در غیاب اردوگاه سوسیالیسم و اتحاد شوروی،
امپریالیسم جهانی كمر به نابودی مردم آفریقا و غارت منابع آن بسته است!
از رویاهای دمكراتیك تا
كابوس غارت و نابودی!
با فروپاشی اتحاد شوروی و سقوط اردوگاه سوسیالیسم، فصل جدیدی در آن گروه از كشورهای عقب نگهداشته شده جهان آغاز شد، كه كشورهای بزرگ سرمایه داری جهان در آنها مطامع غارتگرانه و استعماری داشتند. كشورهای استقلال یافته جهان سوم، كه اغلب آنها از دل جنگهای استقلال طلبانه بیرون آمده و پارهای از آنها به كمك اردوگاه سوسیالیسم جهانی راه رشدی را مستقل از دخالتهای استعماری امپریالیسم جهانی طی میكردند از پشتوانهای بزرگ محروم شدند و یورش امپریالیستی و استعماری به تمامی دستاوردهای دمكراتیك در این كشورها با شدت آغاز شد. این یورش، همانگونه كه انتظار میرفت بسرعت با رقابت و تضاد منافع كشورهای بزرگ سرمایهداری و امپریالیستی منجر شد و تقسیم غنائم و بردن سهم بیشتر از غارت این كشورها با جنگهای داخلی (قومی- قبیلهای) توام شد. این سرنوشت تحمیلی، اكنون در آفریقا، قارهای را در كام جنگ و مرگ و نابودی كشاندهاست. وسائل ارتباط جمعی، تحت سلطه امپریالیسم با پخش انواع اخبار و تفسیرهای گمراهكننده اذهان عمومی را از واقعیات دور میكنند و اهداف خود را پیش میبرند. آنها كه توانستند در سراسر جهان و بویژه در اروپا مردم را در بیخبری از جنایاتی كه در یوگسلاوی مرتكب شدند، نگهدارند، اكنون با تجربهای كامل تر میكوشند مردم جهان را در بیخبری از آنچه در آفریقا میگذرد، نگهداشته و این قاره را به قیمت نابودی میلیونها مردم آن بین خود تقسیم كنند!
استراتژیستهائـی نظیر "برژینسكی" و "كسینجر" حتی با صراحتی بیسابقه از ضرورت كاهش جمعیت آفریقا سخن میگویند و این در حالی است كه برخی مطبوعات، بصورت غیر رسمی می نویسند كه آمریكا در نظر دارد بخشهائـی از آفریقا را به بهانه پاك سازی از بیماری "ایدز" پاكسازی انسانی كند!
در شماره 96 راه توده، در همین ارتباط مقاله "آفریقا در محاصره فقر و بدهی" را خواندید، كه نقدی بود بر نوشتهای كه در روزنامه اخبار اقتصاد مورخه 21 بهمن 78 منتشر شده بود. در ادامه و در ارتباط با همین سلسله روشنگریها، مقاله زیر را كه در ارتباط با جنگ داخلی در سیرالئون است میخوانید. در این مقاله نقش نواستعماری صندوق بینالمللی پول نیز بررسی شده است.
رسانههای خبری كشورهای بزرگ سرمایه داری، تصاویر رقت انگیزی از مردان، زنان و كودكان آوارهای كه قربانی جنگ داخلی در سیرالئون شدهاند را نشان می دهند. چندی پیش نیز تصاویر مشابهی از لیبریه، یكی دیگر از كشورهای غرب آفریقا به سراسر جهان مخابره شد. این رسانهها چنین تبلیغ می كنند كه جنگ سالاران محلی، مافیا و سیاستمداران فاسد، این كشورها را نابوده كردهاند و وقوع این مصائب و تحولات اجتماعی ناگوار ابدا ارتباطی با به اصطلاح "غرب متمدن" ندارد! این رسانهها به این سئوالات اشاره نمی كنند كه این افراد جنگنده اسلحههایشان را از چه منابعی تهیه می كنند؟ چه كسانی مواد معدنی و الماس را از این بومیان خریداری می كنند؟ چه كسانی در این روند به چه افرادی رشوه می دهند؟ این تبلیغات بدون اشاره به این نكات، كابیلا را در جمهوری دمكراتیك كنگو، موگابه را در زیمباوه، تایلور را در لیبریه و فودی سانكوه را در سیرالئون مسئول همه مشكلات و درگیری ها معرفی می كنند.
