راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دو يورش پياپي به حزب توده ايران

ايران امروز را بايد

در آينه حوادث ديروز ديد

 

اوضاع بسيار بغرنج و پيچيده ايران، هرگز به معنای آن نيست که نتوانيم و يا نکوشيم سير رويدادها را در پروسه ای که به لحظات کنوني ختم شد مرور و تحليل کنيم. هيچ نوع تحليل و ارزيابي از ايران کنوني، بدون نگاه به گذشته و آنچه که روی داد ممکن نيست و بي شک در دل همه حوادثي که در 27 سال گذاشته در ايران روی داده است مسئله بسيار مهم "يورش به حزب توده ايران" و خارج ساختن آن از گرودنه حضور علني در جامعه انقلابي ايران نهفته است. هرگز نمي توان گفت که گذشته مربوط به گذشته است و بايد از امروز گفت.

امروز در آينه ديروز منعکس است. آنها که امروز در ايران حاکم اند، از دل رويدادهای گذشته بيرون آمده اند و در بسياری از رويدادهای مهم نقش آفرين نيز بوده اند. ما يقين داريم که آينده بسيار پرتنش و حادثه سازی در پيش است. حتي، تا حد پيش بيني ناگوار دخالت مستقيم نظامي در امور داخلي ايران. اما، همين پيش بيني ناگوار نيز اگر تحقق يابد، حادثه ای جدا از ديگر رويدادها و سير و تحول 27 سال گذشته نيست. بدين ترتيب است، که يورش به حزب توده ايران پيوسته سرفصل گردش به راستي در جمهوری اسلامي است که هيچ تحول و رويدادی را نمي توان بدون نگاه به آن آغاز کرد. اگر زبان انقلاب - نه به تعبير حاکميت، (بلکه با نگاه به ماهيت انقلاب ضد استبدادی و آزاديخواهانه و استقلال طلبانه 1357) در پايان سال 1361(بهمن ماه) و آغاز 1362(ارديبهشت ماه) بريده نشده بود، ای بسا ميهن ما شاهد حاکميت کنوني نبود و مقاومت ملي در برابر ارتجاع داخلي و امپرياليسم جهاني نه از نوع "طالبان" و "القاعده" و "تهديد اتمي"، بلکه از نوع کوبا، ونزوئلا، ويتنام و... بود. اين نه به معنای آنست که حزب توده ايران رهبری کشور را بدست مي گرفت، بلکه به معنای حاکميت طبقات و اقشار اجتماعي و برقراری سيستمي مردمي و در خدمت مردم و نه برای غارت مردم است.

حزب توده ايران زبان گويای انقلاب ايران بود، متکي به اسناد و مدارکي دهان باز مي کنيم و با قلم بر کاغذ مي گذاريم، که نمونه ای از آن را بصورت يک سند تاريخي در زير مي خوانيد!

 

کنکاش در دلائل سازماني - نه دلائل اجتماعي - ضرباتي که به حزب ما وارد آمد، ارتباطي به تحليل ما از اوضاع ايران و انقلاب و نيروهای شرکت کننده در آن ندارد. مشي و سياست حزب ما در مجموع خود دقيق، علمي و منطبق با شرايط روز ايران بود. رويدادهای 10 سال گذشته و چشم گشودن نيروهای سياسي غير توده ای در ايران (اعم از نيروهای مترقي مذهبي و ملي) و بيان و اتخاذ سياست های منطقي و منطبق با شرايط ايران و نه تخيلات و آرزوها بر درستي آن سياست مهر تائيد گذاشت. هرگز نبايد تسليم احساسات ناشي از ضربات سازماني به حزب قرارگرفت و يا مرعوب تبليغات دشمنان تاريخي حزب توده ايران شد. اين دشمنان تلاش مي کنند ما را در اسارت ضربات سازماني باقي نگهدارند و ما را بعنوان حزبي  مغبون و مرعوب بدنبال خود بکشانند!

