مصاحبه پیام کردستان با محمدعلی عمویی
فدرالیسم
در ایران می تواند، نظام
پاسخگوی حقوق خلق ها باشد
ناصر ایرانپور خبرنگار نشریه پیام کردستان که در مهاباد منتشر می شود، مدتی پیش با
محمد علی عموئی که با عنوان دبیرهیات سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران در سال 1361
دستگیر و به مدت 13 سال در زندان جمهوری اسلامی ماند مصاحبه ای انجام داده بود.
عموئی همچنین از افسران سازمان نظامی حزب توده ایران است که پس از کودتای 28 مرداد
زندانی و با یک درجه تخفیف (زیر فشار افکار عمومی جهان) از اعدام رهائی یافت و به
حبس ابد محکوم شد. او و 5 افسر دیگر سازمان نظامی حزب توده ایران تا انقلاب 57 در
زندان بودند و با این انقلاب، پس از نزدیک به 25 سال از زندان آزاد شدند.
این مصاحبه عمدتا بر محور ترجمه کتاب "خیانت به سوسیالیسم" توسط عموئی و همچنین
مسائل مربوط به فعالیت و تاریخچه حزب دمکرات کردستان ایران انجام شده است. عموئی
خود نیز کُرد کرمانشاهی است. در این مصاحبه اشاره ای به مسائل امروز حزب توده ایران
نیز می شود. این مصاحبه را در ادامه می خوانید:
ـ آقای عمویی با چه انگیزه ای به سراغ
كتاب خیانت به سوسیالیزم رفتید. پس از فروپاشی شوروی هزاران كتاب و مقاله به تبیین
این رویداد پرداختهاند. آیا ویژگی خاصی در این كتاب پیدا كردید؟
عموئی: من اصلاً اطلاعی از وجود چنین كتابی نداشتم. این كتاب از آمریكا توسط خود
نویسندگانش برای من ارسال شد. بعد از ترجمه كتاب «فراز و فرود پروسترویكا» نوشته
ماك دیوید. نویسندگان کتاب اطلاع پیدا كردند و علاقمند شدند كه من این کتاب را هم
ترجمه کنم. در نتیجه این كتاب برای من ارسال شد. بعد از مطالعه كتاب موافقت خودم را
اعلام كردم و دست به كار ترجمه شدم.
ـ اولین مطلبی كه در كتاب خیانت به سوسیالیزم جلب توجه میكند دفاع از تجربه شوروی
به عنوان یك ترجمه اصیل ماركسیستی است. اگر این موضوع را بپذیریم آیا فروپاشی شوروی
در تضاد با اصول ماركسیزم قرار نمیگیرد؟ با توجه به اینكه اصول ماركسیزم بر پیشرفت
و تكامل اجتماعی استوار است و امكان بازگشت از یك صورتبندی اجتماعی تكامل یافته به
صورتبندی عقبافتاده (سوسیالیسم، سرمایهداری و فئودالیسم) وجود ندارد؟
عموئی: خیر چنین چیزی نیست. مسئله تحلیل آنچه كه پس از انقلاب اكتبر در اتحاد شوروی
رخ داد با همه دستاوردها و نقایص آن مطرح است. از همان بدو امر شما شاهد وجود دو
جریان در درون حزب كمونیست و دولت اتحاد شوروی هستند و از این نقطهنظر چگونگی
برخورد با رخدادهای داخلی جامعه شوروی مورد تحلیل قرار گرفته و به این ترتیب
زمینههای تحلیل نهایی تضادهای موجود در داخل آن جامعه بازبینی شده و به نتیجهگیری
پایانی منجر شده است.
ـ در این كتاب عامل فروپاشی شوروی به كارگذار نسبت داده شده است. بعبارت دیگر
مؤلفین در پی القای این مطلب هستند كه برنامههای پروسترویكا و گلاسنوست عامل
اضمحلال شوروی بودهاند وگرنه ساختار شوروی علیرغم برخی مشكلات قادر به بقا بود.
با توجه به میزان تمركزگرایی شوروی و حضور نهادهایی از قبیل اداره سیاسی ارتش و حجم
وسیع تولید ایدئولوژی چگونه رهبری تجدید نظرطلب مجال حضور پیدا كرد. بعبارت دیگر به
اعتقاد شما ساختار اقتصادی بحرانی شوروی، بحران ملیتها، بحران مشاركت سیاسی و ...
