دو نتيجه
در انتظار جنبش اعتراضي
و ادامه دار فرانسه
آنچه که در فرانسه مي گذرد همه در چارجوب يک واقعيت بسيار عميق تر و جدی تر نيز قرار دارد. همه مسئله در اينجاست که فرانسه به حلقه ضعيف نظام سلطه و امپرياليسم اروپايي و جهاني تبديل شده است. نه از آنرو که اقتصاد آن ضعيف تر از ديگر کشورهای اروپايي است يا حاکمان آن فعلا از طبقه حاکم ديگر کشورها متزلزل ترند. هم اقتصاد فرانسه همچنان بسيار نيرومند است و هم نظام سياسي آن دارای آنچنان استواری و تجربه است که از چنين بحران های کمرشکني نظير اعتراض سه ميليوني در خيابان ها بتواند خود را بيرون کشد. فرانسه به حلقه ضعيفي تبديل شده از آنرو که گروه ها و طبقات حاکم اين کشور روزبروز بيشتر ناتوان از اين مي شوند که انديشه ها و ديدگاه های طبقه سرمايه دار را به اکثريت مردم بقبولاند. رای منفي مردم فرانسه به رفراندم اروپايي و اکنون مقاومت آنان در برابر قانون تازه استخدام جوانان جلوه ای از اين بحران و نبردی است که جامعه فرانسه را در برگرفته است. آنچه در اين قانون برای حاکمان فرانسه در درجه اول اهميت داشت و دارد اصلا نقش آن در اشتغال يا عدم اشتغال نيست. بلکه همراه کردن مردم با اين انديشه است که اقتصاد و اشتغال بر گرده کارفرمايان و سرمايه داران مي چرخد و برای اينکه اين اقتصاد بچرخد طبقه کارگر و غيرمالک بايد به اين کارفرمايان و سرمايه داران امتياز دهد و از حقوق خود صرفنظر کند. اين انديشه است که همه دستگاه فکری نظام سرمايه داری و حفظ صلح اجتماعي بر روی آن قرار دارد و اکنون اکثريت بزرگ مردم فرانسه حاضر به پذيرش آن نيست. بنابراين فشاری که حکومت برای اجرای قانون تازه ميآورد و مقاومتي که در برابر آن صورت گرفته است ابعادی بسيار فراتر از تصويب يا عدم تصويب يک قانون دارد. در پشت اين قانون يک جنگ بزرگ انديشه ای و ايدئولوژيک جريان دارد که حزب کمونيست فرانسه خوراک فکری آن را تامين مي کند، جنگي که طبقه حاکم فرانسه احساس مي کند اگر در آن بازنده شود بايد دير يا زود با حکومت نيز وداع کند.
برقراری حکومت نظامي، کشيدن پليس به خيابان ها و ايجاد شرايط شبه جنگي همه نشان های بارز اين ناتواني و اين شکست فکری است. همان گونه که خطر فرار به جلو و درگير کردن فرانسه در جنگ ها و بحران های جهاني نيز روزبروز بيشتر و جدی مي شود. در اين شرايط سخنان ژاک شيراک رييس جمهور فرانسه در مورد استفاده از سلاح های اتمي بر ضد "تروريسم" را نبايد شوخي پنداشت. برای منحرف کردن مردم فرانسه و سرپوش گذاشتن بر بحران داخلي يک شوک لازم است و اين شوک چرا کاربرد سلاح اتمي و درگير شدن در جنگ برعليه يک دولت "تروريست و ناقض حقوق بشر" نباشد؟
از اين نظر است که تظاهرات و اعتراضات فرانسه با تحولات و حوادث آينده ايران نيز در پيوند است. سرمايه داری حاکم در فرانسه هنوز توان بهره گيری از امکانات عظيمي را برای عبور از اين مرحله دارد، همچنان که سرمايه داری آلمان در آستانه جنگ دوم جهاني داشت. هم آلمان آن دوره و هم اروپا و فرانسه امروز قادر خواهند بود بحران را به خارج از مرزهای خود پاس بدهند.
آيا اين بحران، تنها گريبان فرانسه را گرفته است؟ و يا برنامه ای که سرمايه داری فرانسه در پي آنست، تنها در چارچوب مرزهای فرانسه باقي ميماند و ويژه اين کشور است؟
سادگي است اگر چنين تصور شود. از هم اکنون در آلمان نيز زمزمه اجرای همين قانون در فاصله 6 ماه پس از اجرای آن در فرانسه مطرح است. سرنوشت سرمايه داری آلمان و فرانسه و کشورهای بزرگ اروپائي با هم گره خورده است و به همين دليل است که بايد نگران برنامه و نقشه واحد آلمان و فرانسه و انگلستان و ديگر کشورهای اروپائي برای پيشي گرفتن از امريکا برای تهاجم به ايران بود و از آن مخوف تر، پيشدستي کردن امريکا بر آنها. اگر چنين شود و رهبران جمهوری اسلامي نتوانند اوضاع را درست ارزيابي کنند، کشور ما سپر بلای بحران داخلي سرمايه داری در اروپا خواهد شد و آنها با برپائي جنگ و تهاجم و راه اندازی ماشين جنگي در خليج فارس، پليسي و نظامي کردن قوانين در داخل کشورهای اروپائي به بهانه شرايط جنگي خواهند کوشيد بمانند و جنبشهای اجتماعي را مهار کنند.
فرمات PDF : بازگشت