مردم ـ دوره هفتم، سال دوم، شماره 256، پنجشنبه 22 خرداد ماه 1359

«چماقداران»

نهادی در قلب

نهادهای انتصابی

 

آنچه در شهرهای مختلف کشور از شمال تا جنوب، حتی در پایتخت کشور، زیر گوش مسئولان امور می گذرد، جداً تکان دهنده و از نظر سرنوشت انقلاب و ترفندی که برای فروپاشی روند انقلاب در پیش گرفته اند، بسی هشدار دهنده است.

یکسال و نیم پیش اگر می گفتید که یکسال و نیم بعد از انقلاب و شش ماه بعد از تصویب قانون اساسی، عضو حزب توده ایران در اهواز به جرم فروش نشریه علنی و قانونی نامه «مردم» شلاق خواهد خورد و شکنجه های غیر انسانی را بخاطر یک عمل قانونی تحمل خواهد کرد، کسی باور نمی کرد.

اگر می گفتید که در چالوس، بدون بیم از هرگونه تعقیب و مجازات، گروهی چماق بدست، به دفتر رسمی حزب توده ایران خواهند ریخت، حاضران را مضروب خواهند کرد، همه چیز را خواهند شکست و یک نفر را هم جنایتکارانه از طبقه دوم عمارت با سر به زمین خواهند انداخت، کسی باور نمی کرد.(تمرین حمله به کوی دانشگاه در 18 تیرماه 1378)

اگر می گفتید که در بهشهر یک مجاهد به همان مجازات شلاق خوردن محکوم خواهد شد و در تهران در کاسه سر یک مجاهد گلوله خالی خواهد شد، کسی باور نمی کرد.

اگر می گفتید که در کرمان چماقداران دانشگاه را خواهند بست و در و پنجره بیمارستان را خواهند شکست و در اهواز و بوشهر زنان بی حجاب را مورد توهین و ضرب و شتم قرار خواهند داد و در یزد روزنامه ها را خواهند درید و به سرقت خواند برد، کسی باور نمی کرد.

باور نمی کرد، زیرا آشکار است که چنین اقدامات تبهکارانه ای علیه احزاب، سازمان ها و گروه های سیاسی و فعالیت آزادانه آن ها ـ که در جهت انقلاب و طبق قانون اساسی است ـ مستقیما علیه هدف های انقلاب و خواست های توده مردم انقلابی متوجه است و بنابراین نمی تواند در جامعه انقلابی ما تکرار شود و بی مجازات باقی بماند.

مسئله هنگامی با تمام حدت خود در برابر مردم جلوه گر می شود که این وقایع روزهای متوالی، در شهرهای مختلف تکرار می شود، و عجبا که مرتکبین این اعمال تبهکارانه بی مجازات باقی می مانند و با نهایت تاسف گاه خود حافظین نظم انقلابی، که این همه انقلابیون به آن ها امید بسته اند، در بین سازمان دهندگان یا انجام دهندگان این اعمال دیده می شوند.(این واقعیات را مقایسه کنید با حضور سازمان یافته همین نیروها در 8 سال اصلاحات علیه جنبش اصلاحات، تا دانسته شود چگونه و از چه زمان پایه های فاجعه امروز ریخته شد.)

مسئله با بغرنجی بیشتر خود هنگامی به عنوان زنگ خطری هشدار دهنده مطرح می شود که بدانیم این اقدامات و اعمال از جانب «دستگاه حکومت»، «دولت» و «گردانندگان امور» نه تنها سازمان داده نمی شود، بلکه شخصیت ها و ارگان های رسمی علناً و رسماً و تکراراً اعلام کرده اند با این اقدامات مخالفند و آن ها را صاف و ساده «ضد انقلابی» توصیف می کنند، از شورای انقلاب گرفته تا رییس جمهور، از کمیته مرکزی انقلاب اسلامی گرفته تا سرپرستی شهربانی و بسیاری از مقامات صاحب مسئولیت، بویژه در دوران اخیر، بارها گفته اند که، چماق بدستان هر چند زیر نام «الله» عمل کنند و نقاب «اسلام» بر چهره می زنند و به پیروی از امام تظاهر می کنند،اما آنها نه فقط کوچکترین رابطه ای با مقامات مسئول دولتی ندارند، بلکه ضدانقلاب شناخته می شوند.