بدون گورباچف باعث تغییر نظام نمیشد؟
عموئی: وقتی كه شما میبینید اینقدر روی مسئله اقتصاد سایه تكیه میشود، وقتی
درباره گسترش این اقتصاد ثانوی اینقدر تأكید میشود، یعنی در بطن جامعه زمینههای
انحراف از پایهها و زیربنای اقتصاد سیاسی مورد توجه قرار میگیرد. با گذشت زمان
ابعاد این اقتصاد ثانوی گسترش پیدا میكند. چگونگی اداره یك چنین اقتصادی توسط
رهبری اقتصادی شوروی مورد توجه قرارمیگیرد، همه این مسایل به اضافه ایرادات دیگری
هم كه در آنجا مطرح بوده موجب میشود كه زمینه برای این فروپاشی فراهم آید. البته
نویسنده بر این عقیده است كه اگر برنامه پروسترویكا با هوشمندی بیشتر انجام
میگرفت، اگر با قاطعیت بیشتری در مقابل نیروهای راست درون حزب اقدام میشد، اگر به
جای اینكه گورپاچف با یاكولوفها و امثالهم متحد شود، به جناح چپ حزب نزدیك میشد
و... در مقابل یلتسین موضعش ضعیف نمیشد و در آن صورت امكان تصیح راههای به خطا
رفته و فراهم آوردن اصلاحات ضروری كه اقتصاد شوروی به آن نیازمند بود فراهم
میگردید.
ـ یكی از نكات جالب كتاب انتقاد از سیاست استالینزدایی مصوب كنگره 20 حزب كمونیست
شوروی است. در این مورد حتی در آمار قربانیان استالین هم تشكیك شده است. در حالیكه
امروزه استالینیسم صراحتاً بعنوان انحرافی در ایدئولوژی ماركسستی ـ لینیستی تعبیر
میشود. علت اعاده حیثیت از استالین در این كتاب چیست؟
عموئی: اصطلاح استالینیسم ساخته و پرداخته دشمنان ماركسیسم ـ لنینیسم است. درست است
كه استالین مرتكب خطاهای بزرگی شد ولی از آن یك اصطلاح ساختن یعنی استالینیسم در
كنار فاشیسم و در كنار توتالیتاریسم در واقع آن چیزی است كه فوكویاما تحت عنوان
پایان تاریخ و پایان ایدئولوژی مطرح كرده است. كسانی كه اینقدر عنوان میكنند و
تكیه میكنند روی استالینسم در واقع از روح مسالمت جوی بشری و انسانی میخواهند سوء
استفاده كنند. درست است که در سیاست های استالین خطاهای بزرگی وجود داشته، اما دشمن
دارد از این مسئله برای خلع سلاح ماركسیستها سوء استفاده میكند و با كمال تأسف
پارهای از نیروهای چپ هم به دام این تمهید بسیار خطرناك دشمنان چپ افتادهاند.