 

بايد با ارائه اسناد و مدارک و با تاکيد بر آنچه حزب ما گفت و پيش بيني کرد، اما تا لحظه وقوع به آن توجه لازم نشد، به مقابله با کارزار تبليغاتي عليه حزب توده ايران رفت. قضاوت نهائي با ميليون ها ايراني است، که در انقلاب شرکت کردند، اما به رهبراني اعتماد کردند، که اعتقادی به مردم و نظر و خواست آنان نداشتند. حزب ما با جان سختي تاريخي خود، تا آخرين لحظه ممکن و با تمام تواني که در آن شرايط داشت، در ميدان فعاليت علمي و نيمه علني ايستاد تا سخن تاريخي خود را در جامعه بگويد. اين برای حزب ما يک افتخاراست.

اين افتخار را بايد به کمک همان توده های عظيم مردم، که امروز با چهره واقعي حکومت آشنا شده و حکومت سعي مي کند با ترويج و تشويق خرافات و دامن زدن به جنگي جديد، شناخت آنها از حاکميت را به بيراهه بکشاند، به يک واقع بيني ملي تبديل کرد!

 

در بهمن ماه 1361، ستاد عمليات دستگيری رهبران حزب توده ايران به فرماندهي "محسن رفيق دوست" يورش شبانه به خانه اعضاء رهبری حزب توده ايران را آغاز کرد. درباره تدارک اين يورش بعدها اطلاعات بسياری به خارج از زندان های جمهوری اسلامي راه پيدا کرد، ازجمله اينکه از ماموران اداره هشتم ساواک شاه برای اين عمليات و بويژه حفظ اسرار محل نگهداری بازداشت شدگان، استفاده شد. دو مخبر انگليسي پيام انگلستان مبني بر ضرورت حذف حزب توده ايران از صحنه سياسي کشور را با وعده حمايت انگلستان از جمهوری اسلامي در جنگ با عراق به ايران آوردند. (نگاه کنيد به نامه های زنده ياد کيانوری در صفحه ويژه او در سايت راه توده) بازجويان چه کساني بودند؟ شکنجه ها کدام بود؟ چرا تقريبا تمام کادر رهبری و برجسته ترين کادرهای حزبي را قتل عام کردند؟ و ده ها سئوال ديگر، اکنون پاسخ نزديک به واقعيت خود را دارد.

 

در سال هاي پس از يورش و بويژه در مهاجرت، بحث های بسياری پيرامون خوشبيني و يا اعتماد بيش از حد رهبری حزب نسبت به عملکرد آيت الله خميني و روحانيون صورت گرفت. اين ارزيابي ها تا چه حد واقعي و متکي به اسناد و اطلاعات بود و يا نبود؟! خود مبحث جداگانه ايست، که با توجه به فعاليت يک حزب علني ) که طبعا تلاش مي کند، تا به حيات علني خويش در جامعه ادامه بدهد( و عوامل بسيار ديگری بايد بررسي شود. ما در اينجا تنها با استناد به يک سند تاريخي مي خواهيم به دو موضوع بسيار مهم اشاره کنيم:

 

1- نخست اينکه رهبری حزب توده ايران در ماه های پيش از يورش به حزب، نسبت به روند حوادث و سرانجام انقلاب ارزيابي کاملا منفي داشت و اين مسئله را، تا آنجا که امکان داشت، طرح کرد:

 

2- يورش به حزب ما، در واقع يورش قشريون مذهبي و سرمايه داری تجاری بازار به سنگرانقلاب بود و ديديم که در سال های پس از آن، سنگر ديگر، يعني نيروهای طرفدار آرمان های انقلاب، اما با انديشه های ديني چگونه با يورش اين قشر و طبقه روبرو شد.

 

توجه به اين دونکته از اهميت بسيار برخوردار است، زيرا:

 

الف - در مهاجرت و متکي به حافظه ضعيف بسياری از نيروهای اپوزيسيون، مي خواهند اينگونه تلقين کنند، که حزب ما از درک شرايط و بويژه تحليل اوضاع کشور عقب ماند!

ب – خطر قشريون مذهبي را نديد و در حصار مبارزه ضد امپرياليستي آنقدر باقي ماند تا حادثه فرود آمد.

