راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

شیراز
خار این سرخ گل
انگشت استبداد را
همیشه گزیده
از مجموعه گزارش های
باقی مانده از زنده یاد رحمان هاتفی

ای حافظ تو از گل سرخ شیراز غزلی به زیبائی گل‌های سرخ ساخته ای..."
" فردریش بونگر"

از اینجا خرمن شعر تا جاودان زبانه كشید.
در پای این كوهسار آتش و نور و الهام، "حافظ" چشمه ابدیت را یافت و از زلال آن نوشید و آسمانی ترین غزل ها را سرود. از اینجا "سعدی” طلوع كرد و با آفتاب شعرش بر جهان تابید. اینجا دروازه تاریخ است.
شهابی كه از سینه كورش جست و پرتو ذوب كننده اش را بر2500 سال تاریخ ایران افشاند، از حوزه‌های این دیار زبانه كشید. اینجا میعادگاه گذشته و آینده است، اینجا " شیراز" است.
نه فقط شهر شعر، شعر شهرها...

شهر گل سرخ
" از تنگه الله اكبر" جاده مستقیمی به دروازه شیراز می رسد. مصداق نام این تنگه از آنجاست كه وقتی چشم مسافر در آن نقطه به جلگه شیراز می‌افتد، به گونه‌ای محو زیبائی آن میشود كه بی‌اختیار از فرط حیرت و تحسین می گوید: "الله اكبر". وقتی از تنگه گذشتم ناگهان چشم اندازی در برابرم گشوده شد كه هرگز آن را فراموش نمی كنم.
در زیر پای ما دشتی سبز و باطراوت دامن گشوده بود كه تپه‌های ارغوانی مانند كمربندی آن را در برمی گرفت. برتارك بعضی ازتپه‌ها هنوز برف وجود داشت. سبزه‌ها به رنگهای گونه گون بودند. پاره‌ای مانند زمرد روشن، برخی پر رنگ تر جلوه می كردند و آنها درختان سرو وصنوبربودند كه دروسط باغهای شیراز نگاه را نوازش میدادند. آنقدرگلهای رنگارنگ در آن جلگه موج می زد و طبع بهار چنان زمین را باگل ولاله وسبزه فرش كرده بود كه بیننده میل نداشت چشم برهم بگذارد. حتی بامها و فراز بازارها نیزسبز و مزین به گل بود. منارهای باریك و بلند و گنبدهای آبی رنگ این منظره بهشتی و سحرآمیز را جلوه بیشتری می‌بخشید. چنین بود دورنمای شیراز كه مركزتمدن ایران و كانون نبوغ ادبی و فلسفی این دیاراست. تمامی اعصاب و ذرات من چون زائری كه بعد از سالها انتظار به كعبه مقصود نزدیك شود درحال پرواز بود. به هر طرف كه چشم می انداختم جلوه تازه‌ای ازطراوت و زیبائی میدیدم. درسمت مشرق دریاچه فیروز فام بهارلو و درسوی مغرب باغ های بی‌انتهای مسجد بردی، درپرتو آفتاب میدرخشید. گوئی حتی ازبرگ درختان نورساطع بود..." ازكتاب " یكسال درمیان ایرانیان" تالیف : پرفسور " ادوارد براون"

" شیرازی” ‌ها خونگرم ترین مردم ایران اند. آنگار آفتاب داغ دشت توی رگهای آنهاست. مهمان دوستی و غریب نوازی " شیرازی” سنتی قدیمی است كه بصورت یك خصلت درآمده است. مهمان درخانه شیرازی نه تنها حبیت خدا، حبیب خانواده هم هست. لذیذترین غذا، رنگین ترین سفره و گرم ترین پذیرائی نثاراو میشود.
شیرازی معاشرت دوست و اجتماعی است. تعارفات بی‌غل و غش و ابراز الفت او در برابر بیگانه و آشنا، گاه تا حد نوعی ایثار و اغراق بیش میرود. اما دراین شور مهمان دوستی و دیگر خواهی و یكرنگی كمترین تظاهری نیست. این منش فردی درشهر " گل سرخ" بازتاب یك روحیه و ادراك عمومی و همه گیراست. محال است مسافری ازشیراز بگذرد و خاطره‌های خوش و حق شناسانه با خود همراه نبرد.
