سازمان های سیاسی شیعه
توده های مردم
مذهبی را
به ساحل نجات می برند؟!
در فاصله شماره گذشته و این شماره راه توده، یعنی در طول
هفته ای که گذشت، پیام های مختلفی درباره سرمقاله شماره گذشته راه توده
دریافت کردیم. از جمله، اینکه چند نام آشنا در میان فعالان سیاسی خارج از
کشور نیز همین مضمون را، پس از انتشار آن سرمقاله در مصاحبه ها و گفتارهای
رادیوئی و تلویزیونی خود طرح کردند و توجه روی نکاتی که در آن سرمقاله مطرح
شده بود متمرکز گردید. ما امیدواریم این توجه مقطعی نبوده و به درکی عمیق
از سیر رویدادها در ایران بیانجامد؛ و از آن مهم تر ضرورت ورود به صحنه
موجود- که فعلا انتخابات پیش رو در ایران است- در دستور کار این افراد و
سازمان هائی که در آن حضور دارند و فعال هستند قرار گیرد.
در همین فاصله، یکی از اعضای شورای سردبیری و سیاست گذاری راه توده، که خود
در تدوین سرمقاله شماره گذشته سهم و نقش موثری داشت، نکات جدیدی را در جهت
تکمیل کردن بحث مطرح شده در آن سرمقاله یادآور شد، که در ادامه می آوریم:
«1- چفیه ای که از آن بعنوان سمبل نظامی گری رهبر و طرفداران سیاست جنگی
یاد کردیم، در عین حال علامت و مشخصه یک طرز تفکر مذهبی- سیاسی نیز شده
است.
چیزی شبیه رنگ لباس در زمان نازی ها. مثلا لباس قهوه ای ها.
2- نکته دوم که شاید کامل کننده آن سرمقاله باشد، نقش مداحان بعنوان یک
شبکه جدید سیاسی- مذهبی در جمهوری اسلامی است. شبکه ای که با هدایت رهبر
تشکیل شده و عملا جانشین نقش روحانیون در جمهوری اسلامی شده است. نه تنها
این شبکه بعنوان رقیب بسیار جدی برای روحانیون سازمان داده شده و حتی از
نظر سازمانی و تشکیلاتی منسجم تر از روحانیون عمل می کند، بلکه یکدست تر از
روحانیون در اختیار رهبر است. از سوی دیگر همین شبکه مداحان رهبری مذهبی
بسیج را هم برعهده گرفته است و یا لااقل بسیج از نظر ایدئولوژیکی تحت تاثیر
مداحان است نه روحانیون. این که روحانیونی بنام نماینده رهبر در این نهادها
حضور دارند تاثیری در نقش اصلی که برعهده مداحان گذاشته شده
ندارد. مانند نقش روحانیون حاضر در سپاه، بعنوان نماینده رهبر، که
فرماندهان سپاه بر آنها مسلط هستند. حتی در سازمان ضد اطلاعات سپاه که
اخیرا و با تبدیل مرتضی رضائی – فرمانده قدیمی اداره اطلاعات و امنیت سپاه-
به قائم مقام فرمانده سپاه، و قرار دادن یک روحانی در راس این سازمان نیز
تاثیری کلیدی در این شناخت از اعتبار روحانیون حاضر در سپاه و در جمع
فرماندهان آن ندارد.»
ما توصیه می کنیم، سرمقاله شماره گذشته راه توده را با دقت و چند باره
بخوانید و نکات بالا را نیز در نظر داشته باشید، زیرا مرحله جدیدی در جمهوری
اسلامی آغاز شده است که باید با پایه های این مرحله آشنا شد. این مرحله را
رهبر جمهوری اسلامی "مرحله نظامیگری" نام نهاده است، که معنای ساده و دقیق
آن تبدیل جمهوری اسلامی به جمهوری نظامی- اسلامی است.
در همین هفته، اعضای شورای سردبیر راه توده بحث دیگری را آغاز کردند که
همچنان تا رسیدن به جمعبندی قطعی ادامه دارد. مبنای این بحث رشد نقش شیعیان
متشکل در کشورهای منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، ارتباط آنها با جمهوری
اسلامی و تقابل جوئی آنها با دولت های بر سر کار از یکسو و برخی شعارهای ضد
اسرائیلی و گاه ضد امریکائی آنها از سوی دیگر است. از جمله در لبنان، بحرین، عراق
و...
این که توده مردم مذهبی و شیعه در این کشورها و زیر تاثیر زندگی دشوار خود
و برای دگرگون ساختن آن و یا در عراق برای مقابله با اشغال کشور، از جمله
در تشکل های مذهبی متشکل شده اند بخشی انکار ناپذیر از واقعیت موجود است.
