بازگشت

 

از كودتای 28 مرداد هنوز هم باید درس آموخت، اما چگونه؟

اندیشه‌های كودتائی در میان

مخالفان اصلاحات!

 

در آستانه سالگرد كودتای ننگین 28 مرداد و سقوط دولت ملی محمد‌مصدق سلسله مطالبی در نشریات داخل كشور منتشر می‌شود. از جمله این مطالب، سخنرانی‌ها و مقالاتی است كه ایرادكنندگان و نویسندگان آنها، نه تنها سهم بسیار مهمی در ایجاد انحراف در مسیر انقلاب داشته‌اند، بلكه خود متهم به زمینه‌سازی كودتا علیه دولت محمد‌خاتمی در چهار سال گذشته‌اند و در كودتای خزنده‌ای كه از سال 69 به بعد در جمهوری اسلامی و علیه انقلاب 57 گام به گام پیش برده شده نقش داشته‌اند! از این جمله‌است سخنرانی اسدالله بادامچیان در اردبیل و یا مقاله روزنامه ملت در شماره 2 مرداد 80‌.

مثلا آقای بادامچیان، دبیر اجرایی جمعیت موتلفه اسلامی در اردبیل می‌گوید: غربی‌ها معتقدند كه نظام حزبی نیز همانند سایر مسائل از غرب به دیگر جاها انتقال یافته‌است. احزاب غربی قدرت محور هستند، هماننند حزب توده كه جلال آل‌احمد و نیما نیز در آن حضور یافتند و البته پس از روشن شدن فریب آنها از حزب توده جدا گشتند. اینها (اشاره به احزاب كنونی، كه بی شك موتلفه اسلامی، محفل حقانی و تشكل رسالت مورد نظر نیست و جبهه مشاركت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را در تیررس قرار داده!) اصلا حزب نیستند، باندهای سیاسی و نفوذی هستند كه فقط در پی انحصار طلبی و منافع خودشان می‌باشند نه مردمسالاری. ما به فرموده امام دو نوع حزب داریم، یكی حزبی كه مردم را به خدا دعوت می‌كند، كه حزب‌الله است و دیگری حزب شیطان!»

         البته مردم ایران دیگر نیازمند هیچ استدلال و شاهدی برای شناخت جمعیت موتلفه اسلامی و اهداف و وابستگی‌های مالی آن و سیاسی آن نیستند و به همین دلیل این سخنان آقای بادامچیان نیاز به تحلیل ندارد، آنچه كه نیازمند جلب توجه است، یافتن مشتركات بین اهداف پنهان پشت این سخنان و اهداف شبكه تبلیغاتی كودتای 28 مرداد “بدامن“ است!

و یا روزنامه ملت می‌نویسد: « وقایع نهضت ملی نفت هنگامی كه اختلاف افكنی ها بین جریان روشنفكری ملی و نواندیشی های دینی و انقلابی، رفرماسیون و حركت اصلاح طلبانه دولت و مجلس را كند و حتی متوقف كرد، بستر مناسب برای تهییج توده‌ای علیه اصلاحات بوجود آمد. توده نفتی‌های روسی-انگلیسی در قالب حز بتوده در همین مقطع وارد عمل شده و با سازماندهی حركت‌های توده‌ای و تحریك آنان ایجاد بی‌اعتمادی نموند. این تجربه در شیلی هم تكرار شد. دولت اصلاح طلب و مردمی آلنده كه به جنبش روشنفكری و دانشگاهی كشورش متكی بود و باجسارت در برابر قدت‌های خارجی ووابستگاه داخلی آنها ایستادگی می‌كرد تحت رهبری احزاب كمونیست و تهییج توده‌ای به سختی دجار مشكلات اقتصادی شد و بستر مناسب اجتماعی برای كودتای ژنرال گینوشه امریكائی به وجود آمد و دولت سرنگون شد.»

         سرمقاله نویس روزنامه ملت، دقیقا می‌داند چه می‌گوید و كدام نقطه را هدف گرفته‌است. او با متكی شدن جنبش اصلاحات به توده مردم، كارگران و بسیج آنها به مخالفت برخاسته و با كشف محیرالعقول نقش مشابه حزب توده‌ایران در سال‌های دهه 30، اولا می‌خواهد بگوید احزاب كنونی كه مردم را می‌خواهند برای پیشبرد اصلاحات بسیج كنند همان نقشی را كه خود وی برای حزب توده‌ایران اختراع كرده تكرار می‌كنند و دوم، اینكه اگر كودتا شد، این نه تقصیر مخالفان كنونی اصلاحات، نه تقصر صاحبان نقدینگی، نه نقشه و طرح لانه‌كردگان در بیت رهبری، نه شورای نگهبان، نه محفل حقانی، نه موتلفه اسلامی، نه واعظ طبسی، نه آنها كه عده‌ای ملی‌-مذهبی را زیر شكنجه برده‌اند و بلكه خود همین‌هائی هستند كه مردم را بسیج می‌كنند. نمونه زنده‌اش هم شیلی!