سخاوت شیرازی مانند اصفهانی جماعت حسابگرانه نیست. درخرج اصراف كار است. دردوست داشتن هم با اعتدال سازگارنیست، و این خصوصیت قومی است كه ازیك جور بی نیازی درویشانه برخوردارند.
احساسات او تند و تیزاست. وقتی پای عواطف درمیان است، حنای منطق رنگی ندارد.
"شیرازی” انسانی رقیق القلب و عاطفی است. بیش ازآنچه با مغزش فكركند با قلبش می‌اندیشد. اصلا دنیای او از قلبش آغازمیشود. شاید بهمین خاطر است كه شیرازی‌ها شاعرمنش ترین مردم ایرانند.
شاید كمتر شیرازی را میتوان سراغ كرد كه درتمام زندگیش چند بیت شعر نسروده باشد. و تازه اگر هم اهل شعر و شاعری نباشد، احتمال ضعیفی میرود كه مجموعه‌ای ازشعرهای ناب را از بر نداشته باشد و باطبع شاعرانه و احساسات زلال و اندیشه رمانیتك سرچشمه شعرهای نسروده دراعماق او نباشد. او شاعرمسلك نیست، شاعراست چرا كه دنیا را شاعرانه میخواهد و می‌بیند. و خوی زیباپرست و جمال پسند او ازاین سرشت مایه میگیرد.
"شیرازی” نیمی از زیبائی‌های ایده آل را در طبیعت جستجو میكند. میل و اشتیاق سوزان او به گل و سبزه و چشمه و رود و دشت و پرنده، ناشی ازاین روحیه است و این جمال پرستی و عشق طبیعت، همان شور وسودا و جذبه‌ای است كه دراشعار سرایند گان نامی شیراز كه تعدادشان هم بسیاراست موج میزند.
سرگذشت شیراز
" شهرشیراز از قدیم الایام قطعه زمینی بود ناهموار و ملوك عجم هرسال یك نوبت برآن قطعه حاضرآمدندی....
گفتند كه ازعهد جمشید صومعه‌ای دراین زمین بوده و قدما آن زمین را برخود فال نیك میدانستند و درآن دشت دارالسلطنه اصطخر بود، تا دروقت محمد بن یوسف تقفی شبی درخواب دید كه روشنان صومعه فلك ازآسمان به زمین آمدند و درآن زمین جمع گشتند و میگفتند كه این قطعه زمین دایره‌ای است كه قدمگاه چندین هزار صدیق خواهد بود...
روز دیگرازاصطخر به آنجا متوجه گشت واستادان و مهندسان را فرمود تا قاعده ملك هم برآن رقعه اساس نهادند و بمدت دوسال خطه شیراز تمام گشت و طالع بناء آن سنبله بود و دورآن دوازده هزار گزاست و عرض دیوار هشت گز نهاده و یازده دروازه داشته است..."
" حافظ ابرو – مورخ قرن نهم"
نام "شیراز" در لوحه‌های گلی كه دركاوش های تخت جمشید بدست آمده نقش بسته است. بدینسان ابعاد تاریخی شیراز تا عهد هخامنشی بیش میرود. درآن هنگام شیرازعرصه یكی ازكارگاه‌های وابسته به عملیات ساختمانی تخت جمشید بود.
هیات باستان شناسی موزه مترو پولیتن دركاوش های خود دراطراف شیراز قصرابونصر آثاری از ادوار ماقبل تاریخ هخامنشی، آشكانی، ساسانی و قرن اول هجری بدست آورده است.
راه دریائی ایران و ممالك خاورنزدیك به هندوستان و چین درعصرساسانی ازخلیج فارس بود. بندرسیراف )نزدیك بندرطاهری( كه بوسیله یك جاده سنگفرش قدیمی به خطه فارس مربوط میشد ازمهمترین پایگاه‌های راه مزبور بود. با توجه به ارتباط بازرگانی شرق و غرب ازراه جزیره خارك در روزگاران قدیم، نقش اقتصادی فارس و تاثیر این رونق تجاری واقتصادی به شهر شیراز استنباط میشود.
توسعه ناگهانی شیراز در زمان حجاج بن یوسف ثقفی ) به سال 74 هجری – 693 میلادی( صورت گرفت. این وسعت پذیری به گونه‌ای سریع بود كه پاره‌ای ازمورخین را دچار این پنداركرد كه شیراز بدست حجاج كه در آن هنگام والی فارس بود بنا گشته است. آبادانی روز افزون شیراز با دوران انحطاط شهر باستانی استخر كه 1500 سال تاریخ پرنشیب و فراز را پشت سرداشت قرین بود. وسرانجام به سال 436 هجری ابوگالنجار فرزند عضدالدوله، استخررا به كلی مهندم كرد و اهالی آن را به شیراز كوچ داد.