 

اشاره به اين نکات نيز اهميت تاريخي دارد، زيرا:

 

1- بسياری ازنيروهای اپوزيسيون کنوني جمهوری اسلامي  بويژه مدعيان جبهه چپ و يا در واقع چپ روها( موضعگيری های نادرست خود در سال های نخست پس از پيروزی انقلاب و بي اعتنائي به همه استدلال های حزب ما برای تشکيل يک اتحاد ملي و انقلابي برای جلوگيری از تسلط راستگرايان مذهبي را نه تنها خود فراموش کرده اند، بلکه سعي دارند، ديگران را نيز به فراموش کردن آن تشويق کنند.

 

2- نيروهای مذهبي و ملي نيز، که امروز تحت شديدترين فشارهای نيروهای راستگرای حاکم قراردارند، با مرور گذشته ظاهرا بايد اين نتيجه منطقي را گرفته باشند، که ارزيابي حزب ما از وقايع اجتماعي بسيار دقيق بود. اين ارزيابي همچنين مي گويد، که از گذشته بايد پند گرفت و زمان را برای اتحادهای تاريخي از دست نداد.

 

در اين يارآوری يک انگيزه بزرگ ديگر نيز مورد نظراست:

 

تحولات در ايران، عليرغم همه پيچيدگي ظاهری خود، حتي در صورت حمله نظامي به ايران و يا برپائي جنگ داخلي در کشور اجتناب ناپذير است. اين را بحران عمومي حاکم بر جامعه مي گويد. حکم ما نيست. حکم تاريخ است. اين تحولات مي تواند در جهت دگرگوني های مثبت و مترقي سير کند، اما به يک شرط ساده و در عين حال تاريخي، که "اتحاد عملي نيروهای طرفدار تحولات در جامعه" با شعار بازتاب دهنده نياز لحظه کنوني جنبش تحول خواهي باشد. اين شعار همانگونه که در ماه های گذشته بر آن تاکيد کرده ايم، به نظر ما نمي تواند جدا از صلح طلبي، مخالفت با جنگ و استبداد و قرار گرفتن "عدالت" در مرکز آن باشد. يعني صلح – عدالت - آزادی.

 

در آستانه يورش به حزب توده ايران

 

تنها چند روز پيش از يورش به حزب توده ايران و دستگيری بخشي از رهبری حزب، نورالدين کيانوری، در سمت دبير اول حزب توده ايران، مصاحبه ای تاريخي با خبرنگار ارگان تئوريک حزب کمونيست فرانسه انجام داد، که در آن انگيزه های يورش به حزب با صراحت بيان شد. اين مصاحبه در آستانه چهارمين سالگرد انقلاب سال 57 انجام شد و در آن نسبت به تسلط سرمايه داری تجاری و قشريون مذهبي حامي اين سرمايه داری بر ايران و انقلاب سال 57 هشدار داده شد. ما به سهم خود از اينکه به اين هشدارتاريخي از سوی مذهبيون طرفدار آرمان های انقلاب و ديگر نيروهای سياسي ايران، در آن زمان توجه لازم نشد، متاسفيم. اين مصاحبه، که با خبرنگار "رولسيون" انجام شد، در داخل کشور )همان زمان( بدليل محدوديت شديد انتشارات حزب و همچنين يورش به حزب، پخش و توزيع نشد. نکات بسياری از اين ارزيابي در آخرين تحليل رهبری حزب درباره چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب مطرح شده بود، اما اين تحليل نيز با يورش ماموران حکومتي به چاپخانه ای که اين تحليل در آن چاپ مي شد، منتشر نشد!

 

سير حوادث در تمام سال هائي که از يورش به حزب توده ايران مي گذرد، مهر تاييد بر اين تحليل مي زند، که در زيربخش های مربوط به اوضاع ايران آن را مي خوانيد. ما سئوالات خبرنگار "رولسيون" را نيز بصورت خلاصه در متن اين مصاحبه آورده ايم.