ـ مؤلفان «خیانت به سوسیالیسم» اصلاحات خروشچف را مورد انتقاد قرار داده و به نوعی
برنامههای پروسترویكا و گلاسنوست را وام گرفته از خروشچف عنوان كردهاند. امروزه
بسیاری از تحلیلگران معتقدند اگر اصلاحات عصر خروشچف تداوم مییافت اتحاد شوروی
وارد دوره ركورد و جمود عصر برژنف نمیشد و احتمالاً سرنوشت دیگری مییافت؟ از سوی
دیگر سیاست خارجی خروشچف با سیاست خارجی گورباچف دارای تفاوت جوهری بود. خروشچف با
شدت تمام حكومت ایمره ناگی را در مجارستان برچید در عوض گورپاچف در برابر فروپاشی
اروپای شرقی بیتفاوت ماند. در كل منظور این است كه خروشچف در پی یك اصلاحات
قدرتمندانه و عمیق بود كه احتمالاً بقای شوروی را در درازمدت تضمین میكرد. در
اینباره چه نظری دارید؟
عموئی: البته اصلاحاتی كه در زمان خروشچف آغاز شد به گمان من اصلاحات بسیار مثبتی
بود، فضای سیاسی، اجتماعی اتحاد شوروی را باز كرد، بعد از آن فضای بسته كه قبل از
او وجود داشت، كنگره بیستم توانست كمك شایانی بكند و تحلیلهای خوبی از آنچه كه در
جامعه بطور كلی و حالت دوقطبی كه بوجود آمده بود ارائه بدهد. اما نظرات خروشچف در
قبال آینده تحولات جامعه شوروی بسیار سادهاندیشانه بود و خیلی خیلی مایه تعجب است
كه رهبری یك حزبی چون حزب كمو نیست اتحاد شوروی نظرات عجیبی بدهد و مثلاً بگوید 20
سال دیگر اتحاد شوروی وارد دوران كمونیزم میشود و مثلاً ادعا کند در سال 1980 همه
تضادهای داخلی جامعه سوسیالیستی حل میشود و وارد مرحله كمونیسم میشود و از ایالات
متحده پیشی خواهد گرفت. یعنی اساساً بیان این مطالب یك نوع سادهاندیشی نسبت به
تحولات جامعهای است كه سراپا هنوز نیازمند مبارزات جدی،( یعنی واقعیت مبارزه
طبقاتی در داخل جامعه شوروی) بود. بلی از لحاظ پارهای از آزادیها و محدودیت ها،
سیاست های اصلاحی و اصلاحطلبانه خروشچف بسیار مثبت بود، اما در اغماض و نسبت به
اقشاری كه دارای منافع معینی شده بودند و در تقابل با اقتصاد سوسیالیستی قرار
داشتند، زمینهساز شكلگیری و پیشرفت اینها چه از لحاظ گسترش كمی و چه از لحاظ
قدرت یافتنشان در درون حزب و در درون دولت شد و این منشأ مشكلات بعدی بود.
ـ یكی از جالبترین نكات كتاب خیانت به سوسیالیسم، بحث كودتای اوت سال 1991 است.
مؤلفین «خیانت به سوسیالیسم» براساس یك گمانهزنی گورباچف را به تبانی با كودتاچیان
متهم كردهاند. آیا در اینباره میتوان به اسناد محكمه پسند توسل جست. به نظر
میرسد این گمانهزنی برای اولینبار است كه مطرح شده است.
عموئی: در این زمینه اظهارنظر دشوار است. بایستی اسناد و مدارك بیشتری در دسترس
باشد تا در این زمینه اظهارنظر كرد.
ـ وضعیت فعلی حزب كمونیست روسیه چگونه است. نسبت آن با گفتمان ماركسیستی ـ لینیستی
چگونه است؟ و همینطور نظراتشان راجع به سیاستهای استالین و اصلاحات ناكام گورباچف و
آیا حزب كمونیست روسیه از لحاظ تشكیلاتی همان بدنه حزب كمونیست شوروی یا جمهوری
روسیه است؟
عموئی: در این زمینه و بر اساس اطلاعاتی كه از مطبوعات بدست میآید به نظر من حزب
كمونیست روسیه وضع مناسبی دارد. و اما پاسخگویی به بقیه سوالات نیازمند اطلاعات دست
اول است و من دارای چنین اطلاعاتی نیستم.
ـ آقای عمویی بعد از روی كار آمدن نئومحافظهداران در آمریكا و سیاست های
افراطیشان به نظر میرسد كه شاهد نوعی احیای گفتمان چپ در جهان هستیم. در این
زمینه چه نظری دارید؟
عموئی: به گمان من احیای روند گفتمان چپ، بویژه در آمریكای لاتین بسیاربسیار
پیشرونده، سازنده و مترقی است. مواضع این نئوكانها در ایالات متحده در واقع یك جبهه
گستردهای را از نیروهای ترقیخواه بوجود آورده كه علاوه بر كمونیستها، در برگیرنده
سوسیالیستها، طرفداران صلح، طرفداران محیط زیست، NGOهای گوناگون، طرفداران حقوق
كودك، طرفداران حقوق زن، سندیكاهای كارگری است. برای همه اینها زمینههایی دارد
فراهم میشود كه در مقابل سیاست تهاجمی هیأت حاكمه آمریكا متحد شده و حركتی را در
مقابل جهانیسازی كه دارد به جهان تحمیل میشود به وجود آورند.