با حمله اعراب به ایران دوران جدیدی درحیات شهر نوخاسته شیراز آغاز شد. خطه فارس سقوط كرد و اهالی استخر و شهرهای فارس دربرابر فاتحان تازی شورشهای بی‌وقفه‌ای را آغازكردند. تنها درجریان سركوبی یكی ازطغیان های استخر40 هزارتن كشته شدند.
ناآرامی استخر مجروح و كین خواه كه درعطش آزادی می سوخت ازیكسو و فشار و خشونت فاتحین كه با خون و مرگ وشكنجه همراه بود ازسوی دیگر، انگیزه مهاجرت روزافزون مردم استخر به شیراز شد. شیراز در آن موقع از آسایش و آرامش نسبی برخوردار بود. خویش را ازآتش و خشم دورنگاه داشته بود و روح نالان ایران را درغمناك ترین شعرها زمزمه میكرد...
وسرانجام ظلمت شكست. یعقوب لیث صفار سردار بزرگ ایران درفش فرو افتاده را دوباره برافراشت. سپاه استقلال نخست پارس و آنگاه شیراز را آزاد كرد. یادگار این دوران مسجد جامع عتیق است كه بفرمان عمرولیث بنا شد.
باطلوع خورشید دیالمه صفاریان جای خود را به حكمرانان تازه دادند.
علی "عمادالدوله" بزرگ خاندان آل بویه به سال 322 هجری برفارس دست یافت و شیراز را به عنوان پایتخت خود برگزید و تا پایان عمر درشیراز بسر برد. با مرگ "عمادالدوله" فارس به برادرزاده اش "فناخسرو" (عضدالدوله( رسید و او كه از نامی ترین شهریاران خاندان بویه است، درنیم فرسنگی جنوب شیراز كاخی برای خویش ساخت و فرمان داد تا درپیرامون آن خانه هایی ازنو برپا كردند.
درعهد دیلمیان شیراز رونق و آبادانی گرفت. قنات ركنی، "بندامیر" بیمارستان عضدی، تالار بزرگ قلعه استخر و دارالشفای عضدی و دروازه قرآن دراین دوران برپا شده و به گرد شهرحصاری عظیم فراهم آمد. این بارو بدست صمصام الدوله فرزند عضدالدوله ساخته شد و تا نیمه قرن هشتم هجری دوام آورد و در این سال مجددا توسط "محمد شاه اینجو" مرمت شد. برفراز این برج اتاق های آجری برای نگهبانان ساخته بودند. این یك باروی كامل جنگی بود.
ازسال 442 فارس عرصه سلجوقیان شد. تركان سلجوقی اشتهای زیادی برای فتح داشتند. شمشیرشان مانند اراده شان تیز و آتشین بود. امیر ابوعلی كیخسرو بن ابوكالنجار دیلمی با آگاهی از نیرو و توان بزرگ سلجوقیان اطاعت طغرل بیك را پذیرفت. درعصر سلجوقی بارها فارس و شهرشیراز عرصه جنگ‌ها و كشمكش‌های كوچك و بزرگ بود و عاقبت به سال 543 "سنقرین مودود" امیر "تراكمه" حكومت فارس را ازچنگ سلجوقیان خارج كرد.
درزمان این سلسله بود كه تپش قلب شعر سعدی درسینه فراخ جهان طنین انداخت.
تراكمه مسجد نو را برپا داشتند، و حصار شیراز رامرمت كردند... درفتنه مغول سیاست خردمندانه شهریاران "سنقری” شیراز و فارس را از یورش و مرگ و بلا و مصیبت مصون نگهداشت.
سنقر به سال 543 هجری با لقب مظفرالدین شاه درشیراز به تخت نشست و چنانكه عبداللطیف قزوینی درلب التواریخ مینویسد:
" درعدل و داد كوشید و درشیراز رباط و مسجد و منار رفیع بساخت..."