 

شورای نگهبان و ضعف های قانون اساسي

 

خبرنگارفرانسوی – در آستانه چهارمين سال انقلاب، دستآوردهای اين انقلاب را در چه مرحله ای مي بينيد؟

پاسخ - ... شاه سرنگون شد. بانک های خصوصي، که يکي از عمده ترين وسائل غارت کلان سرمايه داران وابسته به رژيم شاه و امپرياليسم جهاني بودند، ملي اعلام شدند. ثروت های عظيم خاندان شاه سرنگون شده و وابستگان دربار، که اکثرا همان بزرگ مالکان و سرمايه داران کشور بودند، مصادره گرديد و در اختيار نهادهای انقلابي قرار گرفت ) همين ثروت امروز در اختيار امثال گروهي روحاني، فرماندهان سپاه و سرمايه داران بزرگ تجاری وابسته به حاکميت است (، بخش مهمي از کارخانجات بزرگ  نزديک به 70 درصد، که صاحبانشان به بانک های دولتي و شخصي وام های کلان بدهکار بودند، در اختيار دولت قرارگرفت. ) در دوران بازسازی که پس از جنگ و درگذشت آيت الله خميني آغاز شد، اين کارخانه ها تحت عنوان تعديل اقتصادی به تجار و روحانيون فروخته شد که از جمله دلائل نابودی توليد ملي، تعطيل کارخانه ها و فروش قطعات آن در بازار منطقه و ايران است).

شورای انقلاب به تبعيت از خواست توده های ده ها ميليوني زحمتکشان شهر و روستا، که با نيروی عظيم خود، انقلاب را به پيروزی رسانده بودند، يک سلسله قوانين را به نفع زحمتکشان و در جهت محدود کردن امکانات غارتگران، کلان سرمايه داران، بزرگ مالکان تصويب کرد، قوانيني نظير محدود کردن مالکيت ارضي و واگذاری زمين های متعلق به بزرگ مالکان به دهقانان بي زمين و کم زمين، قانون ملي کردن تجارت خارجي، قانون ملي کردن زمين های شهری و کوتاه کردن دست سفته بازان از پخش ساختمان و نظائر اينها. اين سلسله تصميمات مثبت در قانون اساسي جمهوری اسلامي ايران تثبيت شدند و بطور چشمگيری مورد تائيد توده های ميليوني رای دهندگان به اين قانون قرار گرفتند. البته در اين قانون اساسي نقاط منفي وجود دارد. که در صورت چيره شدن نيروهای راستگرا در حاکميت، مي تواند در جهت معکوس محتوای واقعي قانون مورد سوء استفاده قرارگيرد.  (حادثه ای که اکنون شاهد آن هستيم!(

اين تصميمات، که بطور کلي در چارچوب اصلاحات بورژوا دمکراتيک قرار داشتند، مي توانستند در صورت پيگيری و اجرا، پايه ای برای دگرگوني های ژرف تر اجتماعي- اقتصادی عليه نظام غارتگر سرمايه داری بوجود آورد. اينها بودند عمده ترين دستاوردهای انقلاب، که بخش اساسي و عمده آن در همان سال های اول و دوم پيروزی انقلاب عملي گرديد و با اينکه در سال های سوم و چهارم، بر اثر يک سلسله عوامل، پيشرفت انقلاب دچار کندی و رکود شد و در زمينه هائي گام هايي به عقب برداشت، هنوز اثرات عميقش در جامعه ايران وجود دارد و بعنوان يکي از عوامل عمده درگيری های اجتماعي دوراني که در برابر ماست، اثر خواهد گذاشت.

 

خبرنگار فرانسوی - سرکوب بسيار شديد و اعدام های متعدد هنوز رواج دارد. بنظر مي رسد، که اقداماتي نگران کننده نسبت به حزب توده ايران انجام مي گيرد. اين وضع ناشي از تلاش برخي گرايش ها برای تضعيف انقلاب نيست؟

 

