20 شهریور سالروز تولید رحمان هاتفی است |
دوستان راه توده، بمناسبت سالروز تولد رحمان هاتفی که در زندان جمهوری اسلامی کشته شد، اینترنت را شخم می زدم تا آنچه که درباره این انسان شریف و پایدار در اندیشه هایش منتشر شده را مرور کنم. در همین جستجو به مقدمه ای برخورد کردم که هاتفی برای دوست دیرینه اش دکتر هوشنگ تیزابی نوشته است. من آن نوشته را همان جان شیفته ای یافتم که در جسم خود هاتفی بود. سیمین مدرسی (فردین) این جان شیفته را در زندان زمزمه می کرد و دوست و همبندش گیتی مقدم نیز با اندوهی وصف ناپذیر گفته ها و زمزمه های او را تائید. آنها مانند بسیاری دیگر، از یاران سالهای پیش و پس از انقلاب هاتفی بودند. چه کسی میتواند به زیبائی خود او در باره خویش بنویسد؟ گرچه در وصف تیزابی باشد.
«من هزار بار مرده ام و باز هزار بار متولد شده ام. کدام نامم را می خواهی؟ در پشت هر یک ازنام های من، سرهای از بدن جدا شده مناره شده اند، تن های در آتش سوخته و پیکرهای به دار آویخته صف کشیده اند. من بردیای دروغینم که از من بزرگترین دروغ تاریخ را ساختند و چون لقمه هایی از گوشت تنم در دهان فرزندانم گذاشتند. من به چهره اشرافیت آدم خوار تف کردم. زمین را به آن کس که با ناخن و عرق خود آن را بارآور می کرد دادم. من گفتم: عدالت. اما به قصاص این گناه به نام عدالت سر از تنم جدا کردند... من مزدکم که فریاد زدم همه گرسنه ها باید سیرشوند، همه چیز برای همه کس. و به شکم های فربه مشت کوبیدم. آن ها مرا واژگونه در گور عدل نوشیروانی دفن کردند... من صاحب الزنجم که 500 هزار برده را از محمره تا بصره شوراندم، به پاهای برهنه آن ها کفش پوشاندم و به جای زنجیری که بر گردن و داغی که بر پیشانی داشتند، شمشیر در کفشان نهادم... من بابک ام که بر قله های سهند ایستادم و خود را در رویاهای سرخم آتش زدم، به من گفتند زندگیت را از خلیفه بخواه، اما من تفاله زندگیم را به صورت خلیفه تف کردم... من ستارم که از لوله تفنگ های امیرخیز جرقه زدم و در آب های ارس منتشر شدم... من حیدرم که با کوله باری از نان آمدم و زمین های وطنم را شیار زدم و هر تکه از وجودم را چون دانه گندم دراین شیارها کاشتم... من روزبه ام که در میدان همه شهرهای سرزمینم ایستاده ام و از هر زخمم صدائی می آید که گرسنگان و شهدا آن را خوب می شناسند. من نام های بیشماری دارم که هر یک از آنها سنگ گور شریف ترین مردم است. آیا هنوز مرا نمی شناسی؟ » فصلی از زندگی دکتر هوشنگ تیزابی
هاتفی نامیراست. چرا که خود سرود:
تو قطره ای از روحت را در پلک من چکاندی ـ چه روشنایی مهیب ذوب کننده ای ـ دنیا دوباره باید فتح شود.
تلگرام راه توده:
|