأثیر انتخابات بر سود شرکت های پیشرو را ارزیابی کرد. این بانک معتقد بود که پیروزی دموکرات ها حداقل 5 درصد سود شرکت های پیشرو را کاهش می دهد، در حالی که بازگشت ترامپ، برعکس، آن را 4 درصد افزایش خواهد داد. اسکات بسنت، شریک تجاری سابق جورج سوروس ، پیشبینی های مشابهی انجام داد. "بازارها متقاعد شده اند که ترامپ پیروز خواهد شد. او یک برنامه رشد ارائه می دهد. من دوست دارم به هر طریق ممکن از او حمایت کنم".

پس از چنین سخنرانی هایی، فرآیندی به نام تجارت ترامپ در بازار مالی آغاز شد. سرمایه گذاران شروع به خرید سهام شرکت هایی کردند که می توانستند از پیروزی نامزد جمهوری خواه منتفع شوند. سرمایه بانک های پیشرو وال استریت افزایش یافت: سیتی بانک، جی پی مورگان چیس، بانک آمریکا. سهام اپراتور زندان خصوصی طی چند روز 21 درصد و شرکت ارز دیجیتال 34 درصد افزایش یافت.

کوسه های وال استریت در حال آماده شدن برای گرفتن پست های کلیدی در کاخ سفید هستند، به همان شیوه ای که در دوره اول ترامپ انجام دادند. هاوارد لوتنیک، مالک میلیاردر شرکت مالی کانتور فیتزجرالد، به عنوان سرپرست تیم انتقالی منصوب شده است که وظیفه آماده سازی بازگشت ترامپ به کاخ سفید را بر عهده دارد. همین کیسه پول می تواند ریاست وزارت دارایی را بر عهده بگیرد. سایر مدعیان برای وزارت دارایی جان پالسون و جی کلیتون هستند که همگی ساکنان قدیمی وال استریت هستند.

داگلاس بورگوم، مالک سابق شرکت های سرمایه گذاری و اکنون فرماندار داکوتای شمالی، برای پست وزیر انرژی نامزد می شود. او به دلیل فراخوان برای استخراج معادن از ذخایر و حمایت از ساخت خط لوله داکوتا اکسس، که باعث اعتراضات گسترده در میان مردم هند شد، شهرت دارد.

چهره وزیر خارجه احتمالی ریچارد گرنل حتی رنگارنگ تر است. او یک مرد آشکارا همجنس گرا است که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ به عنوان سفیر در آلمان و مدیر اطلاعات ملی فعالیت می کرد. امروز او یکی از اعضای رهبری ابتکار دفاع آمریکا است، سازمانی که هدفش مبارزه با "نفوذ چین کمونیستی" است.

دیگر نامزدهای این پست، شاهین های سیاست خارجی هستند: سناتورهای مارکو روبیو و تام کاتن، و همچنین رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی سابق ترامپ که اخیراً چین را بزرگترین تهدید در تاریخ ایالات متحده خوانده است: "حتی جدی تر از اتحاد جماهیر شوروی". فراخوان های او برای مسلح کردن همه مردان در تایوان با مسلسل تا "چینی ها را از هر پنجره ای بکشند" طنین زیادی داشت. جان رتکلیف، رئیس سابق اطلاعات، که به دلیل درخواست هایش برای سلب حق میزبانی بازی های المپیک به دلیل "جنایت علیه بشریت" از چین شناخته می شود، ریاست پنتاگون را مد نظر قرار داده است.

دستورالعمل های سیاست خارجی به خوبی نزدیک بودن مواضع دو کاندیدا را نشان می دهد. هر دو گروه، چین را چالش اصلی هژمونی آمریکا میدانند و اظهارات هریس و ترامپ در این باره اغلب یکسان میشوند. هریس دموکرات وعده داد: "من تضمین خواهم کرد که آمریکا، و نه چین، در رقابت قرن بیست و یکم پیروز شود، ما رهبری جهانی خود را تقویت خواهیم کرد." جمهوری خواهان خواستار تمرکز بر "مهم ترین موضوع یعنی رویارویی با پکن" هستند. رقبا قول می دهند چین را به دلیل تلاش برای الحاق تایوان مجازات کنند. ترامپ گفت: "شي جينپينگ، رئيسجمهور چين به من احترام ميگذارد و ميداند که من ديوانهام" و افزود که پاسخ، اعمال تعرفه هاي 150 تا 200 درصدي بر کالاهاي چيني خواهد بود

در خاورمیانه نیز اختلاف جدی وجود ندارد. اگرچه هریس شفاهی نیاز به تشکیل کشور فلسطینی را پذیرفت و از آتش بس در نوار غزه حمایت کرد اما قول داد که به کمک نظامی به اسرائیل ادامه دهد. هریس افزود: "من از انجام هر گونه اقدام لازم برای حفاظت از منافع آمریکا در برابر ایران تردید نخواهم کرد". لفاظی های ترامپ حتی عاری از این واژه ها است. او معتقد است که اسرائیل باید از حق "برنده شدن در جنگ علیه تروریسم" برخوردار باشد. او اعتراف می کند که اگر جای بایدن بود، ایران را تهدید می کرد که "بزرگترین شهرهای شما و خود کشور را به خاک و خون خواهد کشید."

اختلافات در مورد اوکراین و روسیه چندان عمیق نیست. مانند سال 2016، بسیاری از مفسران روسی با دقت در حال بررسی مجموعه گسترده و اغلب متناقض اظهارات ترامپ هستند و آنهایی را انتخاب می کنند که ظاهراً همدردی با مسکو را تایید می کنند. در همین حال، این سیاستمدار همچنین اظهار داشت:"من میگویم: ولادیمیر پوتین، اگر به اوکراین بروی، آنقدر به تو ضربه می زنم که حتی باورت نمیشود. لعنت به مسکو".