پاسخ - اين پرسش با اهميتي است، واقعيت اينست که در نقلاب ايران طيف فوق العاده رنگارنگي از نيروهاي اجتماعي، با افکار و عقايد و آماج ها و خواست های گوناگون اجتماعي - سياسي و اقتصادی در همه زمينه ها شرکت داشتند. با کمال تاسف در ميان اين نيروهای انقلابي از همان آغاز اوج گيری جنبش انقلابي، سوء تفاهمات ذهني بسيار و اختلاف نظرهای عميق در شيوه های عمل و برداشت ها و ارزيابي ها وجود داشت و امپرياليسم و ارتجاع با مهارت توانستند از اين اختلافات بهره گيری نمايند و اين نيروها را در مراحل مختلف انقلاب بجان هم بيندازند و مجموعه نيروهای انقلابي را به ميزان قابل توجهي ناتوان سازند. نيروهای راستگرا، يعني آن بخش از نيروهائي که در حقيقت خواستار سازش با امپرياليسم جهاني و نگهداری پايه های نظام کهنه بزرگ مالکي و کلان سرمايه داری هستند و با هرگونه دگرگوني بنيادي بسود محرومان جامعه دشمني مي ورزند، موفق شدند، عليرغم ضربه های چندی که خوردند، از اختلاف نظر ميان نيروهای مبارزانقلابي، چه در ميان مسلمانان مبارز و نيروهای چپ دگرانديش – از جمله نيروهای راستين مارکسيست – و چه در ميان خود نيروهای مبارز مسلمان، بسود حفظ مواضع خود سوء استفاده کنند. در اين جريان بايد به اشتباهات بزرگ بخش مهمي از نيروهای ضد امپرياليسم  و مردمي و تحريکات آن قسمت از ستون پنجم دشمن امپرياليستي، که ماسک های "چپ" بر صورت خود زده اند و از همان آغاز انقلاب بجای اتخاذ سياست اتحاد و انتقاد و مبارزه، سياست رودرروئي و برخورد با توده های ميليوني مسلمان را برگزيدند، اشاره کنيم. اين اشتباهات آب به آسياب نيروهای راستگرا سرازير کرد و به آنها امکان داد، تا در چارچوب مبارزه با تروريسم کور، که بوسيله حادثه جويان از يک سو و از طرف ستون پنجم امپرياليسم در داخل حاکميت و نظائر آنها از سوی ديگر، در جامعه ايران به مورد اجرا گذاشته شد، ضربات جدی به همه نيروهای انقلابي و مردمي - اعم از پيروان سوسياليسم علمي و يا آن بخش از نيروهای مسلمان مبارز، که خواستار جدی دگرگوني های بنيادی بسود محرومان هستند - ، وارد آوردند. نيروهای قشری و راستگرا توانستند از اين شرايط بهره گيری کنند و مبارزه عليه تروريسم کور را در ابعاد بسيار گسترده تری، بصورت مبارزه با آزادی های فردی واجتماعي تصريح شده در قانون اساسي، درآورند و همه دگرانديشان را مورد تعقيب و مجازات قرار دهند.

 

بدون ترديد اين روش سياسي، که در حاکميت ايران هر روز وزنه سنگين تری پيدا مي کند، به انقلاب زيان مي رساند و موجب مي شود، که بخشي از نيرو های انقلابي، که هواداران پيگير و راستين انقلاب هستند از صحنه مبارزه برای نگهداری دستاوردهای انقلاب کنار زده شوند و در نتيجه صف نگهبانان انقلاب هر روز ناتوان تر شود. اين واقعيتي است، که بويژه در يک سال اخير، يعني در چهارمين سال زندگي انقلاب ايران، ما شاهدش هستيم. در حاليکه اقدامات تروريستي به ميزان چشمگيری ناچيز شده اند، ولي محدوديت های سياسي در مورد آزادی های فردی واجتماعي و فشار سياسي به دگرانديشان و بويژه به نيروهای چپ هر روز افزايش مي يابد.

