بازگشت

مردم ـ دوره هفتم، سال اول، شماره 18، شنبه 5  خرداد ماه 1358

آیا مهندس بازرگان و دولت موقت

درک دمکراتیکی از آزادی داشتند؟

چرا مهندس بازرگان بی پروا به

 حزب توده ایران

 تهمت و افترا می زند؟

آیا آیت الله مطهری به ادعای مهندس بازرگان توسط مارکسیست ها ترور شد؟

لجاجت در خصومت، تا جایی که مانع قضاوت عادلانه و روشن بینانه شود ـ شاید در این جمله بتوان موضع نادرست و زیانمند آقای مهندس بازرگان را نسبت به حزب توده ایران خلاصه کرد.

آقای بازرگان در این موضع گیری پی گیر هم هستند. بارها از نخست وزیر سئوال کردند که: در مورد قانونی بودن حزب توده ایران چه نظری دارید؟ ایشان هربار، با سماجتی که از یک رجل سیاسی مطلع بعید است، چه رسد به رییس دولت جمهوری اسلامی ایران، به اصطلاح قوانین دوره طاغوت و به مصوبات ناموجود زمان شاهنشاهی متوسل شده اند، تا برای خود بهانه ای برای تعلیق اظهار نظر در این مورد بتراشد و ضمنا جای پایی برای همه ضد توده ای ها نیز در آینده باز بگذارند.

همه کس می داند که اولا هیچ قانونی در مورد غیر قانونی کردن حزب ما وجود ندارد و روش های شاه مخلوع، برخلاف قانون و بدون قانون، زندگی غیرعلنی را به حزب ما تحمیل کردند. ثانیا مردم ما انقلاب نکردند که قوانین طاغوت و مصوبات شاهنشاهی را محترم شمرند، آن هم بخصوص یکی از ارتجاعی ترین، استبدادی ترین و ضد خلقی ترین تصمیمات را. ولی آقای مهندس بازرگان که سخت مایل اند در برابر روزنامه نگاران خارجی از خود چهره ای «دمکرات» بسازند، که با «زیاده روی ها» و «سخت گیری ها» موافق نیست، در مورد یکی از مهمترین ملاک های دمکرات بودن، که رابطه با حزب توده ایران و جنبش چپ مترقی ماست، به کلی دست و پای خود را گم می کنند و هوادار محترم شمردن « قوانین مصوبه » استبدادشاهنشاهی می شوند.

شتاب آقای بازرگان، در سراشیب لجاجت ضد توده ای، هرگونه روشن بینی و احساس مسئولیت را از مقام مسئول نخست وزیر سلب کرده است.     

از جمله، ایشان مدعی شده اند، که گلوله هایی که به آیت الله شهید مطهری شلیک شد، گویا پاسخ به مبارزات او علیه مارکسیست ها بوده است! یعنی حتی پس از تاکید امام خمینی مبنی براینکه قتل ها کار عمال آمریکاست و قبل از آن که کمترین بررسی و تحقیق انجام گیرد و ردپایی پیدا شود، ایشان همانند محافل راست، به نحوی کاملا بی مسئولیت، مارکسیست ها را مسئول این عمل ضد انقلابی جلوه دادند.

آقای بازرگان به این بسنده نکرد، و چنان در لجاجت ضد توده ای تاخت زده اند که در مصاحبه ای با روزنامه فرانسوی لوموند، حزب توده ایران و ساواک شاه را « همکار » خوانده اند و همان اتهامات و توهین های باورنکردنی را که محافل ضد انقلابی علیه کلیه نیروهای چپ و مترقی به طور اعم حزب توده ایران به طور اخص برای نفاق افکنی به کار می برند، ایشان نیز تکرار کرده اند.

بیش از یک هفته از انتشار مقالات و مصاحبه های روزنامه فرانسوی لوموند می گذرد، ولی هنوز که هنوز است آقای بازرگان صراحتا و علنا سخنانی را که به ایشان نسبت داده می شود، تکذیب نکرده اند. اگر چه دوستان و محافل نزدیک به نخست وزیر معتقدند که جملات روزنامه لوموند، عین حرف های نخست وزیر نیست و احتمال می رود که ایشان به نحو دیگری افاده مطلب کرده باشند! ولی در هر حال، از یک سو عدم تکذیب رسمی وجدی، و از سوی دیگر پیگیری در بیان مطالب شبیه و مقصر دانستن مستقیم حزب توده ایران ـ و فقط حزب توده ایران ( به تصریح لوموند، 15 مه 1979) ـ  در تمام تظاهرات و اعتصابات و درگیری های نظامی و خرابکاری در امور دولتی(!) و داشتن هدف مشترک با طرفداران شاه(!) و حتی همکاری توده ای ها و ساواکی ها در عئیت های تحریریه پیغام امروز و آیندگان(!) ـ همه از یک برخورد ناسالم و زیا ن بخش گواهی می دهند.

