راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 947

با تغییر سیاست ها در امریکا

ایران چاره ای جز بهره گیری ندارد

 

انتخابات آمریکا برگزار شد و برخلاف نظرسنجی های ساختگی سی.ان.ان و نیویورک تایمز و ... که از پیروزی هریس خبر می دانند دونالد ترامپ با ۳۱۲ ارای الکترال دربرابر ۲۲۶ رای کاملا هریس پیروز شد. اکنون پرسش عمده این است که آیا دولت ترامپ در مسیر تداوم یا حتی تشدید سیاست های جهانی و داخلی دولت بایدن گام خواهد گذاشت، یا جهان شاهد بازگشت، چرخش یا حتی گسستی از این دوران خواهد شد. شواهد و استدلال هایی در پیش بینی و تایید هر دو سمتگیری وجود دارد. با اینحال نشانه های قاطع بیشتر در جهت عقبگرد و بازگشت آمریکا از سیاست های ویرانگر و جنگ های خانمانسوز دوران بایدن حکایت دارد. سیاست های جدیدی که بی گمان نمی توان آن را یک گسست در اهداف امپریالیستی آمریکا دانست ولی می تواند تغییر در برنامه ها و رویکردها را در جهتی مثبت یعنی در جهت تبدیل مبارزه جهانی از توهم پیروزی آمریکا در آوردگاه جنگ جهانی سوم به سمت رقابت بر سر پیروزی اقتصادی بر حریفان باشد.

گردانندگان پنهان و آشکار سیاست های آمریکا اعم از حامیان حزب دموکرات یا جمهوریخواه، بایدن یا ترامپ، همگی در یک اصل با هم مشترک هستند که جمهوری خلق چین دشمن و خطر اصلی برای امریکاست. منتهی یک گروه که اوباما و بایدن مجری و کارگزار آنها بودند بر این نظرند که برای خفه کردن قطعی چین ابتدا باید متحدان بالفعل یا بالقوه چین بویژه روسیه و ایران را به زانو دراورد و تجزیه کرد؛ چین را از منابع نفت و گاز و شاهراه های تجاری و کریدورهایی که از این کشورها می گذرد محروم کرد تا بتوان آن کشور را از نظر اقتصادی تحت فشار گذاشت و بالاخره به ورشکستگی و سقوط کشاند.  گروه دیگری معتقد بودند که بدین منظور می توان روسیه و ایران را با سیاست هویج و چماق از چین دور کرد بدون اینکه آمریکا ناچار شود هزینه سنگین جنگ هایی بزرگ را برای به زانو دراوردن این کشورها بپردازد. این گروه ضمنا بطور عمده روی حاکمیت دلار بر اقتصاد جهانی برای پیروزی در جنگ اقتصادی علیه چین حساب می کند و با اقداماتی که در نهایت موجب تضعیف این حاکمیت شود مخالفند. دولت اول ترامپ نماینده این گروه بود.  

روی کار امدن دوباره ترامپ در درجه نخست حاصل ورشکستگی کامل و قطعی راه حل اول است. نه تنها جنگ اوکراین نتوانست روسیه را انچنان که امثال بایدن خوش خیالانه پیش بینی و بیان می کردند ظرف یک ماه به زانو درآورد، بلکه موجب شکست اوکراین علیرغم کمک های همه جانبه و صدها میلیارد دلاری آمریکا و اروپا شد. ضمن اینکه این جنگ موجب تقویت همه جانبه روابط اقتصادی و سیاسی میان چین و روسیه شد بنحوی که امکان تحقق راه دوم یعنی جدا کردن این کشورها از همدیگر را هم در مجموع دشوار و حتی منتفی کرد.

جنگ در خاورمیانه نیز پیامدهای بهتری برای سیاست های آمریکا نداشت. نتیجه این جنگ علاوه بر هزینه سنگین آن برای ایالات متحده موجب انزجار جهانی از اسرائیل و بی آبرویی بیشتر آمریکا در عرصه جهانی شد. با وجود همه کمک هایی که غرب به اسرائیل کرد این کشور حتی نتوانست در غزه موفقیت چشمگیری غیر از ویرانی و کشتار زنان و کودکان کسب کند. در لبنان نیز همچنان در مرزهای آن کشور درجا میزند و هر روز موشک های حزب الله بیشتر بر سر شهرها و بنادر آن فرود می اید.

بنابراین شرایط برای بازگشت از سیاست های دوران بایدن اکنون بهتر از گذشته فراهم شده است. ادامه پافشاری ترامپ برای پایان دادن به جنگ اوکراین و حتی صحبت از ضرورت پایان دادن به جنگ خاورمیانه و احتمال خروج از سوریه تایید کننده این گرایش است.

اما جنگ های دوران اخیر این واقعیت را هم به رهبران چین و روسیه و ایران و دیگر کشورهای منطقه و جهان نشان داد که آمریکا و اروپا بعنوان امپریالیسم در حال افول برای حفظ و نجات خود از بحران حاضر است همه جهان را ویران کند و به خاک و خون بکشاند. برخی نرمش ها که در سخنان رهبران چین و روسیه پس از روی کار آمدن ترامپ دیده می شود برآمده از ترس از خشونت و شدت عمل ترامپ نیست، بلکه برای هموارتر کردن راه بازگشت امریکا از سیاست های دوران بایدن است. تاکید پوتین بر پلتفرم استانبول برای صلح در اوکراین، یا اینکه دنبال حذف کامل دلار نیست و غیره پیام هایی است مسئولانه در جهت دور کردن جهان از خطر جنگ و وارد شدن آن در یک مرحله رقابت اقتصادی که بسود همه ملت ها و از جمله ملت های آمریکا و اروپاست.

اینکه محافل جنگ طلب و پاک باخته در رهبری ایالات متحده که افول هژمونی آن کشور را پایان جهان و روز رستاخیر می دانند تا چه اندازه و تا کی بتوانند تغییر سمتگیری در این زمینه را تاب بیاورند و دربرابر آن کارشکنی نکنند مسئله ایست که پاسخ بدان روشن نیست. ولی این مسئله مشخص است که درصورتی که گرایش دولت ترامپ در سمت تغییر صحنه مبارزه جهانی به رقابت عمدتا اقتصادی تا نظامی قطعی تر شود، ایران نیز با پایان دادن به تابوی مذاکره با آمریکا باید چارچوب و پلتفرمی را برای گفتگو با آمریکا در زمینه مسائل منطقه ای و پذیرش منافع همه طرفها طرح کند و با مردم در میان گذارد و نظر موافق آنها را جلب کند. مانع عمده داخلی دو گروه افراطی و بی مسئولیت به اصطلاح اصولگرا و اصلاح طلب هستند که می خواهند دشمنی با آمریکا و غرب یا دوستی با آن را بعنوان سرمایه خود برای کسب قدرت و حذف رقیب به کار گیرند. این دو گروه بی گمان هرگونه امکان مذاکره با آمریکا را به حساب ترس و عقب نشینی ایران خواهند گذاشت و نه به حساب عقبگرد و پیامد شکست آمریکا در جنگ اوکراین و خاورمیانه. دولت پزشکیان می تواند و باید راهی برای خنثی کردن این دوگروه و پذیرش یک سیاست گفتگوی آگاهانه و مسئولانه درچارچوب منافع مردم ایران، منطقه و جهان بیابد و در آن گام گذارد.

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

   

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 947  -  23 آبان 1403                                اشتراک گذاری:

بازگشت