در اوائل دهه 1960، یك مسافر خارجی سیرالئون را كشور آرامی دید كه مغرور و مفتخر از استقلال تازه بدست آورده، درپی خود كفائـی و با هدف خدمت به مردم خود، در سایه و همراه قهرمانهای ضد امپریالیست قاره آفریقا، مانند قوام نكرومه، سكوتوره و مادیبوكیتا، در جهت تحقق رویای این رهبران برای آفریقای مستقل و آباد گام بر می داشت. اولین تمبر پستی در سیرالئون مستقل، كه در روز 27 آوریل 1961، روز استقلال ان كشور منتشر شد، بر یك زمینه سیاه براق، یك ذوزنقه سبز رنگ كه "الماس و آهن" بر آن می درخشیدند را نشان می داد. عناصر و رنگ های این تمبر پستی، نهادهای جهانی بود كه سیرالئول تازه استقلال یافته، خود را در آن می دید.
سیرالئون، مستعمره سابق انگلیس دارای معادن غنی آهن و الماس بوده و "فری تاون" پایتخت آن، یك بندر مهم تجاری در این بخش از جهان است. سیرالئون در سال 1460 بوسیله پرتقالیها كشف شد. بعلت اینكه كوههای ساحلی این كشور از دور، شكل شیر را در ذهن تداعی می كند، پرتقالیها آن را سیرالئون (شیر كوه یا كوه شیر شكل) نام نهادند. استعمارگران پرتقالی، در حاشیه سواحل 350 كیلومتری سیرالئون، اسكله های چوبی و ایستگاه های تجاری، برای تجارت برده با قاره آمریكا بنا كردند. تنها مسیر ارتباط آن ها با قبائل ساكن بخش های درونی، از طریق رودخانه هائـی بود كه به اقیانوس اطلس می ریزند. پرتقالیها در مسیر این رودخانه ها، افراد بومی را به بردگی كشیده و به تأسی از عملكرد دیگر قدرت های استعمارگر اروپائـی در مناطق مجاور مانند سنگال و گامبیا ضرورتی برای رسوخ بخشهای درونی این منطقه نمی دیدند.
در پایان قرن 18 انگلیسی ها مستعمرهای متشكل از كوچ نشین ها تاسیس كردند. این كوچ نشین ها بردگان سابقی بودند كه پیش تر در كنار آن ها علیه جنگ استقلال طلبانه آمریكائی ها شركت داشتند. این بردگان سابق در منطقهای ساكن شدند كه بعدا معروف به "فری تاون" (آزاد شهر) شد و به مرور تعداد سكنه این منطقه به 70 هزار نفر رسید. در پس كوه های ساحلی قبائلی زندگی می كردند كه باید مطیع می شدند. انگلیسی ها با كمك بردگان سابق و اسلاف آن ها، توانستند كنترل خود را بر قبائل و سرزمین های آن ها برقرار كرده و نهایتا در سال 1896 منطقه تحت الحمایه خود را در سراسر سیرالئون ایجاد كنند.
نخبگان سیاه ساحلی، همراه با خاطرات اقامت كوتاهشان در آمریكا، روابط نزدیكی با قدرت استعماری داشته، ولی فاقد هرگونه رابطه قبیلهای در منطقه بودند. این نخبگان تا قرن بیستم كه انگلیسی ها مستقیما اداره امور را بدست گرفتند، در اداره امور مستعمره به انگلیس ها كمك می كردند. انگلیسی ها برای این نخبگان چندین مدرسه و یك مدرسه عالی تاسیس كردند. كوههای ساحلی آن ها را در برابر بادهای تند، خشك، داغ و شنی صحرای آفریقا و قبائل ساكن در پس این كوهها حمایت می كردند.