         بیش از آنچه كه سرمقاله نویس روزنامه ملت و یا امثال اسدالله بادامچیان تصور می‌كنند باید ساده لوح بود تا سمت و سوی این نوع تبلیغات را نفهمید و نمونه‌های مشابه آن را در مطبوعات دهه 30 نیافت.

 

اسناد سخن می ‌گویند!

بسیاری از اسناد مربوط به جزییات مربوط حوادث دهه 30 و نقش سازمان‌های جاسوسی انگلستان وامریكا برای تشنج آفرینی در كار دولت دكتر مصدق و فراهم ساختن شرایط كودتا منتشر شده است و بعید به نظر می‌رسد كه امثال آقای بادامچیان و یا نویسنده روزنامه ملت، اگر همه این اسناد را هم نخوانده باشند از كلیات آن بی‌اطلاع مانده باشند. از جمله اسنادی كه اخیرا در انگلستان منتشر شده و رادیو بی‌بی‌سی نیز در برنامه شامگاهی 5 مردادماه جاری خود نكاتی از آن را پخش كرد. به موجب این اسناد سازمان جاسوسی انگلستان هزینه ترجمه و انتشار كتاب دكتر ژیواگو، كتاب ساختگی خاطرات “لاهوتی“ و “كمونیزم جهانی“ را تامین كرد و رایزن فرهنگی سفارت انگلستان و گروه نویسندگانی كه زیر نظر او فعالیت می‌كردند واسط و رابط این امور بود. در همین برنامه از شبكه تبلیغاتی “بدامن“ نیز با جزئیاتی قابل توجه یاد شد كه سازمان مركزی جاسوسی امریكا در راه اندازی آن نقش داشتند. كار این شبكه تبلیغاتی تحریف تاریخ، كمونیزم ستیزی، توده‌ای ستیزی و متهم سازی دولت مصدق به همكاری با حزب توده‌ایران و خطر كودتای توده‌ای‌ها و سقوط ایران به دامن اتحاد شوروی بود!

در كنار این شبكه تبلیغاتی كه رهنمودهای آن از امریكا و انگلستان دریافت می‌شد، شبكه برادران “رشیدیان“ نیز بعنوان پل واسط و ناشناخته كودتا عمل كردند، كه اشرف پهلوی در مصاحبه‌های اخیر خود اشارات بسیار مختصری از ارتباط‌های خود با آنها و معرفی آنها به وی توسط رابطین امریكائی و انگلیسی كرده‌است.

بنابراین، وقتی ماجرا آفرینی‌های منجر به كودتای 28 مرداد روشن‌تر از روز است باید، با توجه به حساسیت شرایطی كه ایران در آن قرار دارد پرسید: چرا اسدالله بادامچیان، با استفاده از همان تبلیغات شبكه انگلیسی- امریكائی “بدامن“  تلاش می‌كند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشاركت ایران اسلامی و ملی‌-مذهبی‌های در بند را بر همان صندلی اتهاماتی كه روزگاری حزب توده‌ایران بر آن نشانده می‌شد تا شرایط كودتای 28 مرداد فراهم شود می‌نشاند؟ این یك تصادف است؟ یك محصول داخلی است؟ محصولی وارداتی است، كه اتفاقا حزب و جمعیت تجار بزرگ و وابسته جمهوری اسلامی اجرای آن را برعهده دارند؟

یادكردی از كودتای 28 مرداد وقتی ارزش و اعتبار دارد كه به این مسائل روز پاسخ بدهد، والا شرح مصیب دردی را درمان نمی‌كند!

حربه‌ كهنه‌ای كه اسدالله بادامچیان و دیگر هم‌اندیشان و هم حزبی‌های او به میدان مقابله با جنبش مردم برای دگرگونی و اصلاحات به میدان آورده‌اند، كدام است و طی چند دهه چگونه علیه هر حركت عدالتخواهانه و آزادی طلبانه مردم ایران بكار گرفته شده‌است:

• بعد از پیروزی انقلاب 57 و با بهره‌گیری از موفقیت‌های تبلیغات شبكه بدامن در كودتای 28 مرداد، مجله‌ “سالنامه مسائل كمونیستی بین‌المللی“ در امریكا حیات تازه‌ای یافت. این مجله از1983 تا 1991 بی وقفه علیه حزب توده‌ایران و اینكه آیت‌الله خمینی و یارانش زیر تاثیر توده‌ای‌ها قرار دارند فعالیت كرد. اوج این تبلیغات باز می‌گردد به سال 1983 و زمینه‌سازی برای دستگیری و اعدام توده‌ای‌ها! آنچه در این مجله جمع آوری می‌شد، مجموعه فعالیت‌های تبلیغاتی یكساله رادیوهای فارسی زبان و نشریات مخالف انقلاب در خارج كشور و مطالبی بود كه در برخی مطبوعات داخل كشور منتشر می‌شد!

