سه آینده ای که برای
مجلس خبرگان
پیش بینی می شود
علیرضا خیرخواه
سايت آفتاب 23 شهریور گذشته بخش هايي از يك سخنراني هاشمي رفسنجاني را در كنگره حزب اعتدال و توسعه منتشر كرد. او در آن سخنرانی می گوید: "امروز حكومت اسلامي بايد توسط رهبري اداره شود كه فقيه جامع الشرايط باشد و در جامعه ما فقهاي بسياري وجود دارند كه بايد يكي از انها انتخاب شود و به عنوان نايب امام زمان كشور را اداره كند. اين انتخاب به دو صورت مي تواند صورت گيرد ، يا مردم انتخاب كنند ، و يا اينكه علما از بين خود شخصي را برگزينند اما ما راهي را انتخاب كرده ايم كه هم مردم حضور داشته باشند و هم علما." اين سخن را مي توان چنين تفسیر کرد كه منظور از امروز كلي است نه همين امروز و همين خبرگان. ولي بنظر می رسد آنچه هاشمي رفسنجاني بدان اشاره مي كند در واقع مربوط به همين امروز است و مجلس خبرگان آينده دير يا زود با مسئله رهبري روبرو خواهد شد. اين مسئله بويژه از آن رو اهميت دارد كه رهبر فرمانده كل قوا نيز هست. هم علي خامنه اي اين را مي داند و هم مخالفان او كه اگر فرماندهي كل قوا از وي گرفته شود او ديگر پشتوانه بالايي ندارد. نه مشروعيت مذهبي ويژه اي دارد و نه مقبوليت مردمي چنداني. بنابراين در پس دعوايي كه بر سر روحانيت و ولايت فقيه و شوراي رهبري وجود دارد اين نكته پنهان است كه فرماندهي كل قوا را چه كس يا كساني بدست گيرند. جنگي كه برسر تعيين تركيب اينده مجلس خبرگان جريان دارد نيز در همين ارتباط است. مسئله انحلال مجلس خبرگان توسط رهبر نیز كه مصباح يزدي اخیرا و به بهانه سخنان حجاریان طرح کرده، پاسخ به همين تهديد است. حمله احمد خاتمي به طرح شوراي رهبری نیز ادامه همين بحث است. به این ترتیب، مسئله جدی است. بنظر مي رسد مجلس خبرگان آينده مجلسي است كه در آن پايان مشروعيت حكومتي ولايت فقيه و اقتدار فردی آن یا رقم مي خورد و یا به محوری ترین بحث داخلی و سپس علنی آن می تواند تبدیل شود، حتی علیرغم تمام مهره چینی ها و پیش بینی هائی که در تدارک است. این مسئله به حوادث و رویدادها نیز بستگی دارد، اما بهرحال پايان این بحث شكل هاي مختلفي به خود خواهد گرفت. يا مجلس خبرگان خواهد کوشید، بر سر یک پیچ تند خامنه اي را بركنار كند و خامنه اي آن را منحل مي كند كه از آن پس ديگر يك ديكتاتور نظامي خواهد بود، نه ولي فقيه. يا مجلس خبرگان يك شوراي رهبري انتخاب مي كند، كه در اينصورت مسئله اقتدار فردی يا مشروعيت ولايت فقيه در يك شورا بي معنا مي شود. يا فردي بجاي علي خامنه اي انتخاب مي شود كه اين فرد بالطبع بقول رفسنجاني "فقيهي است از ميان فقها" و نقش فرمايشي و نمايشي خواهد داشت. این سه دورنمائی است که ما با آن روبرو هستیم و هر سه دورنما باز می گردد به آخرین مقاومت های انقلاب 57 برای تبدیل نشدن جمهوری به سلطنت خودکامه و نظامی. اگر امروز بخواهیم درباره آن سه دورنما صحبت کنیم باید پذیرفت که درشرايط فعلي خطر يك ديكتاتوري نظامي خيلي بيشتر