تنها تفاوت قابل توجه، قصد جمهوری خواهان برای تحمیل بار بیشتر بر دوش متحدان ایالات متحده است. ترامپ شعارهای رادیکالی مانند خروج از ناتو را رد کرد و از ائتلاف هایی را با استرالیا، ژاپن و فیلیپین صحبت به میان آورد. او همچنین قول میدهد از دیکتاتوری مالی واشنگتن دفاع کند و همه کسانی را که دلار را رد میکنند به تحریم و محاصره تهدید میکند.

تغییر مسیر طبقه حاکم "به راست افراطی" یک پدیده طبیعی است که جهان قبلاً در قرن گذشته تجربه کرده است. همانطور که در آن زمان، سرمایه در حال مبارزه با بحران بود کارگران را با اسطوره های ناسیونالیستی و شوونیستی گیج می کرد. چپها و مهاجران برای نقش دشمن داخلی انتخاب شده اند که ترامپ از کلیشههای  "متجاوزان، قاتلها و فروشندگان مواد مخدر" استفاده می کند و تصریح میکند که تازه واردها استعداد ژنتیکی برای قتل دارند و بیماریهای مسری را برای آمریکا به ارمغان می آورند.

در ایالات متحده، دیکتاتوری راست افراطی سرمایه در داخل کشور و سیاست های امپریالیستی تهاجمی در عرصه بین المللی در حال تقویت است. برای کمونیستها در این شرایط مهم این نیست که تحت کدام یک از دو پرچم، جمهوریخواه یا دمکرات، مسیر ارتجاعی طی میشود، بلکه نحوه مبارزه با آن مهم است.

نیروهای مترقی در ایالات متحده هنوز نتوانسته اند یک موضع مشترک اتخاذ کنند. بزرگترین سازمان چپ، سوسیالیست دموکرات آمریکا، در واقع منشعب شده است. DSA کمیته ملی سیاسی اتحاد تاکتیکی قبلی خود با دموکرات ها را رد کرد. زمان اصلاح طلبی حزبی گذشته است. دموکرات ها نه تنها خود را با حمایت از نسل کشی فلسطینیان آلوده کرده اند، بلکه مواضع جناح راست را در مورد مسائل کنترل مهاجرت و سیاست خارجی اتخاذ کرده اند. واضح است که پنجره کوچکی برای سیاست مترقی که در سالهای 2016 و 2020 در حزب دمکرات باز شد، بسته و میخکوب شده است. رهبری DSA پیوستن به جنبش کارگری را تنها راه نجات می داند.

در همان زمان، تعدادی از شعب محلی، حتی نیویورک، به کمپین هریس پیوستند. شخصیت های عمومی که با حمایت DSA انتخاب شدند، مانند الکساندریا اوکاسیو کورتز، نماینده کنگره، همین کار را کردند.

حزب کمونیست ایالات متحده از بیان اظهارات خاص خود داری کرد و خواستار انتخاب "نامزدهای مترقی در هر سطح" و تلاش برای ایجاد یک جبهه گسترده مردمی برای مبارزه با هجوم فاشیسم، میلیتاریسم و          نژاد پرستی شد. در واقع، تنها نامزد جناح چپ ریاست جمهوری کلودیا دلاکروز از حزب سوسیالیست و           آزادی بود. برنامه آن شامل تقاضاهایی برای ملی شدن 100 شرکت بزرگ، کاهش 90 درصدی بودجه نظامی، با هدایت مجدد بودجه به نیازهای کارگران، به رسمیت شناختن حاکمیت مردم بومی، پایان محاصره کوبا، و حمایت از حقوق کارگران مهاجر  است زیرا که مهاجران بخشی از طبقه کارگر هستند. سرمایه داران ابتدا کل جهان را غارت می کنند و سپس از هجوم آنها خشمگین می شوند. تهدید واقعی مهاجران نیستند، بلکه جمهوری خواهان، دموکرات ها و طبقه حاکمه ای هستند که به آنها خدمت می کنند. این مهاجران نیستند، بلکه میلیاردرها هستند که تصمیم می گیرند چه کسی شغل پیدا کند و چه کسی کار نکند. دلاکروز تاکید کرد: میلیاردرها نرخ بیکاری را تعیین می کنند و تصمیم می گیرند که آیا ما مراقبت های پزشکی دریافت می کنیم یا خیر.

جمهوری خواهان و دموکرات ها برای مبارزه با آن متحد شده اند. شرایط تبعیض آمیز قبلاً برای احزاب "ثالث" تشدید شد. بنابراین، در ایالت نیویورک آنها موظف شدند در مدت 6 هفته 45 هزار امضا (که قبلاً 15 هزار امضا مورد نیاز بود) جمع آوری کنند تا در برگه رای درج شوند. این کاندیدای انتخاباتی گفت: "سازمان سیاسی از این ایده که مردم می توانند به نیرویی رأی دهند که با دیکتاتوری دو حزبی تحت سلطه وال استریت و ماشین جنگی مخالف است، وحشت کرده است". با این وجود، این حزب موفق شد در 41 ایالت در انتخابات حضور یابد. ایده های چپ، گرچه به سختی به ذهن کارگران راه پیدا می کند اما گریزی از پایداری نیست.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

https://gazeta-pravda.ru/issue/123-31616-811-noyabrya-2024-goda/pobeda-khrena-nad-redkoy

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 947  -  23 آبان 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت