كيانوری
عمـو ئی
روزنامه "عصر آزادگان" گفتگوي زير را پس از درگذشت نورالدين كيانوري، با محمد علي عموئـي انجام داد و منتشر ساخت:
عصر آزادگان: زندگي سياسي و رهبري كيانوري را بر حزب توده (ايران) چگونه ارزيابي ميكنيد؟
عمو ئي: با توجه به حضور مستمر و چند دههاي آقاي كيانوري بويژه در كادر رهبري، وي يكي از برجستهترين افراد در كادر رهبري حزب بود. كيانوري يكي از چهرههائـي است كه با وجود داشتن شرايط مناسب خانوادگي و تحصيلي كه ميتوانست به واسطه آن امتيازاتي بدست آورد، به خاطر آرمانهايش زندگي خود را در گرو اين مبارزه گذاشت. پس از ترور نافرجام شاه، كه سعي كردند آن را به حساب حزب بگذارند، آقاي كيانوري بازداشت و زنداني شد. وي پس از آزادي نيز همچنان به فعاليت خود ادامه داد، تا اين كه پس از كودتاي 28 مرداد باز هم سركوب شديد حزب آغاز شد و سازمان افسري حزب ضربه سنگيني خورد و بسياري از ما دستگير شديم.
پس از كودتاي 28 مرداد آقاي كيانوري منزل ثابتي نداشت و همواره خانه به خانه ميگشت تا اينكه در سال 1334 مجبور شد جلاي وطن كند.
ايشان تا فروردين سال 1358 مدتي در شوروي و سپس در آلمان دمكراتيك بود، ولي همچنان در رهبري حزب حضور داشت و به عبارتي از فعالترين و پركارترين دبيران حزب بود.
البته، تعريف از اين خصوصيات مثبت به هيچ وجه نافي ضعفها و كاستيهاي او نيست. همان طوري كه هر انساني در عمل مرتكب اشتباه ميشود، آقاي كيانوري نيز اشتباهاتي داشت. در دهه 40 به علت پارهاي اختلافات آقاي كيانوري از سمتهاي تعيين كننده در رهبري حزب فاصله داشت، ولي پس از تغيير رادمنش و جايگزيني ايرج اسكندري به عنوان دبير اول، وي وارد هيات سياسي حزب شد.
عصر آزادگان: كيانوري در خارج از كشور چه سمتي در تشكيلات حزب داشت؟
عمو ئي: آقاي كيانوري (پس از بازگشت دوباره به تركيب رهبري حزب) تشكيلات حزب را در اروپاي غربي و ايران اداره ميكرد. در پائـيز 57 (با اوج گيري روند انقلابي در ايران) نيز رهبري حزب صلاح ديد كه دبير اولي حزب را به عهده كسي بگذارد كه از توانايي كافي برخوردار باشد. در نتيجه آقاي كيانوري انتخاب شد.
پس از نوروز 58 (پيروزي انقلاب و سرنگوني نظام شاهنشاهي) او از مهاجرت اجباري به ميهن بازگشت و فعاليت مجدد خود را آغاز كرد، تا اينكه در بهمن 1361 رهبران حزب دستگير و بازداشت شدند.
آقاي كيانوري تا سال 70 در اوين بازداشت بود و پس از آن تا سال 75 در آپارتماني به همراه همسرش تحت مراقبت ويژه قرار داشت و در سال 75 نيز به منزلش در خيابان سنائـي بازگشت.
عصر آزادگان: بسياري معتقدند كه رهبري كيانوري، حزب تحت رهبري او را به بحران كشيد.
عمو ئي: رخدادهايي كه در سطح جهاني به وجود آمد و مسائـلي كه در داخل رخ داد و ايراد اتهامات خلاف واقع به حزب، همه و همه دست به دست هم داد و بحران حزب را به وجود آورد كه پديد آورنده آن تنها آقاي كيانوري نبود، بلكه به سياستگذاري روز در داخل نيز ارتباط داشت.
عصر آزادگان: مهمترين نقدهايي كه از داخل يا خارج حزب توده بر آقاي كيانوري شده، چيست؟
عمو ئي: پارهاي اقدامات تك روانه وي ميتواند پايه اساسي يك نقد را تشكيل دهد، چرا كه يك اصل مهم به نام اصل رهبري جمعي در حزب وجود داشت كه بر اساس آن، همه سياستگذاريها وظيفه هيات سياسي حزب است. در هيات دبيران نيز تعدادي دبير هستند كه شعب مختلف هيات سياسي حزب را اداره ميكنند و در ميان اين دبيران يك نفر به نام دبير اول است. به همين خاطر ما هيچوقت دبير كل نداشتيم. دبير اول ضمن اينكه موقعيت ممتازي در ميان كادر رهبري دارد، بايد حتما نظرش بر اساس نظرات جمع باشد در حالي كه آقاي كيانوري در مواردي شخصا تصميم گيري ميكرد و به نظريات جمع كاري نداشت و اين نقد اساسي بر آقاي كيانوري هميشه وارد بود.
عصر آزادگان: مخالفتهاي شديد برخي گروههاي چپ با كيانوري و حزب توده بر سر چه بود؟
عمو ئي: اگر تاريخچه حزب را مرور كنيم، ميبينيم پس از جدا شدن خليل ملكي از حزب اختلافاتي به وجود آمد كه منجر به ايجاد يك خط سوم در حزب شد. در جريان شكل گيري نهضت ملي نيز حزب برداشت نادرست نسبت به نهضت پيدا كرده بود و علت آن اين بود كه رهبران نهضت ملي گوشه چشمي به ايجاد رابطه با آمريكا داشتند و معتقد بودند كه ايران همواره از روسيه و انگليس ضربه ديده است، ولي آمريكا در اين زمينه بسيار مستقلتر رفتار كرده است و هيچگاه ايران تحت سلطه و مستعمره آمريكا نبوده است. در مقابل، حزب نيز اگر چه معتقد بود، درست است كه انگليس و روسيه هميشه سلطه خود را بر ايران داشتند و بلايايي كه در زمان قاجار بر ايران نازل شده بود از سوي اين دو ابر قدرت بود، ولي پيدايش رضاخان قلدر - بويژه پسرش - را بايد نتيجه سياستهاي همين كشور جديدالولاده، يعني آمريكا دانست. حزب اعتقاد داشت كه اميدوار به آمريكا بودن در واقع نفت را از چنگ انگليس خارج كردن و سپردن به آمريكاست. اختلاف ديگر حزب با جبهه ملي در مورد تركيب كابينه دكتر مصدق بود.
دكتر مصدق در كابينه اول خود كساني مثل گلشائيان و سرلشكر زاهدي را انتخاب كرده بود كه حزب با توجه به شناختي كه در مورد آنها داشت، نسبت به كابينه مشكوك شده بود، تا اين كه ماجراي 30 تير بوجود آمد و پس از آن كابينه تغيير كرد و به دنبال آن رابطه حزب با جبهه ملي رو به بهبود رفت.
عصر آزادگان: اهداف حزب توده پس از انقلاب اسلامي تا چه اندازه در جهت اهداف نظام جمهوري اسلامي قرار داشت؟
عمو ئي: آرمانهاي حزب در واقع براي حفظ دستآوردهاي انقلاب بود و به همين خاطر ما از قانون اساسي جمهوري اسلامي دفاع كرديم در حالي كه بسياري از گروههاي چپ چنين نكردند.
عصر آزادگان: فكر نميكنيد نگاه ماركسيستي حزب توده با انقلاب اسلامي ناسازگاريهايي داشت؟
عمو ئي: درست است كه اصول و انديشه ما مبتني بر شكل گيري يك نظام سوسياليستي قرار داشت، ولي اعتقادمان اين بود كه رفتن به چنان نظامي به جز گذر از نظام واسطه امكان پذير نيست. در عين حال ما با توجه به اينكه از قانون اساسي جمهوري اسلامي دفاع كرديم، ولي نظراتي نسبت به پارهاي از مواد اين قانون داشتيم و اميدوار بوديم در شرايطي با متممهايي، بخشي از مواد اين قانون اصلاح شود.
به هر حال، ما تمام تشكيلاتمان، مطابق قانون در وزارت كشور ثبت بود و وزارت ارشاد به روزنامه ارگان ما اجازه انتشار داده بود، ولي اينكه چگونه شد وضعيت حزب به اينجا كشيده شد بايد بگويم، كه اساس داوري را بايد روي گرايشهاي سياسي متفوق در ايران قرار داد.
عصر آزادگان: بسياري كيانوري را يك سياستمدار پراگماتيسم ميدانند و از اين جهت معتقدند اين عملگرايي گاه او را به عرصههاي غير اخلاقگرايانهاي در سياست ميكشاند.
عمو ئي: بخش اول را قبول ميكنم، ولي نتيجهگيري را خير. او كاملا عملگرا بود و تنها نقدي كه بر كيانوري وارد بود گرايش فردگرايانه بود، ولي غيراخلاقي بودن او را در سياست نميپذيرم.
عصر آزادگان: برخي از منتقدان، به نقش كيانوري در فرو پاشي حزب توده اشاره ميكنند.
عمو ئي: اگر بخواهم به نقش آقاي كيانوري در دستگيري افراد و پاشيده شدن حزب پاسخ بدهم، بايد بگويم هيچ نقشي مطرح نيست، اگر هم نقشي باشد به شيوه رفتار آقاي پرتوي، مسئول سازمان مخفي در زندان مربوط است .
عصر آزادگان: به عنوان آخرين سئوال، درباره ويژگيهاي شخص كيانوري به عنوان يك چهره سياسي چه سخني داريد؟
عمو ئي: كيانوري به راهي كه طي ميكرد، عميقا معتقد بود و بشدت بر روي عقيدهاش پافشاري ميكرد. البته نقدهايي بر آثارش وجود دارد و آن هم به علت داوريهاي غيرمنصفانهاي است كه در نبود دوستان و همفكرانش، در كتاب خود انجام داده بود.