از شوراي رهبري يا يك ولي فقيه ضعيف يا وابسته به روحانيت است. نه از اين جهت كه شوراي احتمالي رهبري آينده يا روحانيت سنتي يا آنان كه در خبرگان جمع شده و می شوند مترقي هستند، بلكه از اين جهت كه روحانيت با اختلاف ها و شبكه هاي مختلف و تضادها و سركشي هايي كه در درون خود دارد موجب چند پاره شدن، پراكندگي و عدم تمركز قدرت مي شود و اين عدم تمركز يك فضاي تنفس برای مردم بوجود مي آورد كه اگر اين فضا هم بسته شود جايي براي نفس كشيدن باقي نخواهد ماند؛ و این محوری ترین نکته دراین ماجراست. بنابراين از ميان الترناتيوهاي واقعي موجود يعني يك رهبر نظامي و ديكتاتور تا شوراي رهبري يا ولي فقيه ضعيف و پاسخگو لااقل در برابر روحانيت، طبیعی است که بايد بيش از همه با گزينه اول مخالف بود. بنابراين بنظرمي رسد به مسئله انتخابات مجلس خبرگان آينده بايد با در نظر گرفتن اين دو اصل نگاه كرد: 1- تلاش براي تشديد تضادها در راس حاكميت 2- تلاش براي اينكه اين تشديد تضادها سرانجام بصورت يك حكومت نظامي متمركز حل نشود. با اين وصف هر جا روحانيون اصلاح طلبي وجود دارند بايد از آنان پشتيباني كرد. آن تعداد از روحانيوني را كه دور و بر بيت علي خامنه اي پرسه مي زنند و اكثرا بعنوان امام جمعه ها و یا وابستگان آنها و یا بعنوان نماینده رهبر در نهادهای وابسته به بیت او فعاليت مي كنند بايد منزوي كرد. هر جا روحانيون داراي وزن و اعتبار سياسي يا مذهبي وجود دارند كه مي توانند وزنه اي دربرابر رهبري باشند بايد از آنان حمايت كرد. این حمایت در مقابل اكثريت بزرگ روحانيون نسبتا جواني است كه صلاحيتشان تاييد شده و وابسته به شبكه مصباح يزدي هستند. اينان افراد بي اعتبار و گوش بفرماني هستند كه حضورشان در خبرگان در جهت يكدست تر شدن حاكميت عمل مي كند و بايد مانع از پيروزي آنان شد. باید صحنه را براي مردم تشريح كرد و توضيح داد كه بحث نه بر سر شرکت درانتخابات خبرگان برای انتخاب این و یا آن فرد است، بلكه با این شرکت درانتخابات مردم عملا به اين و يا آن نتيجه يا هدف راي ميدهند يا نمي دهند. افراد در بسياري موارد خودشان مطرح نيستند، بلكه نقششان در جلوگيري از يكدست تر يا نظامي تر شدن حاكميت، يا برعكس، تقويت آن مهم است. شاید درک چنین موضعی، به هر دلیل و از جمله کم اطلاعی از روند رویدادها در داخل ایران دشوار باشد، اما برای توده ای ها و همه آنها که با تاریخ حزب توده ایران و حوادث سیاسی چند دهه معاصر آشنا هستند این مواضع نا آشنا نیست. مثلا باید بخاطر آورد جبهه مطبوعات ضد دیکتاتوری را که در دهه 20 حزب توده ایران مبتکر آن بود. مگر حزب توده ايران در آن زمان كه با سيد ضياء الدين طباطبايي جبهه مطبوعات ضدديكتاتوري تشكيل داد، نمي دانست كه او يكي از مرتجع ترين سياسيون ايران است. مي دانست، ولي با سيد ضيا طباطبايي بعنوان يك فرد جبهه تشكيل نداد، بلكه با هدف جلوگيري از تشديد ديكتاتوري متحد شده بود. |
راه توده شماره 115
11.12.2006
بازگشت