اما، بادهای تغییر و تحول، بعد از تصویب اولین قانون اساسی استعماری شروع به وزیدن كردند و پس از آنكه كشور همسایه، ساحل طلا كه در سال 1957 مستقل شد و نام جدید غنا را به خود گرفت، این بادها تبدیل به توفان شدند. احزاب سیاسی مانند حزب خلق سیرالئون تاسیس شده و سرانجام كشور در سال 1961 استقلال خود را یافت.
اراضی درههای كشور، مغادیر كافی برنج برای مصرف داخلی و مقداری هم برای صادرات تولید می كردند، در نتیجه توجه دولت معطوف به توسعه صنعتی و بهره برداری از ثروتهای معدنی كشور شد. "سیادو استیونس"، نخست وزیر وقت، سیاست ایجاد بخشعمومی اقتصاد را در پیش گرفت. او 51 درصد از معادن الماس را تحت كنترل و حاكمیت دولتی قرار داد و شركت ها و بنگاه های ملی در بخش های تجارت، بیمه، بانكداری و كشتیرانی تاسیس كرد. همكاری و دوستی با اردوگاه سوسیالیستی یكی از اصول اساسی سیاست خارجی او را تشكیل می داد. با كمك كشورهای سوسیالیستی، سیرالئون، طرح نقشه برداری زمین شناسانه و مساحی معادن خود را بطور كامل اجرا كرد. چنان رهبر و چنان سیاستی در خدمت اربابان استعمار كهن و رهبری جدید آن ها "امپریالیسم آمریكا" نبود.
با كشف نفت در نیجریه، بوكسیت در غنا و ذخائر جدید سنگ آهن در سیرالئون موجی از كودتاهای نظامی كه رژیمهای دمكراتیك ضد استعماری را سرنگون می كردند، غرب آفریقا را در بر گرفت. دولت قوام نكرومه در غنا سرنگون شد، جنگ داخلی در نیجریه شروع شد و حتی سیرالئون كه دولتی بمراتب كوچك تر و ضعیف تر بود نیز در دایره طرحهای شیطانی امپریالیسم قرار گرفت و در آن تعدادی كودتای نظامی كه منافع آمریكا، انگلیس و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را نمایندگی می كردند، صورت گرفت.
یك كودتای فرماندهان تیپهای نظامی، یك كودتای سرهنگ ها و یك كودتای سرجوخه ها، یكی پس از دیگری با شركت نخبگان ساحلی در سیرالئون اتفاق افتاد. در نتیجه این كودتاها، روند تحكیم و توسعه سیرالئون، بعنوان یك حكومت قائم به خود آسیب دیده و به تعویق افتاد و توسعه شدیدا آسیب دید.
اگر چه استیونس بر مشكلات ناشی از این مسائل فائق آمد و دوباره به نخست وزیری انتخاب شد، اما روند توسعه و اجرای اقدامات اقتصادی مورد نظر او كند شدند. در زمینه سیاسی، سیرالئون میزبان كنفرانس مهم "سازمان كشورهای آفریقائی" شد؛ كنفرانسی كه در آن، جنبش مقاومت در برابر آپارتاید در آفریقای جنوبی و جبهه پولیساریو به رسمیت شناخته شدند. اما در زمینه اقتصادی، فشار شركتها و منافع اقتصادی آمریكا، انگلیس و آفریقای جنوبی بر سیرالئون ادامه یافت و در نتیجه دخالت مستقیم صندوق بینالمللی پول و كاهش شدید ارزش پول كشور، تحت فشار این نهاد امپریالیستی، شرایط اقتصادی كشور رو به وخامت نهاد. با درگذشت استیونس و خروج او از صحنه، دور دیگری از بی ثباتی سیاسی و كسب غیر قانونی قدرت و جنگ داخلی در سیرالئون شروع شد.
