دبيراجرائي حزب در ايران
از1327 تا 1332
دکتر محمد بهرامی
نسل امروز بايد بداند
استبداد و ديکتاتوری
با حزب توده ايران
چه کرده است!
دکتر محمد بهرامی در فاصله 1327 تا 1332 عملا رهبری حزب توده ايران را در داخل کشور در دست داشت. پس از ترور نيمه تمام شاه در 15 بهمن 1327 و اعلام غير قانوني شدن حزب توده ايران و آغاز موج دستگيری و پيگرد رهبری حزب، دبير اول منتخب کنگره حزب "دکتر رضا رادمنش" و جمعي از اعضای برجسته و شناخته شده حزب توده ايران از کشور خارج شدند. اين تصميم را رهبری وقت حزب توده ايران گرفت و علاوه بر دکتر رادمنش، ايرج اسکندری، احسان طبری، اردشير آونسيان و... در اين جمع بودند. طرحي که در سال 1361 نيز رهبری حزب توده ايران با توجه به روند رويدادها در جمهوری اسلامي، وقوع آن را قطعي مي دانست و به همين دليل با تصويب هيات سياسي وقت، قرار شد 17 تن از اعضای رهبری حزب از کشور خارج شوند.
در تصميم رهبری حزب در سال 1327 مقرر شد، با خروج دکتر رادمنش - دبير کل وقت حزب – از کشور، اختيارات او در داخل کشور با حق امضاء در جلسات رهبری باقي مانده در کشور، به دکتر بهرامي که يکي از قديمي ترين و شناخته شده ترين چهره های رهبری حزب بود واگذار شود. دکتر بهرامي در آن زمان در عرصه بين المللي نيز از اعتبار بالائي در ميان احزاب کمونيست جهان برخوردار بود. دکتر بهرامي، بدين ترتيب و عملا، برای 5 سال و تا کودتای 28 مرداد دبيراول حزب توده ايران در داخل کشور بود. پس از کودتا و انتقال رهبری حزب توده ايران به خارج از کشور، بار ديگر دکتر رادمنش وظيفه مستقيم رهبری حزب را برعهده گرفت.
ما، اين نکات را با استفاده از اطلاعاتي که داريم توضيح مي دهيم، زيرا بارها از داخل کشور و از ميان نسل جديدی که پا به ميدان سياست و مبارزه گذاشته، از ما درباره رهبران حزب در دوره های مختلف سئوال مي کنند.
دکتر بهرامي از متخصصان تاريخ تحليلي رشد فاشيسم در اروپا بود. او رشد فاشيسم و دلائل آن را از نزديک ديده و چندين سال، از نزديک روی آن بررسي و تحقيق کرده بود.
او تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در مدرسه "ايران و آلمان" در تهران به پايان رساند و در سال 1301 ازمدرسه طب تهران فارغ التحصيل شد.
سال 1302 برای ادامه تحصيل راهي آلمان شد و در سال 1306 "1928" از دانشکده طب برلين فارغ التحصيل شد و يکسال بعد - در1307 - دکترای خود را گذراند و تا پايان سال 1313 در بيمارستان های مختلف آلمان بخصوص برلن کار کرد. به اين طريق او 12 سال در آلمان و اطريش به تحصيل، تجربه اندوزی و کار در رشته طب مشغول بود. او متخصص در بيماری هاي داخلي در آلمان بود.
دکتر بهرامي از همان ابتدای ورود به آلمان، با افکار مارکسيستي آشنا شد و فعاليت سياسي خود را از سال 1304- 1925- ابتدا در "وين" و سپس در آلمان و در کنار دکتر اراني و مرتضي علوی آغاز کرد.
دکتر بهرامي در همين سال ها، به کمک اراني و مرتضي علوي "حزب دموکراتيک ايران" را در آلمان پايه ريزی و جمع زيادی از جوانان ايراني مقيم آلمان و اروپا را به اين حزب جلب کرد. مرکز اين حزب در برلن پايتخت آلمان بود و در ساير نقاط اين کشور نيز تشکيلات داشت.
او وقتي به ايران بازگشت که ديکتاتوری رضا شاه برقرار بود. بهرامي مبارزه را با توجه به شرايط آن روز ايران، با همان نهضت دمکراتيکي که در آلمان پايه ريزی کرده بود آغاز کرد. دستگاه استبداد بزودی متوجه خطر شده و در پايان 3 سال فعاليت دمکراتيک دکتر بهرامي، او را در ارديبهشت 1316 دستگير کرد.