اتابكان سنقری كه حدود یكصد و بیست سال درفارس حكومت داشتند درعمران پایتخت خود شیراز نهایت كوشش رابكار بستند. ازبرخی ازآنان در این عصر آقاری گرانقدر برجای مانده است. " زركوب شیرازی” درباره آثار " اتابك سعد بن زنگی” مینویسد: " یكی جامع جدید شیراز است كه به مسجد نومشهور است.
" حمدالله مستوفی” كه در قرن هشتم ازشیراز دیدن كرده است نقل میكند كه: " شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد. هوایش معتدل است و آبش ازقنوات و بهترین آن كاریز گناباد است كه ركن الدوله حسن بن بویه دیلمی آن را اخراج كرده است..."
دریورش سه ساله تیمور، شیرازیان با پرداخت مبلغی نقدینه و كالا به خزانه تیموری به سلامت رستند و درهجوم پنجساله او نام آورترین پادشاه آل مظفر شاه منصور، دلیرانه ترین پایداریها را درمقابل جهانگشای لنگ نشان داد و شیراز آسیب چندانی ندید."
دوران صفویه از ادوار رونق و آبادانی فارس و شهر شیراز بود، توجه شاه عباس در بهره گیری شایسته ازحاكمیت ایران بر خلیج فارس و توسعه بازرگانی ایران با دیگرممالك از راه دریا موجب عمران و اعتلای خط فارس شد. دراین شرایط ابنیه تاریخی متعددی بوجود آمد و شیراز درمسیر یك شاهراه تجاری و فرهنگی قرار گرفت، شاهراهی كه افكار تازه و ارزشهای فرهنگ و هنر ملل همسایه درآن فرصع انعكاس یافت.
روابط تجاری تا دوردست‌ها دامن كشید. تمامی منطقه خلیج فارس و سواحل عربستان و افریقا و سرزمین‌های هندوستان حتی كشورهای خاوردور تا جرایر اقیانوسیه درحوزه این داد وستد بود. بدینسان فارس – شیراز كانون فعالیت‌های پرثمربازرگانی و كشاورزی شد كه آثارآن هنوز دركشتزارها و رباط‌های ویران و جاده‌های فرعی و آبادی‌های گونه گون فارس دیده میشود.
از زمان شاه عباس با توجه امامقلی خان سردار نامی صفوی و پسرش الله وردی خان، بناهای باشكوهی درشیراز برپا شد. مقرامامقلی خان و عمارت با شكوه مدرسه خان كه كاشیكاری‌های آن جلوهای روشنی ازهنر باستانی شیراز را حكایت میكند. ازاین جمله اند. دراین تاریخ پلی بر رودخانه كُر درنزدیكی شیراز بسته شد كه به پل خان معروفیت یافت.
درعهد شاه سلطان حسین ایالت فارس را كلبعلی خان اداره میكرد. دراین ایام بود كه فتنه افغان برخاست، فتنه‌ای كه به اقتدار صوفیان صفوی پایان داد و ایران را درماتم آزادی نشاند.
به سال 1133 فارس ازدو جانب مورد هجوم قرارگرفت، ازیكسو اعراب كه به جزایر و بنادر دست اندازی كردند و از طرف دیگر افغانها كه كرمان را به تصرف درآوردند و آغاز رخنه به سرزمین فارس كردند. لطفعلی داغستانی كه بیگلر بیگی فارس را یافته بود به بنادر لشكر كشید و اعراب را تارو ماركرد و آنگاه به كرمان روی آورد و میرمحمود افغان را چنان شكست داد كه سپاه وحشت زده افغان تا قندهار گریختند. اما لطفعلی خان شهر ستمدیده كرمان را با خشونت و غارت وظلم خود ویران تركرد. آنچه كه ازیورش افغان مصون مانده بود بدست او تباه شد.
درهمین سال هوا تیره شد و قریب دوماه خورشید مانند قطعه‌ای خونین بنظر میآمد. منجمین این واقعه را نشانه خون ریزی دانستند. علما و خطبا مردم را به نوبه ترغیب كردند و زنان بدنام را ازشهر راندند. تبلیغ گونه‌ای درویشی و بی‌اعتنائی به دنیا شدت گرفت. به سال 1135 محمود افغان سلطنت ایران را به چنگ آورد و سپاهی گران برای فتح شیراز فرستاد. شیراز غوطه ور در معنویتی بی‌خبر و رخوت انگیز بود، میرزا عبدالكریم درویش شیرازی كه حكومت معنوی را در دست داشت فكر میكرد كه محمود افغان نیز از طریقه او پیروی میكند و با این انگیزه برای پادشاه افغان پیام داد كه:
"لشكر به شیراز نفرست، زیرا اینجا خاك اولیاست و هیچگاه از ولی حق خالی نگشته. مردمی فقیر و درویش منش دارد. تنها به اعزام حاكمی عاقل اكتفا نما."