چند نمونه را از سالنامه 1983 این مجله در زیر می‌آوریم:

- آیت‌الله محمد‌بهشتی در حال مذاكره با توده‌ایهاست و قول داده است كه سه وزیر كمونیست را در قبال حمایت شوروی در دولت بگنجاند!

- سه وزیر كمونیست در كابینه محمد‌جواد باهنر حضور دارند. وزیر دفاع، وزیر اجرائی و وزیر برنامه و بودجه!

- تنها در تهران كمونیست ها هفته‌ای 7 میلیون دلار از خارج از ایران كمك می‌ گیرند.

(این تبلیغات در زمانی است كه یك میزگرد تلویزیونی با شركت چند‌تن از رهبران حزب توده‌ایران، دكتر بهشتی از حزب جمهوری اسلامی و دكتر پیمان از جنبش مسلمان مبارز و سازمان فدائیان خلق تشكیل شده بود.)

- نورالدین كیانوری، دبیركل سابق حزب توده‌ایران به جمهوری دمكراتیك آلمان فرار كرده‌است. این فرار با یاری و همكاری یكی از ملایان پر نفوذ ایرانی صورت گرفته است. احسان طبری نیز در رشت هنگام فرار بازداشت شده‌است.

- جمهوری اسلامی، پس از فرار كوزنچكین اسامی 400 فعال حزب توده را در اختیار دارد كه در نیروهای مسلح، وزارت امور خارجه، سپاه پاسداران، پلیس، ژاندارمری و سازمان‌های اطلاعاتی نفوذ كرده‌اند. رژیم آنها را بتدریج بازداشت می‌كند!

(اینها اخباری است كه از طریق همان رادیوها و مطبوعات، در تدارك یورش به حزب توده‌ایران و پس از دستگیری آنها منتشر شد)

- رژیم جمهوری اسلامی در برابر اتحاد شوروی به زانو درآمده و محاكمه شناخته شده‌ترین رهبران حزب توده‌ را كه نزدیك به 21 ماه است به اتهام جاسوسی برای شوروی در زندان هستند را به تعویق انداخته‌است.

(این نوع اخبار نیز پس از دستگیری، شكنجه، گرفتن اعترافات دروغ، تیرباران نظامی‌ها و قرار داشتن بسیاری از رهبران و كادرهای حزب توده‌ایران در زیر چوبه دار و رفتن به میدان تیرباران منتشر می‌شد تا این جنایت هرچه زودتر تحقق یابد!)

اكنون از آن وقایع خونین و خیانت بار بسیار گذشته است، همانگونه كه از كودتای 28 مرداد دهها سال گذشته‌است، اما شیوه‌ای امثال اسدالله بادامچیان دنبال می‌كنند همان است و باید بدنبال اهداف آنها بود!

ما فكر نمی‌كنیم به هوش و درایت چندانی برای نشانی‌هائی كه اسدالله بادامچیان می‌دهد نیاز باشد!

حالا ببینیم تهیه ‌كنندگان آن سالنامه‌ای كه از آن چند خبر قدیمی را نقل كردیم چه كسانی بوده و هستند:

سپهر ذبیح، محمد ا.‌احراری و روح‌الله رمضانی“

از این جمع سپهر ذبیح اخیرا درگذشت و خبر این درگذشت نیز با آب و تاب و بعنوان درگذشت یك محقق بزرگ در مطبوعات جمهوری اسلامی منتشر شد. محمد ا.‌احراری برای ما ناشناخته‌است و روح‌الله رمضانی در سال‌های گذشته بصورت نوبتی به تهران سفر می‌كرده‌است. با توجه به وابستگی مستقیم این سالنامه به سازمان مركزی جاسوسی امریكا و استخدام این افراد در این سازمان، اكنون باید دنبال سرنخ‌های ارتباطی رمضانی در تهران و رابطین وی در حاكمیت و پیرامون آن بود. مستقیم‌ترین منبع برای طرح این پرسش همان كسانی نیستند كه شیوه تبلیغاتی شبكه “بدامن“ را مو به مو اجرا می‌كنند و اخیرا با تمام تجربه خود علیه جبهه مشاركت ایران اسلامی، ملی‌- مذهبی‌ها و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وارد میدان شده‌اند؟

 

 

  

 

                                                                                                                         بازگشت