در این شرایط بغرنج، حاد و حساس، بحق  این سئوال مطرح می شود که: پس چرا قاطعانه و جدا جلوی این عناصر ضدانقلاب گرفته نمی شود؟ چه دست هایی در کار است و چه نفوذهایی اعمال می شود که اینگونه اقدامات ضدانقلابی اولا انجام می گیرد، ثانیا بسیاری از احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی انقلابی و مترقی را دربرمی گیرد، ثالثا تکرار می شود و رابعا بدون مجازات باقی می ماند، یعنی در واقع زمینه تکرار آن ها فراهم می شود.

حتی اگر هم قرار باشد چماق کشی و آدم کشی و حمله به دفاتر و مضروب کردن موزعین جراید سیاسی را «عکس العمل» و نتیجه «علت و معلولی» سیاست ها و نظریاتی بدانیم که از جانب سازمان های سیاسی و جراید معینی بیان می شود، بطور منطقی این سئوال مطرح می شود که: چرا لبه تیز حمله چماق بدستان متوجه طرفداران انقلاب  و دشمنان آمریکاست؟ چرا بر سر کسانی که هشیارانه و پی گیرانه اهداف ضدامپریالیستی، خلقی و دمکراتیک انقلاب را تعقیب می کنند و مصرانه و همه جانبه از جمهوری اسلامی دفاع می کنند، چماق ـ نه فقط چماق تکفیر و توهین و افترا، بلکه چماق چوبی و آهنی نیز ـ فرود می آید؟ چرا آن هایی که دشواری ها را بجان می خرند و تمام توطئه های شیطان بزرگ و شیاطین زیر فرمان آن را فاش می کنند، به جرم فروش یک روزنامه انقلابی به تخته شلاق بسته می شوند به جرم تعلق به یک سازمان سیاسی انقلابی از طبقه دوم عمارت سرنگون می گردند؟

شاید پرسیده شود: اینها نکند همان چماقدارانی باشند که قبل از انقلاب هم چماقدار بودند به طرفداری از سلطنت «چماقداری» می کردند؟

سئوال پربیراهی نیست، زیرا آن ها هم چون اینان به روی انقلاب و به روی هدف های آن، که علیه امپریالیسم، استبداد، استثمار و استکبار متوجه بود و هست، شمشیر می کشند.

حمله کنندگان امروز البته زیر لوای دیگر چماق خود را بلند می کنند. ولی باز هم هر کسی که چشم داشته باشد و یکسال و نیم پس از انقلاب ناظر این حملات باشد، می بیند که مضروب فقط عضو یا هوادار این یا آن سازمان سیاسی نیست، بلکه خود انقلاب است، جمهوری اسلامی ایران است، قانون اساسی جمهوری و هدف هایی است که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» متبلور می گردید.

مسامحه در مجازات چماقداران، چشم بستن بر تحریکات خونین این ضدانقلابیون، مماشات با خرابکاران خود ضربه ای است بر انقلاب. ادامه «کار» آنان به توطئه های دشمن میدان می دهد و زمینه را برای فعالیت آشکار و بی هراس عمال امپریالیسم آماده می کند، ایمان و اعتماد مردم را به جمهوری اسلامی ایران، به نهادهای انقلابی، به تضمین های قانون اساسی، به حیثیت مسئولان امور، به تمامی نظام نوینی که انقلاب می باید بنا نهد، سست می کند.