ازسوی دیگرطی نامه هائی كه به بزرگان شیراز نوشت، مردم را به عدم مقاومت دربرابر محمود دعوت كرد.
فرستادگان محمود افغان بدست مردم شیراز به هلاكت رسیدند و محمود سپاهی گران برای فتح شیراز فرستاد. محاصره شهر9 ماه بطول انجامید وشیرازی‌ها دلیرانه ایستادگی میكردند. سرانجام براثر فشارقحطی تسلیم شدند. شیراز در مدت محاصره قیمت گرانی پرداخت. صدهزار تن بعلت گرسنگی یا زخم شمشیر مهاجمان بقتل رسیدند "زبردست خان" والی جدید فارس چون دراصفهان، اما بزرگ شده قندهار بود كوشید تاكمتر به مردم شیراز آسیب برسد اما زخمی كه به قلب شیراز نشسته بود مدتها تازه و دردناك باقی ماند.
ظهور نادرالتیام زخم ها بود. غرورهای جریحه دار و شهر تحقیرشده درپیروزی‌های پی درپی نادرارضاء شدند. به سال 1142 سپاه نادری برافغان ها غالب آمد، اما پیش از آنكه فاتحان، شیراز را آزاد كنند، مردم علیه افاغنه شوریدند وشهر را باخون آنها رنگین كردند.
تفنگچینان سنی مذهب كازرونی، خنجی، پشوری و لاری كه درقشون افغان بودند به شهر یورش بردند و به قتل و غارت پرداختند. خانه‌ها را آتش زدند و زنان و دختران را به اسارت گرفتند. این مصیبت را برف های سنگین و سرمای سخت و بروز قحطی تكمیل كرد. هجوم ویرانگرآخرین جزء این تراژدی بود كه 30 هزار قربانی ببار آورد.
دراین حال اشرف افغان كه از برابر شمشیر سوزان نادرمی گریخت به شیراز آمد.
در چهار فرسنگی شیراز تبرزین مرگبار نادر ضربه مهلك دیگری به قشون افغان وارد آورد. اشرف به لارستان فرار كرد و نادر وارد شیراز شد.
سردودمان سلسله افشار به شكرانه این پیروزی یكهزار و پانصد تومان صرف تعمیر آستان شاه چراغ كرد و هفتصد و بیست مثقال طلا برای تهیه قندیل حرم اختصاص داد. به سال 1239 كه در اثر زلزله بقعه شاهچراغ ویران شد، قندیل زرین نادری را شكستند و فروختند و از بهای آن دیگر بار بقعه را تعمیر كردند.
نادرمدتی درشیراز اقامت گزید. آرامگاه حافظ را تعمیركرد و دستورداد تا تمامی باغ هائی را كه درحمله افاغنه ویران شده بود مجددا درخت كاری كنند. تعداد درختان سرو و كاج باغهای سرسبز نادری از30 هزارسرزد.
كریمخان زند بسال 1180 هجری شیراز را به پایتختی برگزید و درآبادانی آن نهایت اهتمام را بكاربست. دراین دوره آثار ارزنده‌ای درشیراز بناشد كه ازآن جمله است: بازار و حمام وآب انبار وكیل، خیابان زند. به گرد شهرنیز حصاری ازسنگ و گچ ساخته شد و خندقی دراطراف آن احداث گردید، كه با وجود ویرانی آثارزندیه، هنوز بسیاری ازاین یادگارها درشیراز باقی است و جلوه‌های گذرائی ازهنر این لحظه ازتاریخ را پیش روی ما قرار میدهد.
معماری عهد زندیه درحقیقت همان معماری زمان صفویه به صورتی ساده و بی‌پیرایه و مختصرتراست. مسجد و بازار و حمام وكیل انعكاس كاملی ازهنر شیوه صفوی را درخویش دارد. عامل مشخصی كه درمعماری زندیه درابنیه سلطنتی بچشم میخورد، ایوان دوستونی بسیارزیبا و متناسبی است كه نمونه‌ای ازآن در بنای قدیمی پست خانه شیراز بجا مانده است.