ـ آقای عمویی بخش دوم مصاحبه ما چند سؤال تاریخی است. در مورد نقش حزب توده در
جریان انشعاب گروه 7 نفره از حزب دمكرات كردستان ایران در سال 1359 ابهاماتی وجود
دارد. شما در این مورد توضیحاتی دارید.
عموئی: نقش حزب توده ایران در مسایلی كه بین دوستان حزب دمكرات كردستان ایران بوجود
آمد، چندان مهم نبود، آنچه رویداد در درون خود این دوستان ما بود، منتها با این
تفاوت كه آن كسانی كه پیرو كنگره چهارم بودند، مانند آقای غنی بلوریان ایشان در
زندان با برخی از ما همبند بودند و این موجب آشنایی های بیشتری با ما شده بود. ما
در این زمینه حتی كوشش هایی كردیم كه با آن جریان دیگر، یعنی با رحمان قاسملو هم
تماس بگیریم، با او هم صحبت بكنیم. اینطور نبود كه صرفاً به علت آشناییهایی كه
مثلاً با آقای غنی بلوریان داشتیم، طرف مقابل را نادیده بگیریم. ما اعتقاد به
همكاری اینها با هم داشتیم. اما آنچه نمیتوانست مورد تأیید حزب توده ایران باشد
موضعی بود كه قاسملو و دوستانش در ارتباط با بعث عراق داشتند و این نكته بسیار
اساسی بود كه در صورتی كه آنها در مورد قطع ارتباطشان با استخبارات عراق موافقت
میكردند، امكان تفاهم بین این دو گروه كه هر دو متعلق به حزب دمكرات كردستان ایران
بودند به راحتی فراهم میشد. ولی با كمال تأسف بهرغم مذاكراتی كه انجام گرفت چنین
نتیجهای عاید نشد.
ـ آقای بلوریان در خاطراتش ادعا میكند كه متن بیانیه انشعاب را علی گلاویژ نوشته.
آیا این مسأله نشانگر آن نیست كه اصلاً برنامه انشعاب را هم حزب توده طراحی كرده
بود؟
عموئی: به هیچ وجه چنین چیزی نیست. ما عمیقاً نگران جنگ در كردستان بودیم. ما
عمیقاً نگران سرنوشت برادران كردمان بودیم و به همین علت بر این اعتقاد بودیم كه با
تمام توان هرآنچه از عهده حزب توده ایران برمیآمد برای جلوگیری از جنگ كمك كنیم.
ـ یعنی شما معتقدید كه متن بیانیه را مرحوم گلاویژ ننوشته بود؟
عموئی: اصلاً چنین چیزی نیست و اصلاً این مطالب ربطی به آقای گلاویژ ندارد.
ـ آقای بلوریان ادعا میكند كه هیچگاه عضو حزب توده نبوده، حتی زمانی كه در زندان
با شما هم بند بوده. در این مورد چه توضیحی دارید؟
عموئی: آقای بلوریان عضو حزب توده نبودند اما در یك فاصله زمانی معین، یعنی از سال
27، 28 تا سال 38 اینها شعبه ایالاتی حزب توده ایران در كردستان بودند و حزب توده
به لحاظ فعالیت مثبت و نتیجهبخشی كه حزب دمكرات كردستان در منطقه داشت از حضور در
اینجا خودداری میكرد و در واقع حزب دمكرات كردستان را به مثبه شعبه ایالتی خودش
تلقی میکرد. بلی اینها عضو حزب نبودند ولی بعضی از آنها مثل زندهیاد عزیز یوسفی
تودهای بود، ولی غنی بلوریان اظهار میكند كه تودهای نبود، البته در زندان هم كه
بود هیچ وقت ادعای تودهای بودن نكرد ولی همواره مناسبات رفیقانه و بسیار نزدیكی با
ما داشت.
ـ آقای عمویی در این دورهای كه شما فرمودید دكتر رحیم سیف قاضی هم در دوران تبعید
خود در باكو یك سازمانی را به نام حزب دمكرات كردستان اداره و ظاهراً یك نشریه هم
منتشر میكرد. كدام یك از آنها جریان اصلی بود، یعنی حزبی دمكراتی كه در عراق بود،
یا حزب دمكراتی كه در باكو به رهبری رحیم سیف قاضی بود. اكنون حزب دمكرات كردستان
ایران در تاریخ خودش این جریان به رسمیت نمیشناسد.