"فودی سانكوه"، رهبر جبهه متحد انقلابی، یكی از طرفهای درگیر در جنگ داخلی است. "جبهه متحد انقلابی" یك جنبش وسیع ضد استعماری، ضد غرب و با سمت گیری پان آفریقائـی است كه روابط نزدیكی با لیبی و لیبریه دارد. در یك مرحله از جنگ داخلی، این جنبش نزدیك به 450 هزار نیروی مسلح و بخشهای شرقی و شمالی كشور را تحت كنترل داشت و دوبار توانست "فری تاون"، پایتخت كشور را تصرف كند. تنها با دخالت ارتش نیجریه در سمت نیروهای دولتی سیرالئون بود كه سرانجام پس از 6 جنگ داخلی خشن و خونین با امضای موافقتنامه "لومه" در كشور "توگو" به پایان رسید و طرفین متعهد به تقسیم قدرت بین دولت كنونی و جبهه متحد انقلابی شدند. بلافاصله سازمان ملل اجرای این موافقتنامه را بعهده گرفت و قرار شد نیروئـی مركب از 18 هزار سرباز حافظ صلح را به سیرالئون اعزام كند؛ اما ماموریت سازمان ملل در سیرالئون هیچگاه تحقق نیافت، زیرا نیروهای انگلیسی و نیجریهای تصمیم گرفتند كه خارج از سازمان ملل عمل كنند. آمریكائـیها هم از انجام تعهدات مالی خود طفره رفتند.
در نتیجه دخالت مستقیم نیروهای انگلیسی، "فودی سانكوه"، رهبر" جبهه متحد انقلابی" دستگیر شد. نیروهای سازمان ملل در سیرالئون كه عمدتا از نیروهای ارتش نیجریه تشكیل می شدند، نه تنها كمكی به اجرای قرار داد لومه نكردند، بلكه با چشم بستن بر تخلفات گروههای كشتار وابسته به ارتش سیرالئون، عملآ به آغاز مرحله جدید جنگ داخلی در آن كشور كمك هم كردند. فرماندهان فاسد نیجریهای خود مستقیم وارد تجارت الماس شده و جیره و مواجب سربازان زیر دست خود را هم ماهها پرداخت نكردند. در نتیجه شرایط برای دخالت مستقیم نیروهای امپریالیستی در سیرالئون فراهم شد.
دولت انگلیس علنا اعلام كرده است كه در نظر دارد سرگردانی ارتش سیرالئون را جهت حفاظت معادن الماس واقع در شرق آن كشور را تعلیم و سازماندهی كند. انگلیسها امور طراحی و جوانب استراتژیك این پروژهرا بعهده گرفته و نیجریهایها هم اعلام كردهاند كه در صورت لزوم، خارج از فرماندهی سازمان ملل به جنگ علیه نیروهای جبهه متحد انقلابی ادامه خواهند داد.
در تبلیغات رسانههای كشورهای بزرگ سرمایه داری، "دولتهای فاسد" از یك طرف و "جنبشهای شرور" از طرف دیگر، مسئول مشكلات آفریقا قلمداد میشوند، اما واقعیت اینست كه اربابان استعماری سابق با كنترل همه جانبه دولتهای فاسد و با دخالت مستقیم در سركوب جنبشهای اجتماعی این كشورها، مسئول اصلی و عمده مصائب كنونی آفریقا هستند. در سیرالئون، نظام سازمان ملل عملا شكست خورده و ماموریت سركوب یك جنبش اجتماعی مورد حمایت مردم آن كشور به نیروهای مزدور نیجریه واگذار شده است. استعماری انگلیس هم در پشت صحنه، چشم به معادن الماس سیرالئون دوخته و طرح غارت نو استعماری را گام به گام پیش می برد.
مأخذ: راه توده شماره 97 دوم تیرماه 1379
مقاله در فرمات
PDF :
بازگشت