راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

ايراندوخت ابراهيمي

قلب مهربان ترين

مادر آذربايجان

از حرکت باز ماند

 

قلب ايراندخت ابراهيمي، از چهره های شناخته شده جنبش ترقيخواهي آذربايجان و از مبارزان قديمي حقوق زنان آذربايجان از حرکت باز ماند. او خواهر فريدون ابراهيمي دادستان حکومت خودمختار آذربايجان ايران و از بنيانگذاران اين حکومت ملي بود.

ايراندوخت ابراهيمي در سال ۱۳۰۴در شهر آستارا و در يک خانواده مبارز و انقلابي چشم به جهان گشود. پدر او "غني ابراهيمي" در رژيم رضاخان دستگير و زنداني شد و پس از آزادي تا آخر عمر در تبعيد اجباري بسر برد. برادر ايراندخت "فريدون ابراهيمي" دادستان حکومت ملي آذربايجان پس از سرکوب دولت خودمختار آذربايجان به فرمان شاه اعدام شد. هيچ ايراني دلش برای شاه تنگ نمي شود، اما آذربايجاني ها هر بار که به مقبره فريدون ابراهيمي نگاه مي کنند، دلشان براي آن صداقت و ميهن دوستي که پدرشان از ابراهيمي سينه به سينه نقل مي کنند تنگ مي شود.

ايراندوخت ابراهيمي نيز در همان راه قدم نهاد که فريدون ابراهيمي رفته بود و پيش از آن دو، پدرشان در راه سربلندی آذربايجان رفته بود.

فعاليت انقلابي ايراندوخت ابراهيمي مصادف بود با حکومت ملي و يک ساله آذربايجان.

فعاليت سياسي و مبارزاتي را در سال ۱۳۲۴در شهر آستارا در تشکيلات جوانان فرقه دموکرات آذربايجان آغاز کرد. پس از يورش ارتش شاهنشاهي به آذربايجان خود مختار و سرکوب و پيگرد جنايتکارانه هزاران هزار تن از مردم آذربايجان، ايراندوخت ابراهيمي توانست خود را به آنسوی مرزها برساند و سرنوشت برادرش "فريدون" که به چنگ ارتش شاهنشاهي افتاد و اعدام شد را پيدا نکند. او در جمهوری آذربايجان پناهنده شد.

در باکو وارد دانشگاه دولتي شد و در رشته تاريخ به مقام دکترای تاريخ رسيد. در تمام اين دوران و سال هاي پس از آن بي وقفه در سنگر فرقه دمکرات آذربايجان و حزب توده ايران فعاليت کرد و علاوه بر کارهای سازماني مقالات تحقيقي متعددي در زمينه سياسي، علمي و اجتماعي در روزنامه و مجله "آذربايجان" نشريات فرقه، همچنين در بعضي مطبوعات باکو منتشر ساخت.

با انقلاب بهمن 57 او نيز مانند بسياری از آذربايجاني هاي مهاجر سياسي به ميهن بازگشت و در شهر تبريز تشکيلات زنان فرقه دمکرات آذربايجان را سازمان داد. با يورش به حزب توده ايران و سرنوشتي که جمهوری اسلامي مي خواست برای او رقم زده و براي او همان سرنوشتي را رقم بزند که شاه برای برادرش "فريدون ابراهيمي" رقم زده بود تن به مهاجرت دوباره داد و يکبار ديگر به باکو بازگشت. او از انواع دام هائي که برای دستگيرش اش پهن کرده بودند گريخت، اما برادر ديگرش "انوشيروان ابراهيمي" که مسئول کل تشکيلات حزب توده ايران در آذربايجان بود، همراه با زنده ياد "جوانشير" بدام افتاد. آن دو به همراه "رحمان هاتفي" اتفاقا ( در شب يورش دوم) از سفر آذربايجان به تهران بازگشته بودند که در خانه محل اقامت موقت خود به محاصره در آمده و دستگير شدند. ايستاده و سربلند به زندان توحيد ( کميته زمان شاه و بند 3 هزار جمهوري اسلامي) و اوين رفتند و ... رحمان هاتفي در دوران بازجوئي، زيرشکنجه به شهادت رسيد و ابراهيمي و جوانشير در جريان قتل عام جنايتکارانه و فاشيستي زندانيان سياسي در سال 1367.راه توده

ايراندوخت ابراهيمي، در مهاجرت جديدي که پس از يورش های اواخر 1361 و اوائل 1362 به حزب توده ايران آغاز شده بود، به همراه کادرها و انگشت شمار اعضاي مرکزيت از موج هاي دستگيري جان به سلامت برد، در کنفرانس ملي حزب توده ايران شرکت کرد و در پايان اين کنفرانس به عضويت کميته مرکزي حزب انتخاب شد. در همين کنفرانس، او نشان داد که مهربان ترين مادر آذربايجاني هاست و غمخوار ترين خواهر همه ايراني ها.

پيرامون شخصيت مهربان، فعاليت سياسي - مبارزاتي و نگاه او به زندگي زنان در آذربايجان ايران و همچنين خاطرات وی، اميدواريم در شماره های آينده مطالب بيشتری منتشر کنيم.

ياد و خاطره ايراندوخت ابراهيمي را پيوسته حفظ کنيم و به احترام يک عمر پايداري و استواری بر سر ايمان به راهي که تا پايان رفت، در هر کجا که هستيد يک دقيقه سکوت کنيد!

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                      بازگشت