اما در مورد حزب ما، حزب توده ايران از همان اولين روزهای اوجگيری جنبش انقلابي ايران، با ارزيابي درست از نيروهای شرکت کننده در انقلاب و گرايش های آنها، شعار جبهه متحد خلق را، جبهه ای که همه نيروهای ضد امپرياليستي و مردمي مسلمان و دگرانديش را دربرگيرد، برگزيد و پيگيرانه در راه تحقيق آن کوشيد و بهمين جهت مورد دشمني کينه توزانه دشمنان انقلاب ايران قرار گرفت. حزب ما با تجربه گيری از مبارزات چهل ساله انقلابي خود و با آموزش از تجربه انقلاب های مردمي در ساير کشورها، سياست اتحاد و انتقاد با همه نيروهای ضد امپرياليست و هوادارحقوق محرومان را انتخاب کرد و سعي کرد، تا با کمک فکری به ساير نيروهای مترقي و مردمي، که دچار گمراهي و اشتباه مي شدند، به آنها در تصحيح اشتباهاتشان ياری رساند.

 

خبرنگارفرانسوی - جنگ با عراق همچنان ادامه دارد. شما پايان آن را چگونه مي بيند؟

 

پاسخ - اکنون سال سوم جنگ است و هنوز دورنمايي برای پايان پذيرفتن آن ديده نمي شود. اين جنگ تا کنون به ايران و عراق خسارات انساني و مادی بسيار سنگيني وارد آورده است. خسارت وارده از لحاظ انساني به دو طرف اکنون مدت هاست که از مرز صد هزار نفر گذشته و خسارات مادی آن در ايران از مرز يکصد ميليارد دلار تجاوز کرده است. هزينه جاری جنگ هر روز20 ميليون دلار از امکانات مالي ملت ايران را مي بلعد و بدون شک در عراق هم همينطوراست. صدها هزار جوان دو کشور، بجای فعاليت سازنده برای شکوفا کردن اقتصاد و فرهنگ ميهن خود، رو در روی هم ايستاده اند و يکديگر را نابود مي کنند. تجاوز عراق به ايران، که به تحريک امپرياليسم امريکا صورت گرفت، غير از ناتوان کردن ايران انقلابي، دو هدف مهم ديگر نيز داشت، يکي ايجاد دشمني ميان خلق های ايران وعرب همسايه و در پيامد آن، جلوگيری از تاثير انقلاب ايران روی کشورهای امپرياليست زده و ارتجاعي منطقه، و ديگری کُند کردن روند گسترش و تکامل انقلاب در خود ايران. ادامه جنگ و محاصره اقتصادی امپرياليستي، مشکلات دروني جامعه ايران را بسرعت افزايش داد و نيروهای راستگرای وابسته به کلان سرمايه داری وبزرگ مالکي، که اهرم های مهم اقتصاد کشور را در دست داشتند و با تظاهر به موافقت با انقلاب در بسياری از پست های کليدی نهادهای انقلابي و حاکميت جمهوری اسلامي جا گرفته بودند، با مهارت از اين دشواری ها بهره گيری کردند و حرکت طبيعي انقلاب را بسوی گسترش و تکامل کندتر و کندتر کردند و آن را به رکود کشاندند. در اين چارچوب مي توان امروز به روشني ديد، که با کمال تاسف امپرياليسم امريکا، که آتش افروز اصلي اين جنگ است، به بخش زيادی از هدف هايي که با روشن کردن اين آتش در برابر خود قرارداده بود، رسيده است.

 

هدف اساسي و تغيير ناپذير امپرياليسم امريکا، براندازی رژيم کنوني و جانشين ساختن آن با يک رژيم سرسپرده به امريکاست. امريکا مي کوشد يا از راه فشارهای خارجي و يا از راه تحريکات داخلي در جهت مسخ حاکميت کنوني ( دولت سال 61) و مسلط ساختن نيروهای راست در آن، به اين هدف برسد.

 

خبرنگارفرانسوی - چه دورنمائي را حزب شما پيشنهاد مي کند؟ و اصولا موضع حزب شما نسبت به نيروهای مختلف اجتماعي و سياسي در ايران چگونه است؟

 