دورانی كه فرمانروائی " كریمخان" اغاز شد باسطنت " آغامحمد خان قاجار" به پایان رسید.
عصرقاجارشروع روزگار زوال بود. كریمخان شیراز را به پایتختی برگزید و آغامحمد خان پایتخت را به تهران انتقال داد. او برج وباروی شهررا با خاك یكسان كرد و مرگ و ویرانی را چونان بذری درفضای شیراز پراكند – نه بدان انگیزه كه شهر شعرو گل سرخ دشمن اولطفعلی خان آخرین بازمانده زندیه را پناه داده بود، بل ازآن رو كه با آنچه به عصر" زند" وابسته بود نفرت داشت و این نفرت را ویرانی آبادانی هائی كه دستهای كریم خان و دودمانش برپا داشته بود سیراب می‌كرد.
آنچه كه ازخشم و كینه " آغامحمدخان" رست با خشم طبیعت به نابودی گرائید. زلزله شدید وویرانگرمصیبت شیراز را تكمیل كرد و تا شهر از زیر بار این مصائب قد راست كرد سالیان دراز بطول انجامید.
به سال 1209 سردودمان قاجاریه فرمانروائی یزد وكرمان و فارس را به ولیعهد خود "فتحعلی خان" سپرد. فتحعلی خان درشیراز مستقر شد و تا هنگامی كه مرگ سرسلسله قاجار فرارسید و او برای تصاحب سلطنت راهی تهران شد، در این شهرماندگار بود. درنیمه عصر قاجار در راه تعمیر و احیای بقاع متبرك و تكمیل و تزئین مساجد و آبادانی با احداث باغها و كوشكها درشیراز كوشش هائی صورت پذیرفت. ویژگی این دوره غنای هنر رنگ آمیزی كاشی‌های خشتی معروف به هفت رنگ است. استاد كاران چیره دست شیرازی دراین زمینه ذوق شایان داشتند. تجلیات ظریف و اصیل این ذوق وهنر را دركاشی كاری های پیشانی بالای ایوان بزرگ حسینیه مشیر و مسجد نصیرالملك و بالای ایوان باغ ارم میتوان یافت. هنوز این هنرعالی به گونه‌ای منحصر به فرد بوسیله استادان شیرازی انجام پذیرهست. تصاویر شاهان قدیم و صحنه‌های زیبائی كه با كاشیهای هفت رنگ برفراز بسیاری ازساختمان‌های ادوار اخیر درشیراز دیده میشود، اوج هنر كاشی كاری رامی نماید. نمونه‌های زنده و جاودانه این كاشی‌ها را در بدنه‌های ایوان آرامگاه سعدی میتوان یافت.
نقاشی‌های خوش طرح و جالبی كه برسقف‌های تیروتخته منظم بعضی ابنیه قدیمی شیراز جلوه یافته، گونه دیگری ازروح شیراز و شیرازی هنرور و ظریف طبع را ظهور میبخشد. این نقاشی‌ها و نیز شیوه خاص كاشیكاریهای شیرازی درچنان سطح والائی است كه سالیان متمادی هنروران و استادان دیگر شهرها را به راه تقلید كشانده است.
نقش و نگارسقف به شیوه قاجار كه به مرجووك معروف است مدتها درتهران و دیگر شهرها متداول بوده است.
توسعه تدریجی و آرام شیراز باافول ستاره قاجار ادامه یافت. تجدد باهنر این شهرآمیخت و بناهای تازه و خیابان‌های جدید سیمای این شهرهنرو تاریخ را دگرگون ساخت. بناهای نو بنیاد شیراز بسیارند ساختمان جدید آرامگاه سعدی به سال 1331 تجدید بنای آرامگاه حافظ به سال 1314 بیمارستان نمازی، باغ ملی، موزه شیرازو دانشگاه جزئی ازمجموعه شیراز نوین اند. و شهرشعرو گل سرخ كه بقول حافظ خال رخ هفت كشورو كان حسن و معدن لب لعل بود، با این پشتوانه بی‌گمان شهر آینده است.
(بخش دوم این گزارش که با فرهنگ عامیانه مردم شیراز شروع می شود را در شماره بعدی راه توده خواهید خواند.)

راه توده 170 10.03.2008
 

  در فرمات PDF :                                                                                                      بازگشت