عموئی: خوب متأسفانه حزب دمكرات مشكلات زیادی داشته. مدتی رحمان قاسملو در رأسش
بوده كه حضورش در عراق و ارتباطش با بعث مورد ایراد بسیاری از احزاب ترقیخواه بود.
اختلافاتی بین خودشان بود، اینكه از جانب چه كسی، چه كسی را تأئید میكردند، كدام
جریان اصیل بود، كدام نبود؟ خوب سرانجام بعد از كنش های متفاوتی كه انجام گرفت
بالاخره به صورت حزب دمكرات كردستان كنونی درآمد. در تاریخچهاش همه این فراز و
فرودها و چالشها وجود داشتهاست.
ـ حزب دمكرات دقیقاً چه سالی از حزب توده مستقل شد؟
عموئی: سال38 كه ضربه به فرقه دمكرات آذربایجان و بعدش به حزب دمكرات كردستان ایران
وارد شد، این دوستان همه به زندان آمدند و آن موقع هر دوی آنها به عنوان شعبههای
ایالتی حزب در منطقه تلقی میشدند.
ـ همانطور كه مستحضرید یكی از چالش های امروز جامعه ایران مسایل قومی میباشد. نظر
نیروهای چپ در مورد چالش های قومی و راهحل آنان چیست؟
عموئی: به گمان من مسئله حقوق خلقی، حقوق ملی، حقوق قومی یا هر كدامشان كه بیان
شود، در كشورهای كثیرالملله یك راه بیشتر ندارد و آن به رسمیت شناختن حقوق همه
خلقها در درون یك كشور واحد است. دشمنان حاكمیت ملی در هر كشور تلاش میكنند با به
ظاهر عرضه كردن حقوق اقلیت های ملی، قومی و غیره زمینههای جدایی این اقوام را از
یك كشور واحد فراهم بیاورند. اتفاقاً اگر حاكمیت های این كشور كثیرالملله تبعیض را
رها كنند و حقوق این اقلیت ها را به رسمیت بشناسند، جاذبه و میل همكاری خلقهای
مختلف در درون یك كشور واحد به مراتب از جدا شدن و ایجاد تفرقهای كه دشمنان وحدت
یك كشور مطرح میكنند، بیشتر خواهدشد.
ـ به نظر شما مدل شوروی برای حل مسئله ملی موفق بود؟
عموئی: بلی به گمان من موفق بود، منتها مشكلات دیگری به علت اینكه سیستم درست رعایت
نمیشد و وجود تبعیض پیش آمده بود. شما در نظر بگیرید قبل از انقلاب اكتبر این ملل
گوناگون چه سرنوشتی داشتند و بعد از سالها به چه مراحلی رسیده بودند.
ـ نظر شما در مورد فدرالیزم بعنوان یك راهكار برای جوامع كثیرالملله چیست؟
عموئی: من كاملاً موافقم. به گمان من وجود یك حكومت فدرال با به رسمیت شناختن حقوق
هر یك از این اقوام در چهارچوب یك كشور واحد و رعایت حقوقی كه واقعاً به آنها تعلق
میگیرد تثبیت امنیت آنها و شرایط پیشرفت همه را به موازات همدیگر فراهم آورد. در
غیر این صورت همواره تبعیض بوجود میآید.
ـ آقای عمویی بعنوان آخرین سئوال، در حال حاضر وارث اصلی و رسمی حزب توده كدام
جریان است؟
عموئی: من تصور میكنم همان حزبی كه اعلام میكند به نام حزب توده ایران و ناشر
روزنامه ارگان به نام روزنامه «نامه مردم» هست.
ـ پس سایت راه توده چیست؟
عموئی: راه توده تا آنجا كه من میدانم نشریه است. نامه مردم روزنامه ارگان حزب
میباشد.
ـ در كجا منتشر میشود؟
عموئی: من اطلاع ندارم. چون در زندان بودم و وقتی هم بیرون آمدم از كشور خارج نشدم
تا اطلاعی داشته باشم.
راه توده 123 19.02.2007