دکتر بهرامي، در کنار نهضت دمکراتيک، با دکتر اراني نيز در ارتباط بود برای ترجمه مقالات مجله دنيا به او کمک مي کرد. چنان که مشهور بود به چشم های دکتر اراني. دکتر اراني چشم هائي بشدت نزديک بين داشت و دکتر بهرامي در ترجمه و خواندن متون هميشه در کنار اراني بود.
زندگي سياسي دکتر بهرامي را شايد بتوان به چهار دوره تقسيم کرد:
اول - در آلمان
دوم - قبل از زندان در ايران
سوم- در زندان،
چهارم- پس از زندان
او دو سال از نزديک حکومت فاشيسم را در آلمان به چشم خود ديده بود. شکست حزب کمونيست آلمان درانقلاب اين کشور، پس از جنگ اول بين المللي، روی کارآمدن حزب سوسيال دموکرات، مبارزات حزب کمونيست از يکطرف با سوسيال دموکرات ها و از طرف ديگر با مرتجعين و احزاب دست راست، بحران بيکاری عظيمي که آلمان آن روز را در چنگال خود گرفته بود و ساير عواملي که بالاخره منجر به روی کارآمدن فاشيسم در آلمان شد... اينها، همه را از نزديک ديده و برای مبارزه آينده ای که هميشه نقشه آن را در سر داشت از آنها تجربه کافي اندوخت و در سال 1313 برای فعاليت سياسي در راه همين آرمان وارد ايران شد.
وقتي به چنگ شهرباني مخوف رضاخاني افتاد، در زندان اين جمله او خطاب به زندانيان سياسي آن دوران خيلي زود تبديل به يک پيش بيني شد:
«هرچه مي خواهند بکنند، حداکثر سه سال و نيم اين ماجرا ادامه خواهد يافت. جنگ خواهد شد و حکومت پوسيده رضا شاه هم سقوط خواهد کرد...»
در آغاز، پذيرش اين تحليل دشواربود، اما گذشت زمان بالاخره تحليل دکتر بهرامي را با 6 ماه اضافه بر زمان پيش بيني او ثابت کرد. چهار سال بعد ديکتاتوری رضاخان سقوط کرد.
همه اعضای 53 نفری که در آن زمان زنداني بودند اين تحليل دکتر بهرامي از عمر فاشيسم و ديکتاتوری رضا خان در ايران را به ياد دارند و اغلب در خاطراتشان نوشته اند.
در اعتصاب غذای شهريور1317 که مدير زندان در باره آن گفته بود «ما دستور داشتيم اگر اعتصاب دامنه دار شود و به ساير زندانيان نيمه سياسي نيز سرايت کند، روی برج های زندان مسلسل کار گذاشته و همه را به گلوله ببنديم» )53 نفرصفحه 77( نه تنها شرکت موثر کرد، بلکه خود را برای مرگ در آن اعتصاب نيز آماده کرد.
اين بخش از انتخاب او را به نقل از "53 نفر" - صفحات 80 و 81- بخوانيد:
"عده ای از زندانيان سياسي و 53 نفر نيز که به زندان موقت انتقال يافته بودند از خوردن غذا خود داری کردند و... روز چهارشنبه "بعد از ظهر، خليل ملکي و دکتر بهرامي را با دستبند و پابند به باغ اطراف زندان قصر آوردند. خليل ملکي و دکتر بهرامي حکايت مي کنند که وضع رفتار سرپاسبان ها و آژان های مسلح و اينکه اصلا با آن ها صبحتي نمي شد؛ آنها را به اين خيال انداخت که قصد کشتنشان را دارند و به قتلگاه مي برند. خليل ملکي مي گفت که دکتر بهرامي درباره مرگ کمي فکرکرد و بعد گفت: "اهميت ندارد، برای خودشان بد است."
دکتر بهرامي پس سقوط رضاشاه و از آزادی از زندان، از بنيانگذاران موثر حزب توده ايران شد و از ابتدا عضو کميته مرکزی حزب بود.
پس از کودتای 28 مرداد، دکتر بهرامي نيز از جمله رهبران حزب توده ايران بود که سر از زندان کودتا در آورد و زير فشار بازجوئي ها دچار حمله قلبي شد. فرمانداری نظامي کودتا برای فرار از واکنش های جهاني مرگ مسئول و دبير داخل کشور حزب توده ايران در زندان کودتا، او را از زندان خارج کرد و دکتر بهرامي اندک زماني پس از خروج از زندان دچار ايست دوم قلبي شد و برای هميشه خاموش!
فرمات PDF : بازگشت