عمل چماقداران از جانب هر محفل و گروهی سازمان داده شده باشد، مستقیما به تزلزل اوضاع در کشور، به ایجاد ناامنی و اضطراب، به حفظ دائمی محیط نگرانی و وحشت می انجامد. ادامه «فعالیت» آنان از همه کس سلب امنیت می کند، عدم اطمینان و بی ثباتی دائمی می آفریند و این زهر مهلکی است برای انقلاب، برای پا گرفتن نهاد های سیاسی، برای احیاء وضع اقتصادی کشور.

از «فعالیت» چماقداران گروهی از کلان ترین سرمایه داران و سردمداران بازارها و میادین سود باور نکردنی می برند، زیرا به «برکت» محیط عدم ثبات و اضطراب ناشی از «فعالیت» چماقداران، اینها می توانند احتکار کنند، نبض بازار را بدست گیرند، به صعود قیمت اجناس دامن زنند، از گرانی روز افزون سودهای افسانه ای و بی سابقه ببرند.

در نتیجه «فعالیت» چماقداران وضع سیاسی کشور نیز دچار تزلزل دائمی می شود. هیچ نهادی نمی تواند وظایف خود را طبق قانون انجام دهد و پا نمی گیرد. آنجا که چماق حرکت کند، قانون فلج می شود. ادارات و موسسات دولتی، سازمان های انتظامی، حتی شورای انقلاب و مجلس و ریاست جمهوری هیچ کاره می شوند و در برابر شانتاژ چماق، قدرت عمل را از دست می دهند و امکان استفاده از اختیارات خود را نمی یابند. هیچ فردی به فردای سیاسی کشور و به تحول اوضاع بر روال آنچه مسئولان امور می گویند، کمترین اعتمادی نخواهند داشت، زیرا غیرمسئولان چماق بدست، محیط سیاسی کشور را می سازند. چنین محیطی یعنی آنکه هرگز معلوم نباشد که فردا چه خواهد شد و سرنوشت قوانین و مقرراتی که خود حکومت وضع کرده چه خواهد بود. از این بی ثباتی سیاسی ـ صرفنظر از آنکه سازماندهندگان و مشوقین چماق داران چه کسانی باشند ـ در درجه اول ضدانقلاب سود خواهد برد.

وقتی مردم اعتماد و اطمینان خود را از دست بدهند و احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی و فعالیت قانونی و انقلابی آن ها همواره در معرض تهاجم مشتی شرور قانون شکن و بدون مسئولیت، ولی دارای چماق،با پشت گرمی مشکوک، ولی بدون مجازات و حسابرسی قرار گیرند، محیط سیاسی کشور متزلزل خواهد شد.

وقتی عدم ثبات سیاسی بر عدم ثبات اقتصادی افزوده شود، مساعدترین محیط برای فعالیت های ضدانقلابی بوجود خواهد آمد. و آنگاه بعید نیست که رام کردن مجدد دیو تحریک شده کار آسانی نباشد و احتمالا برخی از مشوقین چماقداری ـ هر که باشند و هر رقیبی را که بخواهند از میدان بدر کنند ـ خود از «دم مسیحایی» چماق بدستان محروم نمانند!

اگر «چماقداری» به یک «نهاد»! در جمهوری اسلامی بدل شود و انقلاب نتواند بر آن مهار زند و نابودش کند، دیری نخواهد پایید که اسلحه ای بُرا در دست آشکارترین دشمنان استقلال و آزادی و موجودیت جمهوری اسلامی ایران بدل شود.

مسئله چماقداری و گسترش دامنه فعالیت حمله کنندگان، مسئله انقلاب و ضدانقلاب است. آن را باید جدی گرفت، یعنی باید جدا با تمام قوا مسئولان امر جلوی آن را بگیرند و ضدانقلابیون نقاب دار را به مجازات برسانند، تا دیگر این ضربات بر انقلاب و بر حیثیت جمهوری اسلامی ایران و بر اعتماد مردم وارد نیاید، و محیطی ایجاد شود که شایسته گذشت یکسال و نیم از پیروزی انقلاب شکوهمند ما باشد.

 

 

   مقاله در فرمات PDF :