پرسش و پاسخ ـ اسفند ماه 1358
دیگ هفت جوشی
که با عجله بار گذاشته بودند!
س : شما حزب جمهوری اسلامی را نماینده دموکراسی انقلابی می دانید یا نماینده لیبرالیسم ؟
نورالدین کیانوری: ما تاکنون نظریات خود را در باره جریانات عمده اجتماعی و لایه بندی های اجتماعی، ضد انقلاب، بورژوازی لیبرال، جبهه دموکراسی انقلابی و لایه های گوناگون آن، بارها به روشنی بیان کرده ایم. تعیین دقیق و قاطعانه جائی که حزب جمهوری اسلامی در آن قرار گرفته، آن طور که شما می خواهید، امکان پذیر نیست. مثلا ما نمی توانیم بگوئیم که این حزب، در جناح چپ، 28 درجه متمایل به راست و 24 درجه متمایل به چپ، در دموکراسی انقلابی قرار گرفته است! چنین چیزی امکان ندارد. چرا؟ زیرا این سازمانها هنوز شکل قاطع پیدا نکرده اند، و در آنها عناصر گوناگون، در یک طیف بسیار رنگین، شرکت دارند. در این سازمان ها عناصری دیده می شوند که حتی رادیکال انقلابی هستند، و عناصر دیگری که لیبرال اند. سمتگیری سیاسی اکثر آنها هنوز دقیقا مشخص نشده است. در حزب جمهوری اسلامی عناصر گوناگون و به کلی متفاوتی دیده می شود. نظر ما نسبت به عناصر متشکل این حزب، حتی در مورد اعضای رهبری مرکزی آن، متفاوت است. در این رهبری مرکزی، شخصیت های روحانی و غیرروحانی هستند که ما نسبت به هر یک از این شخصیت ها، ارزیابی مشخصی که بسیار متفاوت از یکدیگر است، داریم. ما همواره با قالبی فکر کردن مخالف بوده ایم. ما می توانیم بگوییم که این یا آن موضعگیری مشخص حزب جمهوری اسلامی، در فلان مورد، یک موضعگیری لیبرالی است و خلفی و ضد امپریالیستی نیست، و این یا آن موضعگیری اش درست و در جهت منافع خلق است.
تنها حزب توده ایران است که سیمای کامل، روشن و مشخص سیاسی دارد. هیچ گروه، سازمان و یا حزب دیگری، دارای چنین مشخصه ای نیست. ما می توانیم به طور مطلق، چنین ادعائی بکنیم.
سازمان چریک های فدائی خلق خود را مارکسیست و معتقد به انترناسیونالیسم پرولتری می داند. اما در اعتقاد خود چپ و راست و کج و کوله است! در عمل انترناسیونالیسم را زیر پا می گذارد، زیرا اصلا ماهیت آن را درک نمی کند. تنها ادعا است. این سازمان، خود را دارای ایدئولوژی طبقه کارگر نیز می داند. اما نمی تواند این ایدئولوژی را که در حرف می پذیرد، پیاده کند و بر شرایط تطبیق دهد.
اما حزب توده ایران چنین نیست. هر کسی دقیقا می داند که سیاست خارجی و داخلی آن چیست و در هر مسئله ای از قبیل مسئله ارضی، اقتصادی، صنایع، ملی کردن بهداشت، بانک ها و غیره، چه نظری دارد. ما تمام نظریات خود را دقیق و روشن بیان کرده ایم. هیچ سازمان یا حزب دیگری را پیدا نمی کنید که با این صراحت در تمام زمینه ها سخن گفته باشد. تنها با چنین موضعگیری صریح و روشنی و با تطبیق این برنامه با عمل حزب در این زمینه ها است که ما می توانیم سازمان یا حزبی را، از لحاظ طبقاتی، در جای دقیقی قرار دهیم.
بسیاری سازمان ها و گروه های موجود، سازمان ها و گروه های "طیفی" هستند، و اگر بخواهیم شوخی بکنیم و کاریکاتوری بسازیم، می توانیم بگوییم بسته به این که صبحانه چه خورده باشند، موضعگیری سیاسی شان تغییر می کند، حلیم خورده باشند، یک جور می شود، شله زرد خورده باشند، جور دیگر.( خنده حضار )
به این ترتیب، باید بگویم که بهتر است رفقا جواب این سئوال ها را از ما نخواهند. ما می توانیم بگوئیم که حزب جمهوری اسلامی در پاره ای مسایل، موضع گیری مثبتی دارد، و به ویژه در دوران اخیر، دارای موضع گیری ضد آمریکائی است. اما در موارد دیگری، مواضعی اتخاذ می کند که گاه به کلی نادرست و گاه کاملا ارتجاعی و در جهت زیان انقلاب ایران است. این موضع گیری ها همیشه یک شکل و یکسان نیست: یکباره بالا می رود و یکباره پائین می آید. امروز ما در این روزنامه مقاله ای دیدیم که عینا می توانست در روزنامه "مردم"، ارگان مرکزی حزب توده ایران، چاپ شود. مقاله ای است که تمام جریان جنایت های رژیم مائوئیستی پول پوت را در کامبوج که باعث از میان رفتن 3 میلیون نفر از جمعیت این کشور شد، توضیح می دهد، و آن را محکوم می کند. در این مقاله، همچنین گفته می شود که امپریالیست های جنایتکار غرب، هنوز از پول پوت دفاع می کنند. موضعگیری کاملا درستی است. اما خوب، از سوی دیگر می بینیم که با امضاء رئیس همین حزب، ده ها میلیون تومان پول ایران را به فراریان کامبوج، یعنی همان هواداران رژیم پول پوت می دهند. حالا فکر ما بیچاره ها را هم بکنید که باید قضاوت، تحلیل و ارزیابی کنیم! ( خنده حضار )
به همین جهت است که ما تمام این ها را، یک به یک، نتیجه سو نیت نمی دانیم. به دست آوردن شناخت سیاسی و اجتماعی کار آسانی نیست. این رهبران ومبارزان، در یک دوران طولانی، تمام نیروی خود را برای تحقق شعارهایی فوق العاده محدود بکار گرفتند، از قبیل اینکه: شاه باید برود، آمریکا باید برود. بسیار ساده! اما درک این که سیاست آمریکا در جهان یعنی چه، و به چه صورت های مزورانه ای بازتاب پیدا می کند، بسیار دشوار است و خیلی از رهبران آن را درک نمی کنند. تمام بندها و زنجیرهایی که آمریکا به پای خلق های جهان بسته است، چیزهایی است از قبیل همین جنبش های قلابی و دروغینی که به راه می اندازند: بخش عمده به اصطلاح "جنبش اسلامی افغانستان"، فراریان ویتنام، فراریان کامبوج و غیره وغیره. تمام اینها در اردوگاه امپریالیسم قرار دارند. اما این رهبران، این ها را درک نمی کنند. از طرف دیگر، خیال می کنند هر کس فراری است، پس مظلوم است. حالا این فراری شاه هم که باشد، گاهی مظلوم می شود. مانند محمد ظاهر شاه و فئودال های افغانستان.
به این ترتیب، ما تنها در مورد خودمان می توانیم به روشنی قضاوت کنیم. در مورد عناصر و نیروهای دیگر، می توانیم در مسائل مشخص، قضاوت مشخص ارائه دهیم. در این صورت ارزیابی ما درست در خواهد آمد.