زیانمندی و ناسالم بودن این طرز تفکر ضد توده ای، البته ناشی از موضع طبقاتی نخست وزیر و مشی سازشکارانه ای است که ایشان در قبال حیاتی ترین مسائل انقلاب ایران در پیش گرفته اند و حاضر نیستند به اقدامات انقلابی در جهت ضد امپریالیستی ودمکراتیک، در جهت منافع اساسی خلق زحمتکش و بر علیه ریشه ای ترین منافع اقتصادی و سیاسی امپریالیست ها و سرمایه داران بزرگ وابسته تن در دهند، مگر آن که فشار مداوم خلق انقلابی و رهبری انقلاب ایشان را بدان مجبور سازد. به همین جهت هم، چنین لجاجت و سماجتی در دشمنی با حزب توده ایران، که خواستار اتحاد فعال و پایدار همه نیروهای ضد امپریالیستی و دمکراتیک برای حفظ و تعمیق دستاوردهای انقلاب است، برای ما تعجب آور نیست.

زیانمندی و ناسالم بودن این طرز تفکر ضد توده ای، از جانب یک فرد عادی قابل اعتنا نیست. ولی در مقام پر مسئولیتی نظیر نخست وزیر دولتی که باید وظایف پیشبرد انقلاب را به انجام رساند، چنین خصومت لجوجانه ای می تواند نه تنها نشانه فقدان روشن بینی سیاسی باشد، بلکه به امر انقلاب صدمه زند و در نتیجه پیامدهای ناگواری برای سرنوشت نهضت، ببار آورد. و این باعث نگرانی است.

تاریخ چهل ساله اخیر میهن ما شاهد آن است که نه تنها هرگز سیاست و روش ضد توده ای به نفع مردم تمام نشده، بلکه برعکس، همیشه به زیان توده زحمتکش میهن ما انجامیده است.

برای ما این سئوال مطرح است که، چرا در لحظاتی که امپریالیسم آمریکا و صهیونیست ها تمام تلاش خود را برای تشدید وخامت اوضاع داخلی ایران به کار انداخته اند، نخست وزیر ایران، به جای تجهیز همه نیروها علیه این دشمنان سوگند خورده میهن ما، همه کینه و دشمنی خود را، تا حد دست یازی به تهمت وافترا، به حزبی به کار بیاندازد که با این همه اصولیت و قاطعیت، محکم ترین روش ضد امپریالیستی و ضد استبدادی و ضد صهیونیستی را عرضه می دارد و تجسم آرزوها و خواست زحمتکشان در حمایت از انقلاب  و رهبر آن و دستاوردهای آن و اقدامات قاطع آن و پیشبرد آن است؟  

برای ما این سئوال مطرح است که چگونه نخست وزیر، با این همه بی پروایی به خود اجازه می دهد به حزبی که ده ها و ده ها شهید در مبارزه ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری داده و ده ها و ده ها نفر از اعضایش سال های بس طولانی از عمر خود را در زندان های شاه مخلوع گذرانده اند و مستحکم، مانند کوه ایستاده و به میهن وخلق خود وفادار مانده اند، توهین کند و افترای همکاری با ساواک را به آن ها بزند. اما درباره دشمنان خلق و تبه کاران امپریالیسم نظیر شاپور بختیار، که این همه خون جوانان ما را ریخته، به شاه خائن خدمت کرده، نقشه های امپریالیستی را اجرا کرده، و به قول امام خمینی مسئولیت سنگین کشتار ما را به گردن دارد، سکوت کرده است؟

برای ما این سئوال مطرح است که علت این خصومت و کینه، که این همه تهمت وافترای بی مسئولیت و بی پروا می آفریند، چیست، و در برابر آن، این سکوت و پرده پوشی، که داستان هم داستانی را به یاد می آورد، بچه سبب است؟

آیا مهندس بازرگان می تواند به این پرسش ها، پاسخ صریح، منطقی و عادلانه بدهد؟

اگر بیاد آوریم که در همان مصاحبه با لوموند، ایشان بارها از خواست توده ها و از فشار زحمتکشان « شکایت و گله » کرده واعتراف نمو ده اند که در « نوفل لوشاتو »، در حضور امام، نه خواستار انقلاب و تغییرات ریشه ای و قاطع رژیم، بلکه خواستار مرحله بندی 6 ساله گذار(!) و تشکیل شورای سلطنت، با موافقت بختیار و بعضی از سران ارتش شاه و انجام انتخاباتی آنچنانی بودند، که تازه بعد از شش سال به تدریج و مرحله به مرحله، بنا به نقشه آقای مهندس، انتقال قدرت انجام گیرد، آنوقت شاید آسان تر بتوانیم پاسخ  به این پرسش ها و ریشه این روش را بیابیم.

 

 

   مقاله در فرمات PDF :

بازگشت