پاسخ - پاسخ به اين پرسش دشوارتر از پاسخ به پرسش های ديگراست، علت هم اينست، که انقلاب ايران يکي از بغرنج ترين دوران های خود را مي گذراند. واقعيت اينست، که در چهارمين سال انقلاب، نيروهای راستگرا در سياست داخلي و سياست خارجي و حتي در زمينه های نظامي و اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي حملات همه جانبه خود را به دستاوردهای انقلاب شدت داده اند و مواضع مهمي را از دست نيروهای وفاداربه انقلاب بيرون کشيده اند. در مجلس شورای اسلامي، در طي اين سال عده قابل توجهي از نمايندگاني، که در گذشته در جهت خط مردمي، يعني هواداری از دگرگوني های بنيادی بسود محرومان جامعه ومحدود کردن امکان غارتگری ثروتمندان قرار داشتند، بتدريج به اردوگاه مقابل پيوستند. ( روندی که در سال های بعد بسرعت کامل شد!) قوانيني که به نحوی از انحاء منافع طبقات استثمارگر بزرگ جامعه را مورد تهديد قرار دهد، تنها با اقليت ناچيزی مي تواند در مجلس به تصويب برسد. تازه اين قوانين، اگر در مجلس به تصويب برسد، در شورای نگهبان قانون اساسي، که از فقهای اسلامي شيعه برگزيده مي شوند، مورد تاييد قرار نمي گيرد. در زمينه اقتصادی، از يکسو در جهت تامين عدالت اجتماعي بسود محرومان تقريبا مي توان گفت، که هيچ اقدام اساسي و بنيادي انجام نگرفته است، ولي در مقابل گام هائي در جهت تحکيم و تقويت مواضع کلان سرمايه داران و مالکان بزرگ برداشته شده و مي شود. مالکاني که از ترس انقلاب گريخته بودند، به اراضي خود بازمي گردند و به کمک نهادهای دولتي و انقلابي زمين های خود را از دهقانان پس مي گيرند. بسياري از کارخانجاتي، که در اثر بدهکاری کلان صاحبانشان به دولت به تملک دولت در آمده بود، يکي پس ازديگری به صاحبان اوليه بازگردانده مي شود، فشار گراني سرسام آور، که در درجه اول پيامد غارتگری بي سابقه محافل سرمايه داری بزرگ بر روی ميليون ها کارگر و دهقان و کارمند و روشنفکر و توليد کنندگان خرده پا مي باشد، هر روز سنگين تر مي شود، به اين ترتيب مي توان گفت، که انقلاب در همه زمينه ها دچار بحران دروني شده است و در پيامد اين بحران، ناخشنودی توده های وسيع زحمتکشان شهر و روستا هر روز شدت پيدا مي کند. امريکا ، با تمام وسائل تبليغاتي و سازمان های وابسته به خود و به کمک بخشي از روحانيت وابسته به ارتجاع، مي کوشد اين ناخشنودی را در جهت ناتوان کردن انقلاب، جدا کردن مردم از نيروهای راستين هوادار پيشرفت و گسترش انقلاب، مورد بهره گيری قرار دهد. فقدان يک تشکل سياسي - اجتماعي، که نيروهای راستين انقلاب را بصورت جبهه ای دربرگيرد، نبودن تشکل سياسي در ميان پيروان خط ضد امپرياليستي و مردمي امام خميني، وجود اختلافات جدی در زمينه مسائل استراتژی و تاکتيک در ميان نيروهای انقلابي چپ، وجود سوء تفاهمات ميان نيروهای انقلابي چپ و مذهبي، که گاهي به دشمني های شديد مي انجامد، همه و همه کار را برای دشمنان انقلاب آسان مي کند. در اين شرايط، مسئوليت تاريخي سنگيني برعهده تمامي طيف نيروهای مردمي پيشرو قرار دارد. البته سنگين ترين بخش اين مسئوليت بعهده نيروهای انقلابي مسلمان است، که از نفوذ قابل توجهي در ميان توده ها برخوردارند. اگر اين نيروهای هوادار محرومان، نيروهای طرفدار استقلال واقعي و همه جانبه و نيروهای هوادارآزادی برای اکثريت محروم جامعه بتوانند در اين دوران سر نوشت ساز، با توجه به مسئوليت تاريخي خود، جبهه متحدی را بوجود آورند، با تکيه به نيروهای عظيم توده های زحمتکش خواستار دگرگوني های بنيادی، مي توانند حمله نيروهای راستگرا را خنثي کنند.

  

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                      بازگشت