اما برای ما، از آن مهم تر آنست که بدانیم چرا چنین شده است و سرانجام این تلاش به
کجا می تواند ختم شود و چه دستاوردی به همراه آورد؟
ما تردید نداریم که بدلیل ضربات وارده به اردوگاه سوسیالیسم جهانی، تبلیغات
چند ده ساله علیه کمونیسم در جریان جنگ سرد و نبود آلتوناتیو انقلابی
پرقدرت در صحنه سیاسی این کشورها، از جمله انگیزه های مردم برای متشکل شدن
دراین سازمان های اسلامی است. یعنی پایه های عینی یک جنبش سراسری در منطقه
وجود دارد، اما شرایط ذهنی آن تحت تاثیر مذهب قرار گرفته است، حتی در
فلسطین که چند دهه جنبش های مترقی و انقلابی رهبری جنبش فلسطین را برعهده
داشتند. از سوی دیگر پول و یاری نظامی و مالی جمهوری اسلامی نیز در این
زمینه تاثیر انکار ناپذیر خود را داشته است.
آیا این جنبش ها، در کشورهائی که شعیان در آنها از جمعیت نسبتا بالائی
برخوردارند قادر به رهبری تحولات انقلابی و مترقی خواهند بود و پاسخگوی نیازهای
واقعی مردم خواهند شد؟
ما می گوئیم باید به آن نتیجه ای نگاه کرد که در کشورخودمان حاکم است. از
این کوزه جز آنچه در ایران به بیرون تراویده، در آن کشورها نیز بیرون
نخواهد تراوید. اهداف رهبران حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی جهان گشائی اسلامی
و صدور اسلام مورد نظر خویش به این کشورها از یکسو، و تبدیل آنها به سنگر
مقدم برای چانه زنی های سیاسی با امریکا و حتی اسرائیل در آینده است. با
قطع حمایت های مالی جمهوری اسلامی – که می تواند پس از مصالحه و معامله با
امریکا و اسرائیل صورت پذیرد- امید مردم زحمتکش و غارت شده این کشورها نسبت
به توان و انگیزه سازمان های مورد بحث به یاس تبدیل خواهد شد. ما زمزمه های
همین مصالحه را امروز در باره عراق؛ از دهان دبیر شورای امنیت ملی، رهبر، رئیس
جمهور، امام جمعه ها و... بصورت پیشنهاد به امریکا برای مذاکره برسر همه
مسائل فی مابین می شنویم. اساسا شعارها، نوع تشکل ها و نوع
مبارزه ای که حتی به مردم منطقه و با شعارهای اسلامی تحمیل می شود نیز، آن مبارزه انقلابی و دارای
کیفیت مترقی نیست که مثلا در امریکا لاتین شاهدیم. وقتی در آن قاره، کوبا
می شود پیشتاز و مدل، حاصل از دل صندوق های رای بصورت پیروزی های اخیر در
اکوادور، برزیل، نیکاراگوا و... بیرون می آید، و در اینسو وقتی پیشتاز و
حامی می شود جمهوری اسلامی، از دل سازمان های مورد بحث در منطقه ترور و
انفجار و کشتار مردم عادی بعنوان گوشت دم توپ بیرون می آید و نه حاکمیتی
انقلابی برای ملی کردن نفت، ملی کردن معادن، ملی کردن زمین های کشاورزی،
بیرون آمدن از سازمان تجارت جهانی، متحد شدن با جبهه کشورهای مترقی و
انقلابی. پدیده ای که ما اکنون چند سالی است در امریکا لاتین شاهدیم و درست
عکس آن را در جمهوری اسلامی می بینیم.
بدین ترتیب است که ما در بحثی که شورای سردبیر راه توده سرگرم ادامه آنست و
از توضیح و پیام و نظر ارسالی شما نیز برای طرح در این بحث ادامه دار
استفاده خواهد شد، معتقدیم نبود یک آلتوناتیو انقلابی و واقعی جنبش عمومی در
کشورهای مسلمان منطقه را به بیراهه ای می برد که بجای تحولات مترقی و مردمی می
تواند از دل آن یک جنگ مذهبی بیرون بیاید. چرا نباید به این اندیشه پروبال
داد که امریکا خود مشوق و حتی سازمانده چنین تشکل های مذهبی برای به انحراف
کشاندن جنبش های مردم و فراهم سازی جنگ مذهبی در منطقه است تا خاورمیانه به
امریکا لاتین دوم تبدیل نشود؟ ریشه های القاعده و کمبربند سبز و حمایت
مستقیم و غیر مستقیم از اخوان المسلمین در کشورهای اسلامی نیز به همین
استراتژی باز می گردد.
راه توده شماره 114
04.12.2006
فرمات PDF
بازگشت